چگونه به قحطی در سومالی پایان دهیم و شورشیان را تضعیف کنیم؟

نویسنده: کِن منخائوس

مترجم: مژگان جعفری*

منبع: فارن افرز

چکیده:

از جمعیت هفت و نیم میلیون نفری سومالی، هم‌اکنون نزدیک ۷/۳ میلیون نفر (تقریبا ۵۰ درصد از جمعیت کل کشور) با وضعیت بحرانی از لحاظ تغذیه و بهداشت مواجه هستند. همچنین نزدیک به ۷۵۰ هزار نفر (۱۰ درصد جمعیت کشور) هم‌اکنون برای فرار از قحطی به کشورهای همسایه پناهنده شده‌اند. در چنین شرایط تاسف‌برانگیزی، وجود جنگ داخلی مسلحانه در کنار سخت‌ترین خشکسالی ۶۰ سال اخیر سومالی، وضعیت بغرنجی را پیش‌روی این کشور قرار داده است. در چنین شرایطی، کمک‌های سازمان‌های بین‌المللی به مردم سومالی نیز، با ایجاد موانع مختلف از سوی گروه مسلحانه وابسته به القاعده -موسوم به الشباب- مواجه شده، گروهی که وجود قحطی در سومالی را انکار نموده و فعالیت سازمان‌های بشردوستانه خارجی در این کشور را نماد توطئه کشورهای خارجی می‌داند.

به این ترتیب، سرنوشت قحطی‌زدگان سومالیایی، تا حد زیادی با سرنوشت رهبران محلی الشباب گره خورده است؛ رهبرانی که اگر استراتژی محتاطانه و حساب‌گرانه‌ای برای تعامل با آنان از سوی دولت‌های خارجی و سازمان‌های غیردولتی بشردوستانه طراحی شود، گام بسیار بزرگی در راستای کمک به صدها هزار قربانی بحران غذایی در سومالی برداشته خواهد شد.

سرچشمه‌های بحران سومالی چیست؟

قحطی فزاینده جان میلیون‌ها تن از مردم سومالی را در معرض خطر قرار داده است. براساس برآورد دولت ایالات متحده که در تاریخ پنجم آگوست صورت گرفته، قحطی در سومالی جان بیش از

۲۹ هزار کودک زیر پنج سال را گرفته و در مجموع ۷/۳ میلیون نفر از مردم سومالی (معادل تقریبا نیمی از جمعیت این کشور) نیازمند امداد غذایی و بهداشتی فوری هستند که از این میان بیش از ۷۵۰ هزار تن

هم اکنون در کمپ‌های آوارگان در کشورهای همسایه به سر می‌برند.

در طی چند هفته نخست به نظر می‌رسید که جامعه جهانی از کمک به قحطی‌زدگان ناتوان خواهد بود. با این وجود پیشرفت‌های یک ماه اخیر، امید ناچیزی را برای غلبه بر موانع اساسی غذارسانی ایجاد کرده است.

باید در نظر داشت که عواملی که سومالی را به سوی قحطی سوق دادند، پیش از این و در اواخر سال گذشته آشکار شده بودند. مشکلاتی مثل فساد اداری، عدم ثبات سیاسی و شورشی که ۹۰۰۰ نفر از حافظان صلح اتحادیه آفریقا را زمین‌گیر ساخت، کشور را احاطه کرده بودند. این شورشیان از دولت انتقالی ضعیف سومالی در برابر «الشباب» -گروهکی که به القاعده وابسته است وکنترل سومالی جنوبی را در دست دارد- حمایت می‌کنند. این ۲ گروه خشونت‌طلب مسلح که به مدت چهار سال و نیم درگیر جنگ مسلحانه هستند، اقتصاد سومالی را فلج کرده و بر اساس آمار سازمان ملل مسوولیت غیرمستقیم آواره شدن حدود ۴/۱ میلیون نفر را بر عهده دارد.

گذشته از این در سال ۲۰۱۰ سومالی به بدترین خشکسالی خود در عرض ۶۰ سال اخیر دچار شد؛ به طوری که افزایش شدید قیمت غذا و سوخت در این کشور، جامعه جهانی را دچار حیرت کرد. بحران در ماه جولای کاملا آشکار شد؛ زمانی که بحران انسانی به نقطه اوج خود رسیده بود و سازمان ملل در رابطه با وضعیت قحطی در بخش‌هایی از سومالی جنوبی هشدار داد. در همین زمان صدها هزار نفر از ساکنان مناطق قحطی‌زده برای دریافت کمک به پایتخت این کشور، موگادیشو و کنیا پناه بردند.

در آغاز جامعه‌ جهانی توانست اقدامات اندکی برای کمک به قربانیان قحطی به عمل آورد. البته نباید از نظر دور داشت که بیشتر سازمان‌های امدادی بشردوستانه فعال در سومالی، در طی دو سال گذشته وضعیت در حال تعلیقی داشتند. این وضعیت نتیجه حملاتی بود که توسط گروه‌های مسلح مختلف نظیر الشباب به کارمندان آنان صورت گرفته بود. بنابراین زمانی که قحطی در ماه جولای گسترش یافت، این سازمان‌های بشردوستانه، شبکه‌ها و زیر ساخت‌های ضروری برای توزیع موثر کمک را در اختیار نداشتند. تشکیلاتی که باقی مانده بود گستره و توان بسیار محدودی داشت و قادر نبود در چنان فرصت محدودی ظرفیت خود را برای ارسال کمک‌ها برای پایان بخشیدن به قحطی افزایش دهد.

به علاوه ایالات متحده -که همواره منبع اصلی کمک‌های غذایی به سومالی بوده است- طی اقدامی در سال ۲۰۰۹ مساعدت‌های غذایی خود به این کشور را به حالت تعلیق درآورد. این اقدام به منظور اجتناب از سود رساندن به الشباب صورت گرفت؛ زیرا کمک‌ها نهایتا الشباب را نیز تغذیه می‌نمود. از زمانی که الشباب کنترل سومالی جنوبی را به‌دست گرفتند جریان ارسال کمک‌های آمریکا به این منطقه هم متوقف شد. این اقدام تاثیری بازدارنده بر عملکرد سازمان‌های امدادرسان داشت. بسیاری از این سازمان‌ها نگران بودند که توسط ایالات متحده تحت پیگرد قانونی قرار بگیرند، بنابراین از فعالیت اجتناب می‌کردند. منشا این نگرانی، قانونی بود که ایالات متحده در ارتباط با منع کمک‌رسانی به مناطق تحت کنترل الشباب تصویب کرده بود.

نقش گروه «الشباب» در تشدید بحران

مساله مهم دیگری که نباید از نظر دور داشت، این است که در سال ۲۰۰۹، گروه «الشباب» فعالیت تمامی سازمان‌های امدادرسان را ممنوع کرد. الشباب ادعا می‌کرد که آژانس‌های امدادرسان جاسوسان غرب هستند و مساعدت‌های غذایی آنان در واقع دسیسه‌ای است که به وسیله آن می‌کوشند کشاورزان سومالی را از کار بیکار کنند. الشباب نه‌تنها توزیع مساعدت‌های غذایی را ممنوع نمود، بلکه همچنین قحطی زدگان را از مهاجرت به کنیا باز داشت. تشکیلات الشباب تا جایی پیش رفت که حتی وجود معضلی به نام قحطی در سومالی را انکار نمود.

در اوایل ماه آگوست و به منظور پایان بخشیدن به بن‌بست موجود در مسیر امدادرسانی به قحطی‌زدگان سومالی، دولت اوباما به یاری سازمان‌های امداد رسانی شتافت و با فوریت بسیار قانون منع فعالیت آژانس‌ها در سومالی را فسخ نمود. این اقدام که دست کم تا حدی این سازمان‌ها را در مقابل پیگرد قانونی مصون نگه می‌داشت، زمینه‌ای نسبتا مناسب برای فعالیت آنان ایجاد کرد. در واقع این اقدام توانست به طور همزمان از طرفی موانع مهم بر سر راه مساعدت غذایی را از بین ببرد و از طرف دیگر مسوولیت منع ارسال کمک‌ها را مستقیما به دوش الشباب بیندازد.

بلافاصله پس از این اقدام، نیروهای الشباب به طور ناگهانی از موگادیشو عقب‌نشینی نمودند. نباید از نظر دور داشت که بیشتر این مناطق از سال ۲۰۰۸ اشغال شده بودند. عقب نشینی الشباب ضعف درونی این تشکیلات را آشکار کرد. این ضعف عمدتا از عدم حمایت جهانی ظرف دو سال گذشته و فشار نیروهای سازمان حفاظت از صلح علیه آنان ناشی می‌شد. البته این را هم باید در نظر داشت که سقوط تشکیلات الشباب از مسند قدرت مطلق در سومالی عوامل دیگری هم داشت. تصمیم آنها مبنی بر ممنوعیت جذب نیروهای جدید، بی‌تفاوتی تشکیلات نسبت به تلفات و جراحاتی که بر بسیاری از سربازان نوجوانشان وارد می‌شد، تفسیر بسیار افراطی از قوانین اسلامی و ارتباط تشکیلات آنها به سازمان القاعده، و مهم‌تر از همه مخالفت گروهک الشباب با ارسال کمک‌های غذایی به قحطی‌زدگان، همگی عواملی بودند که منجر به تضعیف الشباب شدند.

چشم‌انداز فعالیت‌های «الشباب»

و قحطی سومالی

بنا بر شواهد، هم‌اکنون فشار بر الشباب در حال افزایش است. برای مثال بعضی از رهبران الشباب اداره‌ مناطق تحت کنترل قبایل‌شان را بر عهده دارند و مردم قبایل آنها را برای دریافت مساعدت‌های غذایی تحت فشار قرار داده‌اند. اختلاف میان این سرکردگان محلی و عناصر تندروی تشکیلات بسیار شدید است و ممکن است به جدایی این رهبران محلی از تشکیلات منجر شود. در صورت وقوع این امر، سازمان‌های بشردوستانه امداد رسان، در بخش‌های مهمی از سومالی امکان فعالیت خواهند

یافت.

در حقیقت کلید پایان بخشیدن به قحطی در دست رهبران محلی الشباب است؛ افرادی که اگر با آنها محتاطانه برخورد کنیم احتمالا با سازمان‌های امدادی همکاری خواهند کرد. علاوه بر این، دولت ایالات‌متحده و سازمان ملل باید با هم هماهنگ باشند. آنها باید به صورت محرمانه با رهبران ناراضی و جداشده از تشکیلات الشباب تماس برقرار کنند و همچنین امنیت این رهبران را در برابر اقدامات تلافی جویانه تامین کنند. باید در نظر داشت که جدایی رهبران الشباب از تشکیلات به طور همزمان هم به اقدامات بشردوستانه یاری می‌رساند و هم تشکیلات این گروه را تضعیف می‌کند.

برای تضعیف بیشتر الشباب و شاید نابودی کامل آن، دو کشور اتیوپی و کنیا برای فرستادن شبه نظامیان تعلیم دیده و مجهز در نظر گرفته شده‌اند. البته در حال حاضر ایالات متحده باید در مورد اقدامات نظامی متحدان منطقه‌ای‌ خود در سومالی،

محتاط باشد.

اقدامات نظامی کشورهای خارجی در سومالی، در گذشته معمولا نتایج ناخواسته زیادی به بار آورده است و در این مورد خاص نیز می‌تواند نتایج بدی در پی داشته باشد؛ مثلا باعث شود مردم سومالی به حمایت از الشباب برخیزند یا اینکه تشکیلات الشباب را تحریک کند که دست به اقدامات تروریستی درخارج از مرزهای سومالی بزند. اگر الشباب کماکان در امنیت باقی بماند یا قحطی شدید شود ، جامعه جهانی ناچار است بین این دو وضعیت یک انتخاب دردناک داشته باشد یا اقدام به مداخله‌ نظامی کند یا شاهد یک قحطی عمده در این کشور باشد و کمک‌های خود را فقط به پناه‌جویانی که به کنیا گریخته‌اند محدود

کند.

علاوه بر این، دولت اوباما و متحدانش باید برای آینده سومالی پس از قحطی برنامه‌ریزی کنند. این برنامه باید با پیدا کردن راهی برای اعمال فشار بر دولت سومالی به منظور توسعه حوزه اختیاراتش در مناطق اخیرا آزاد شده موگادیشو آغاز شود. البته دولت سومالی به فساد گسترده و بی لیاقتی مشهور است. بنابراین قاعدتا نمی‌تواند به سلطه مستقیم خود برتمامی پایتخت بدون دریافت کمک از رهبران سازمان‌های تازه تاسیس مستقر در منطقه ادامه دهد. ایالات متحده و متحدانش باید دولت سومالی را تشویق کنند تا محدودیت‌هایش را درک کند و با رهبران محلی موجود در منطقه وارد مذاکره

شود.

گذشته از این جامعه جهانی باید به بحران پناهندگی در این کشور هم بپردازد. هم‌اکنون بیش از ۷۵۰ هزار نفر از مردم سومالی با عبور از مرزها وارد کشورهای همسایه شده‌اند و ماهانه ده‌ها هزار نفر به این تعداد اضافه می‌شود. کمپ «داداب» که در کنیای شمالی واقع است، با حضور ۴۴۰ هزار پناهنده سومالیایی، هم اکنون سومین شهر بزرگ سومالی را درشمال آفریقا تشکیل داده است. تعداد اندکی از این پناهندگان خواهان بازگشت به سرزمین خود هستند؛ زیرا اخبار وضعیت مضطرب کشور به آنان نیز می‌رسد. می‌توان گفت که با وجود چنین سیل عظیمی از پناهندگان، ما شاهد بحرانی‌ترین وضعیت سومالی در طول بیست سال جنگ و فروپاشی اخیر در این کشور

هستیم.

به عنوان نتیجه باید گفت که همه اقدامات افراد و سازمان‌های بشردوست باید با هدف جلوگیری از پناهندگی و بازگشت پناهندگان سومالی طرح ریزی شوند. این مساله از نظر امدادرسانی اقتصادی، به معنای فراهم نمودن کمک‌های غذایی و حمایت از مردم قحطی زده سومالی در خانه‌های‌شان است، پیش از آن که آنها در جست و جوی غذا از خانه‌های خود فرار کنند و از نظر دیپلماسی این مساله به معنای یک تعهد جهانی برای حفاظت از صلح پایدار و تثبیت یک دولت قدرتمند در سومالی است. اگر این دو ماموریت یعنی اقدامات امدادی و دیپلماتیک انجام شوند، سومالی از قحطی بیرون خواهد آمد و امیدهایی مبنی بر ثبات این کشور در آینده ایجاد خواهد

شد.

* mojgan.thesun@gmail.com