صدای فریاد مشکلات اقتصادی یا تنها یک شلوغ کاری بیحاصل؟
منبع: آیبیتایمز
هر زمان که یک پدیده مانند جنبش اشغال والاستریت که تلفیقی است از اصلاحات مالی و اقتصادی، پدید میآید، میتوان به راحتی گفت که این جنبش نشات گرفته از تنها یک تصمیم، تصمیم «آ»، یا از تنها یک اشتباه، اشتباه «ب»، است و اگر هر کدام از آنها اتفاق نمیافتاد، ممکن بود که مشکلات کشور حل شود.
مترجم: پیمان شمسیان
منبع: آیبیتایمز
هر زمان که یک پدیده مانند جنبش اشغال والاستریت که تلفیقی است از اصلاحات مالی و اقتصادی، پدید میآید، میتوان به راحتی گفت که این جنبش نشات گرفته از تنها یک تصمیم، تصمیم «آ»، یا از تنها یک اشتباه، اشتباه «ب»، است و اگر هر کدام از آنها اتفاق نمیافتاد، ممکن بود که مشکلات کشور حل شود. عبارتی که در بالا گفته شد در واقع تقلیلگرایی در بدترین حالت آن است: این عبارت غیردقیق است، به راهحل منجر نمیشود و اگر به آن اجازه داده شود که بر گفتمان سیاسی مسلط شود، میتواند برای یک کشور فاجعهبار باشد.
به علاوه، هماکنون اشتباه تقلیلگرایی با نقدهایی که به جنبش اشغال والاستریت وارد میشود تلفیق شده است. طرفداران جنبش «تیپارتی» و دیگر محافظهکاران، اعتقاد دارند که اگر تنها باراک اوباما در انتخابات مغلوب شود یا جمهوریخواهان بیشتری وارد کنگره شوند (و دموکراتهای بیشتری از کنگره خارج شوند) یا اتحادیههای بیشتری منحل شوند، آنگاه جنبش اشغال والاستریت و همچنین مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور نیز تمام خواهند شد.
این اشتباه است
در این مرحله از جنبش، مسلما هیچ کس نمیتواند وضعیت جنبش را حتی برای یک سال آینده پیشبینی کند، چه برسد به دو سال و سه سال آینده، اما این نکته امری جانبی است. وجود «جنبش اشغال والاستریت»، چه به عنوان یک گروه فشار در نظر گرفته بشود یا چه نشود، تا زمانی که مشکلات اقتصادی و اجتماعی که باعث به وجود آمدن این جنبش شدهاند شناسایی و برطرف نشوند، همچنان فشار را اعمال خواهد کرد.
باید تاکید شود که به جز اتفاقات غیرقابل پیشبینی که ممکن است به طور مشخص کاهش نرخ بالای بیکاری در ایالات متحده که به طور غیرقابل قبولی برابر ۱/۹ درصد است را در پی داشته باشند و همچنین باعث افزایش درآمد واقعی و متوسط در این کشور شوند، انتخاب یک رییسجمهور جمهوریخواه و/یا یک کنگره با اکثریت جمهوریخواه و طرفدار «تیپارتی»، باعث از بین رفتن مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور نخواهد شد.
اشغال: یک بیان روشن از واقعیت اقتصادی
طرفداران «تیپارتی» و دیگر محافظهکاران آمریکا بدون شک مخالف این نظریه هستند که، «انتخابات سال ۲۰۱۲ مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور را حل خواهد کرد؛ زیرا تمام آنچه ما نیاز داریم این است که مالیات اقشار پردرآمد جامعه را کم کنیم - میزان مالیات ثابت ۱۵ درصد برای همه ایدهآل به نظر میرسد - و مخارج ایالتی را نیز کم کنیم، و در این صورت بازار آزاد تمام مشکلات را حل خواهد کرد، تمام مشاغلی که ما نیاز داریم را ایجاد میکند، و باعث رضایت تمام اقشار جامعه میشود.»
نظریه بالا بسیار خوب به نظر میرسد. اما همانطور که اهالی برونکس در نیویورک میگویند، «متاسفیم، اما این راهکار شما آن طور که فکر میکنید عمل نخواهد کرد.»
مشکلات اقتصادی و اجتماعی که باعث به وجود آمدن جنبش اشغال والاستریت شدهاند در واقع ریشه در وقایع بلندمدت دارند که تنها با کمکردن دوباره مالیاتهای اقشار ثروتمند و پردرآمد جامعه و/یا کم کردن مخارج ایالتی حل نخواهند شد - این دو پیشنهاد محافظهکاران وضعیت را وخیمتر میکند.
بسیاری از سرمایهگذاران / خوانندگان این متن از مزایای بازار آزاد آگاه هستند: کارآفرینی، خلاقیت، مهارت، پویایی، ریسکپذیری، ثروتآفرینی، و بهکارگیری بهینه منابع و تجارت، از مهمترین این مزایا هستند.
اما آنچه را که باید در ذهن داشته باشیم این است که بازار آزاد هم بعضا اشتباه میکند، بعضی چیزها را کاملا اشتباه درک میکند و یا در مسیری حرکت میکند که به فاجعه ختم میشود.
بازار آزاد: به سختی میتوان گفت که همه چیز را میداند، همه چیز در آن درست و تماما عادلانه است.
«تیپارتی» که جناح مسلط در بین جمهوریخواهان آمریکا است در درک جنبه دیگر بازار آزاد عاجز مانده است. در دنیای مجازی-واقعی «تیپارتی»، بازار آزاد ایدهآل است و توانایی تنظیم و تصحیح خود را دارد.
به علاوه، بسیاری از اقتصاددانان قابل احترام دوران ما - مانند پل کروگمن، مارتین وولف، و نوریل روبینی- همگی موافق این امر هستند که در واقع ایالات متحده نیاز دارد که در قانون بهبود سرمایهگذاری مجدد خود، برنامه و یا زیرساخت عظیمی برای مشاغل تدوین کند، و هر دوی اینها باعث وسیعتر شدن و بهکارگیری شبکه امنیت اجتماعی ایالات متحده میشوند که شامل کمک هزینه بیشتر برای تحصیل به منظور تدارک نیروی کار آموزشدیده است - و برای این کار باید مشکلات اقتصادی و اجتماعی را مد نظر قرار داد.
به بیانی دیگر، ایالات متحده حدود ۵/۱ هزار میلیارد دلار شکاف تولید دارد - تفاوت بین ظرفیت اقتصادی و GDP کنونی ایالات متحده. این یعنی ۱۴ میلیون شغل که میتوان گفت عدد بزرگی در کسری مشاغل است. ادعای «تیپارتی» و حزب محافظه کار در مورد کم کردن مالیاتهای اقشار پردرآمد جامعه و/یا کم کردن مخارج ایالتی نه تنها باعث از بین رفتن این شکاف نمیشود، بلکه آن را بیشتر نیز
میکند.
این مورد در رابطه با پیشنهاد «تیپارتی» و حزب محافظهکار در مورد شبکه امنیت اجتماعی نیز صدق میکند: آنها ممکن است امنیت اجتماعی و مراقبت پزشکی را کم کنند و ممکن است با وارد شدن به کاخ سفید و پیروز شدن در انتخابات کنگره آمریکا در سال ۲۰۱۲، طرح اصلاح بیمه اجتماعی ایالات متحده را که در سال ۲۰۱۰ تصویب شد تا بیمه عمومی پزشکی را برای همه مردم فراهم آورد، لغو نمایند. و ممکن است طرفداران «تیپارتی» حاضر نباشند بودجه ایالتی را برای تحصیلات و آموزش نیروی کار افزایش
دهند.
اما در اینجا دوباره کسانی همچون کروگمن، وولف، روبینی و بقیه ادعا میکنند که با توجه به شبکه امنیت اجتماعی، ایالات متحده باید دقیقا مخالف این راه را برود و تاکید میکنند که این تفکر، یک تفکر لیبرالی پوچ نیست.
در حال حاضر گرایش بلندمدت و سکولار جهانی شدن، ماشینی شدن و کاهش علاقه به اتحاد نشان میدهد که - و تشدید مشکلات اقتصادی و اجتماعی در آینده نیز بیانگر این امر خواهد بود که - ایالاتمتحده باید به دنبال خلق یک شبکه اجتماعی هوشمندانهتر و همهگیرتر باشد. نه مالیات ثابت برای همه و نه مالیات اضافه برای اقشار پر درآمدتر جامعه و نه افزایش مخارج ایالتی منجر به نجات از بحران یا پایان این گرایش سکولار و بلندمدت به دنیای مدرن، و اکنون دیگر پستمدرن، نمیشود.
در نتیجه، چه جنبش اشغال والاستریت ادامه پیدا کند یا نکند، مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایالات متحده سر جایشان باقی خواهند ماند.
ارسال نظر