هنر هدیه است یا کالا؟
«هنری را که اهدا شده است، نباید فروخت»
مترجم: امین گنجی
آیا اهداکردن و بخشیدن، شرافتمندانهتر از سوداگری است؟ اگر چنین است، چرا؟ چرا حیطه هدیه ارزشهای بالاتر را بازنمایی میکند و حیطه بازار، ارزشهای پستتر؟ این نوشته تعدادی از فضیلتهای فرضشده حیطه هدیه را به بحث میگذارد.
نویسنده: هانس آبینگ
مترجم: امین گنجی
آیا اهداکردن و بخشیدن، شرافتمندانهتر از سوداگری است؟ اگر چنین است، چرا؟ چرا حیطه هدیه ارزشهای بالاتر را بازنمایی میکند و حیطه بازار، ارزشهای پستتر؟ این نوشته تعدادی از فضیلتهای فرضشده حیطه هدیه را به بحث میگذارد. اما نخست برخی از وجه مشخصههایی را ذکر خواهم کرد که مبادلات بازار و هدایا در آنها با یکدیگر مشابه و متفاوت هستند. هم هدیه بخشیدن و هم مبادله در بازار ارادی هستند و نیازمند کنش دوجانبه؛ در هر دو مورد نیز توقعی در کار است (یعنی نوعی بازگشت). در هر حال، در داد و ستدهای بازار جبرانکردن بسیار مهمتر است. به عبارت دیگر، در بازار تاکید بیشتری بر بازگشت و پیشبینی بازگشت وجود دارد و این بازگشتها قطعیت بیشتری دارند. بخش اعظمی از این بازگشتها را شکلی از قرارداد پوشش میدهد و اگر ضرورت داشته باشد، قانون میتواند آن را به طور کامل تحت نظارت خویش قرار دهد. دست آخر، قیمتها و اراده به پرداخت نقش بزرگتری را در مبادلات بازار نسبت به حیطه هدیه ایفا میکنند. برعکس در حیطه هدیه اعتماد و ویژگیهای فردی نقش مهمتری دارند و بازگشتها عموما از طرف ثالثی برمیآید.
بر خلاف بازار، پول بر حیطه هدیه حکمفرما نیست زیرا در حیطه هدیه هیچ انگیزه سودآورانه بدیهیای وجود ندارد. اهداکردن و بخشیدن در این حیطه فضیلت به شمار میآید. بخشیدن و اهداکردن دیگر فضیلتها همچون سهیمشدن، گشادهدستی، ازخودگذشتگی، عدالت اجتماعی، تماس شخصی و احترام برای ارزشهای غیرپولی را ارتقا میدهد. این فضیلتها و ارزشهای ذاتی آنها با یکدیگر همپوشانی دارند و به یکدیگر وابسته هستند. در عین حال، این فضیلتها و ارزشها شکننده تلقی میشوند: بازار و نظام ارزیابی و محاسبه ذاتی آنها به نظر این ارزشها را به خطر میاندازند. همچنین، فضیلت یکی از این دو حیطه رذیلت آن حیطه دیگر است. بنابراین، هنگام بحث درباره فضیلتهای حیطه هدیه، باید ملاحظاتی انتقادی را نیز ضمیمه کنم که به فضیلتهای حیطه بازار اشاره دارند. (در ابتدای هر یک از این ملاحظات کلمه درهرحال را خواهم آورد).
۱. فضیلت بخشیدن شایسته هنر است. کنش بخشیدن اغلب مورد ستایش واقع میشود. وقتی واقفان چیزی به هنر اهدا میکنند یا میبخشند، با تجلی فضیلتی روبهرو میشویم. گاه حتی کنش دریافت و پذیرفتن هنر نیز خود ستایش میشود. اغلب خود هنر را در مقام هدیه- هدیه از خداوند یا قدرتی فراطبیعی- در نظر میگیرند و به همین اعتبار هنرمند را نیز «نظرکرده» میدانند. این همه بخشی از اسطورهشناسی هنر است. به علاوه، اگر هنر بتواند بر بیننده یا شنونده تاثیر بگذارد، آن را هم نوعی اهدا میدانند. از آنجا که خلق اثر هنری توسط هنرمند و دریافت آن از سوی مخاطب همگی با منطق هدیه توجیه میشوند، به این اعتبار خود هنر و اثر هنری را نیز هدیه میگیرند و میگویند باید همچون هدیه با آن رفتار کرد. از این منظر بدلکردن اثر هنری به کالا به تخریب تام و تمام آن منجر میشود.
در هر حال، تا زمانی که هدیه را اهداکنندهای بشری پیشکش کند، مردم میتوانند در مورد انگیزههای پس کار او گمانهزنی کنند. زمانی که اهداکننده هدیه خود را وسیلهای برای مباهاتکردن به خود در برابر دیگران قرار دهد، فضیلت به رذیلت بدل میشود. بازار این انگیزهها را شفاف میکند.
۲. سهیمشدن فضیلت دیگری در میان فضایل حیطه هدیه است. وقتی هدیه از سوی اهداکننده به کس دیگری اهدا میشود، به این معنا است که اهداکننده دیگر به آن دسترسی ندارد. با این حال، در سهیمشدن ابژه مورد نظر به صورت جمعی استفاده میشود. مردم فرهنگ را سهیم میشوند. آنها فرهنگ را در حلقههای متفاوتی از حلقه خانواده گرفته تا حلقه دوستان به اشتراک میگذارند و هیچ هزینهای نیز در این میان پرداخت نمیشود. این نوع سهیمشدن عموما خودبهخودی و روشنترین مثال آن سهیمشدن در زبان به عنوان بخشی از فرهنگ است. اما مجسمهای که در یک پارک نصب شده نیز به اشتراک گذاشته شده است. وقتی کلکسیونری یکی از تابلوهایش را برای نمایش به موزه قرض میدهد، عمل سهیمشدن را انجام داده است. سهیمشدن در جهان هنر بسیار ستایش میشود. عموما نیز این جزم وجود دارد که هنر والا باید در میان همگان به اشتراک گذاشته شود تا همه از آن لذت ببرند.
در هر حال، سهیمشدن هم به معنای شمول و جذب است و هم به معنای طرد و دفع. سهیمشدن در بخشی جنبههای اساسی هنر و فرهنگ تنها برای عدهای خاص ممکن است. برای مثال، نخبگان معینی از جامعه هنرهای زیبا را سهیم و متعاقبا آنها را در انحصار خود درمیآورند. بنابراین میتوان گفت بازار مدرن هنر بیشتر به دموکراتیزهسازی و رهاسازی هنرهای زیبا خدمت کرده است تا حیطه هدیه.
۳. گشادهدستی و ازخودگذشتگی نیز فضایلی در ارتباط با دو فضیلت پیشین هستند. هنر و هنرمند نمادی است از خودآیینی، عدم توجه به منافع (بیمنفعتبودن)، و حتی ایثار. همه انتظار دارند هنرمندان ازخودگذشته باشند و تنها دغدغه زندگی خود را هنر بگذارند. زندگی هنرمند آرمانی باید داستان همیشگی و دنبالهدار اهداکردن و بخشیدن باشد. در هر حال، هنرمندان ازخودگذشته نیستند. آنها چشمانتظار پاداشهایی از رهگذر
«خدمت به هنر» هستند تا بتوانند کار و زندگی و هنر خود را بهبود بخشند. شکل آزادانهتر این پاداشها را فارغ از قید و بندهای دربار و کلیسا میتوان از بازار آزاد انتظار داشت.
۴. حیطه هنر بر خلاف بازار باید در راستای عدالت اجتماعی حرکت کند. در چنین بستری بسیاری از افراد در جهان هنر تاکید میکنند، هنر باید در دسترس همگان باشد و در دسترسنبودن آن به خاطر قیمتهای بالا چقدر نامنصفانه است. هنر یک کالای مصرفی معمولی نیست. هنر برای توسعه مردم و درنتیجه فرصتهای آنان در ضمن زندگی حیاتی است. بنابراین در این بستر اغلب از حق اجتماعی دسترسی به هنر سخن میگویند که به نوبه خود استدلالی برای مطالبه و دفاع از یارانههای دولتی برای هنر است.
در هر حال، آرزوی توزیع آزادانه هنر از استانداردی دوگانه نشأت میگیرد. وقتی این توزیع گسترده شکست میخورد، معلوم میشود که هنر برای همهکس نیست و این نیز به نوبه خود به پرستیژ مصرفکننده هنر میافزاید.
۵. دست آخر، در حالی که بازار هنر را کمارزش میکند، حیطه هدیه، هنر را به فضیلتی بدل میسازد که به کیفیات منحصربهفرد و جدانشدنی هنر احترام میگذارد. به محض آنکه هنر قیمتگذاری شود، میتوان آن را با کالاهای مصرفی مقایسه کرد. با در نظر گرفتن اثر هنری بر حسب قیمت آن تمام کیفیات فردیاش رخت بر میبندد و قابلیت استفاده از آن تنها در قالب اعداد بیان میشود. به زعم گئورگ زیمل، جامعهشناس آلمانی، پول هنر را پارهپاره میکند. آریو کلامر اقتصاددان نیز با زیمل موافق است. اما حیطه هدیه هنر را بر حسب پول نمیسنجد و آن را کمارزش نمیکند.
در هر حال، پول در عمل «هدیهبخشیدن» معاصر نیز نقش واسط را ایفا میکند. بنابراین، اگر بخواهیم گناه کمارزشکردن هنر را به گردن چیزی بیندازیم، پول نمیتواند هدفمان باشد؛ بل این گناه به گردن نرخهای مبادله و قیمتها است و حیطه هنر نیز از این منظر تفاوت چندانی نمیکند، زیرا این نرخهای مبادله در فضای هدیه نیز کار میکنند.
منبع: کتاب «چرا هنرمندان فقیر هستند؟: اقتصاد استثنایی هنر» انتشارات دانشگاه آمستردام
ارسال نظر