نظام پولی دو فلزی

مترجم: امیرحسین میرابوطالبی

زمانی که قوانین پول رایج نرخ‌های مبادله دستوری بین سکه‌های ساخته شده از فلزات گرانبهای مختلف را مشخص کند، نظام پولی به وجود خواهد آمد که به آن نظام پولی دوفلزی گفته می‌شود. در اکثر مواقع سیستم دو فلزی به طور ضمنی در بطن نظام‌های سکه‌ای که شامل سکه‌های ساخته شده از فلزات گرانبها بوده، حضور داشته است. این را می‌توان در روم باستان از قرن دوم قبل از میلاد مسیح، امپراتوری روم شرقی و همین طور در اروپای غربی از رنسانس به بعد مشاهده کرد.

عملکرد قانون گرشام۱ در این نظام‌های باستانی همواره مشخص و قابل مشاهده نبوده است. مثلا زمانی که در روم باستان سکه‌های کم‌ارزش‌گذاری شده طلا و نقره به نظام سکه‌ای اضافه شدند، واحد پول برنزی از قبل وجود داشت و این سکه‌های برنزی (بالاتر ارزش‌گذاری شده) همچنان به گردش و دست به دست شدن ادامه داد. طبیعتا این اتفاق طبق قانون گرشام بوده، اما عملکرد آن به این دلیل که در ظاهر چیزی تغییر نکرده نامرئی بوده است.

در مقابل، تاریخ مدرن جلوه‌های قابل ملاحظه‌ای از قانون گرشام را به خود دیده است. یکی از موارد معروفی که نظام پولی دو فلزی رکود-تورم دستوری را با خود به همراه داشت، اصلاح واحد پول انگلستان در ۱۷۱۷ بود، زمانی که اسحاق نیوتن متولی ضرابخانه انگلستان بوده است. نیوتن یک نرخ تبادل دستوری بین گینه (سکه طلا) و شیلینگ (سکه نقره) برابر با نرخ بازار را ارائه داد.

با این حال پارلمان به ظاهر به دلیل گرد کردن نرخ تبادل طلا، نرخی دستوری را اعلام کرد که به طور قابل ملاحظه‌ای بیش از نرخ بازاری بود. این موضوع سبب شد سکه‌های نقره که کمتر از حد ارزش‌گذاری شده بودند از گردش خارج شوند و برخی افراد که به خوبی این موضوع را پیش‌بینی کرده بودند (می‌دانستند) به سرعت به کمک شهروندان انگلیسی آمدند تا سکه‌های نقره آنها را با طلا جایگزین کنند و از این موضوع سود کلانی به دست

آورند.

آثار رکودی ناشی از این اقدام عاملی محرک برای استفاده از اسکناس‌های ذخیره-کسری در انگلستان شد. در آن شرایط تجار مجبور شدند تا قیمت‌هایشان را در عکس‌العمل به کاهش مقدار پول به شدت کاهش دهند. بسیاری از آنان خود را در مرز ورشکستگی می‌دیدند و به همین دلیل به هر نوع درمان ممکنی تن در می‌دادند. قبول اسکناس یکی از راه‌حل‌های مناسب بود.

در ابتدا شاید این تاجرین فکر می‌کردند که قبول این اسکناس‌ها اقدامی کوتاه‌مدت و به اقتضای آن شرایط خاص است تا بتوان زمانی را سپری کرد تا دوباره پول فلزی بیشتری در دسترس قرار بگیرد.اما نظام پول دو فلزی پس از آن هم باعث محدود شدن عرضه پول نسبت به حالت آزاد آن شد و بنابراین استفاده از اسکناس‌ها هم حتی بیشتر از قبل شایع شد.

وقایع در آمریکا در سال ۱۷۹۲ نیز مشابه همین بود، کنگره آمریکا به برقراری نظام پول دو فلزی رای داد که طبق آن نرخ مبادله بین طلا و نقره ۱ به ۱۵ عنوان شد.

نرخ بازاری در آن زمان ۱ به ۵/۱۵ بود. بعد از چند سال طلایی که کمتر از واقعیت ارزشگذاری شده بود از گردش خارج شد. همانند انگلستان در اینجا هم برخی افراد از تبدیل طلا به نقره برای آمریکایی‌ها سود عظیمی به دست آوردند، و بانکداری ذخیره-کسری هم به خاطر رکود مصنوعی به وجود آمده گسترش یافت.

این عمل آنقدر برای عده‌ای سودآور بوده که چند دهه بعد دوباره تکرار شد، ولی این دفعه در جهت مقابل. قانون سکه ایالات متحده نرخ قانونی مبادله طلا و نقره را به ۱ به ۱۶ تغییر داد، و با این کار این بار واحدهای پول طلا بود که جای واحدهای پول نقره را گرفت و در اینجا باز هم عده‌ای مشتاق برای کمک به این جایگزینی حاضر بودند و البته با این کار باز خون دوباره‌ای در رگ‌های بانکداری ذخیره-کسری جریان گرفت.

در نیمه دوم قرن نوزدهم نظام دوفلزی حامیانی در میان افرادی یافت که به دنبال مقابله با جنبش پولی عظیم آن زمان بودند که مشخصا به سوی تعیین طلا به عنوان پول انحصاری همه کشورها حرکت می‌کرد. طبیعتا چنین اقدامی باعث خارج شدن اجباری نقره از گردش پول و محدود شدن عرضه پول و در نهایت تورم دستوری می‌شود و خب مقابله و ایستادگی در مقابل آن معقول و مشروع بوده است.

اما موضوع این است که درمان چنین مشکلی برقراری یک نرخ دستوری بین طلا و نقره (سیستم پولی دو فلزی) نخواهد بود بلکه باید هم به طلا و هم به نقره اجازه داد تا در نرخ‌هایی که به آزادی نوسان می‌کنند ساخته و مورد استفاده قرار گیرند (استانداردهای موازی).

پاورقی:

۱- قبلا اشاره کردیم که طبق قانون گرشام پول بد پول خوب را از جریان خارج می‌کند یعنی پولی که در واقعیت ارزش بیشتری نسبت به نرخ دستوری دارد توسط افراد یا ذوب می‌شود یا با نرخ بازاری به کشورهای همسایه فروخته می‌شود تا عایدی بیشتری نصیب فرد شود. این موضوع باعث از گردش خارج شدن این سکه خواهد شد.