لزوم جلب همکاری 3جانبه در پروژه‌های فقرزدایی

فیلیپ کاتلر

مترجم: میثم هاشم‌خانی

بخش بیست و پنجم

متن پیش‌رو، بیست و پنجمین قسمت از ترجمه کتاب پرفروش«Up & Out Of Poverty» می‌باشد؛ کتابی که توسط «فیلیپ کاتلر» (Philip Kotler) تالیف و در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است. «فیلیپ کاتلر» بدون تردید مطرح‌ترین چهره آکادمیک فعلی دنیا در حوزه مدیریت بازاریابی (Marketing Management) محسوب می‌شود. «کاتلر» با تالیف چندین متن درسی معتبر در زمینه دانش بازاریابی، جزو مشهورترین و معتبرترین نام‌ها برای اکثریت قاطع از دانشجویان مدیریت و اقتصاد در سراسر دنیا به حساب می‌آید.

کاتلر علاوه بر تالیف کتاب‌ها و مقالات متعدد در حوزه‌های مرسوم بازاریابی (بازاریابی اقتصادی)، مباحثی را نیز در زمینه یک مفهوم متناظر و خلاقانه؛ یعنی «بازاریابی اجتماعی» مطرح نموده است. همان‌طور که در «بازاریابی اقتصادی»، هدف اصلی به کارگیری چارچوب‌های تحلیلی علمی برای دستیابی به سود اقتصادی هر چه بیشتر می‌باشد، در «بازاریابی اجتماعی» نیز دستیابی به منافع اجتماعی هر چه بیشتر مد نظر قرار دارد؛ بنابراین «بازاریابی اجتماعی»، به تجزیه و تحلیل علمی برای افزایش بهره‌وری فعالیت‌های مختلف اجتماعی می‌پردازد؛ ضمن آنکه تمرکز ویژه آن بر فعالیت‌های گروه‌های خیریه با هدف کمک به فقرا می‌باشد.

نقطه اوج طرح ایده بازاریابی اجتماعی (Social Marketing) توسط «کاتلر»، به نگارش کتابی در این زمینه در سال ۲۰۰۹ مربوط می‌شود؛ کتابی به نام «رهایی از تله فقر» که بیست و پنجمین قسمت از ترجمه آن در پیش روی خوانندگان محترم روزنامه دنیای اقتصاد قرار گرفته و قسمت‌های بعدی آن نیز به صورت هفتگی (در روزهای چهارشنبه هر هفته) در صفحه اندیشه روزنامه دنیای اقتصاد منتشر خواهد شد. ضمنا عنوان اصلی انگلیسی کتاب مذکور عبارت است از:

Up & Out of poverty; The social marketing solution

گروه مترجم این کتاب، امید فراوان دارند که ترجمه کتاب‌هایی از این دست بتواند در درجه اول ایده‌هایی جدید در راستای افزایش بهره‌وری گروه‌های خیریه ایرانی فراهم ساخته و در درجه بعد مورد استفاده مدیران اجرایی کشور واقع شود:

«من از سن ۶ سالگی به بیماری «آنکوسرکیا» مبتلا شدم . . . در مدرسه، به خاطر خارش شدید و مداوم ناشی از ضایعات پوستی این بیماری، توانایی تمرکز و فهم مطالب درسی را نداشتم و عاقبت به خاطر تمسخر مکرر همکلاسانم مجبور شدم در سن ۹ سالگی ترک تحصیل کنم. مدتی بعد، در سال ۱۹۸۹ مجبور شدم با مردی ازدواج کنم که پدرم انتخاب کرده بود . . . من و همسرم بعد از ازدواج بود که یکدیگر را ملاقات کردیم و وقتی همسرم ضایعات پوستی مربوط به بیماری «آنکوسرکیا» را بر روی پوست من دید، خشمگین شد. ما مدتی با هم زندگی کردیم و بعد از چند ماه در شرایطی که من باردار بودم، شوهرم مرا از خانه خود بیرون کرد و مجبور شدم به خانه پدر و مادرم بازگردم. . . بعد از مدتی فرزندم به دنیا آمد و بدون وجود هرگونه حمایتی از طرف شوهرم، من هیچ پولی برای مخارج خودم و فرزندم نداشتم.»

«اگنس»، مادر نیجریه‌ای، ۱۹۹۵

بعد از طی دوره درمان با داروی «مکتیزن» (Mectizan)، بیماری چندساله «اگنس» ظرف مدت کوتاهی درمان و ضایعات پوستی ناشی از «آنکوسرکیا» ناپدید شد. همین مساله باعث شد وی با همسرش مصالحه کند و وضعیت اسفباری که ایجاد شده بود، به پایان برسد. پروژه‌های مربوط به گسترش امکانات درمانی بیماری «آنکوسرکیا» در کشورهای آفریقایی، نمونه‌ای از پروژه‌هایی هستند که با همکاری سه‌جانبه بخش دولتی، شرکت‌های بخش خصوصی و نیز سازمان‌های خیریه غیرانتفاعی به انجام رسیده‌اند.

ممکن است بسیاری از ما اسم بیماری «آنکوسرکیا» را هم نشنیده باشیم و حتی در صورت مبتلا شدن به این بیماری، به سادگی از طریق مصرف داروی مربوطه، به سرعت سلامت خود را بازیابیم. اما داستان نتایج مخرب بیماری «آنکوسرکیا» و در عین‌حال عدم دسترسی به امکانات درمانی این بیماری، برای افراد انبوهی در تعداد زیادی از کشورهای آفریقایی مصداق دارد؛ افرادی که فقط بخش اندکی از آنها موفق به درمان بیماری می‌شوند.

وضعیت مشابهی در مورد برخی دیگر از امکانات بسیار ابتدایی نیز حاکم است؛ مساله‌ای که بیل گیتس در سخنرانی سال ۲۰۰۸ خود در «مجمع اقتصاد جهانی» در «داووس» بر آن تاکید داشت: «حدود یک میلیارد نفر در سراسر دنیا وجود دارند که از کمبود شدید مواد غذایی، عدم دسترسی به آب آشامیدنی بهداشتی و نداشتن برق رنج می‌برند؛ در حالی که ما هیچ‌گاه حتی احتمال نمی‌دهیم که برای مدت کوتاهی در چنین وضعیتی قرار بگیریم». تجربه بالغ بر ۵۰ساله سازمان ملل متحد در زمینه پروژه‌های مختلف کاهش فقر، درس‌های آموزنده مختلفی را در بر داشته است. بدون تردید یکی از کلیدی‌ترین این درس‌ها آن است که موفقیت پایدار بخش عمده پروژه‌های فقرزدایی بزرگ، در گرو آن است که مشارکت سه‌جانبه بخش دولتی، شرکت‌های بخش خصوصی و نیز سازمان‌های غیرانتفاعی غیردولتی صورت گیرد. تا زمانی که این ۳ بخش اصول همکاری سه‌جانبه را نیاموزند، پروژه‌های مختلف فقرزدایی، شانس موفقیت پایینی خواهند داشت. این فصل با تشریح مثالی جالب در مورد پروژه مبارزه با بیماری «آنکوسرکیا» در کشورهای آفریقایی آغاز می‌شود؛ پروژه نسبتا موفقیت‌آمیزی که در اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی آغاز شد. سپس می‌کوشیم تا ماهیت پروژه‌های مبتنی بر این همکاری سه‌جانبه را با ذکر جزئیات بررسی نموده و نکات کلیدی در راستای موفقیت چنین پروژه‌هایی را ذکر کنیم:

همکاری سه‌جانبه برای مهار بیماری «آنکوسرکیا» در آفریقا

«آنکوسرکیا» چیست؟

بیماری «آنکوسرکیا» در مراحل ابتدایی با خارش‌های شدید و مداوم پوست و ایجاد ضایعات پوستی در سراسر بدن همراه است و در مراحل حاد، می‌تواند به کور شدن فرد مبتلا منجر ‌شود. از میان حدود ۱۲۰ میلیون نفری که در سراسر دنیا در معرض ریسک ابتلا به این بیماری قرار دارند، بیش از ۹۵ درصد آنها در کشورهای آفریقایی زندگی می‌کنند. در حال حاضر مجموعا ۶ و نیم میلیون نفر به این بیماری مبتلا هستند و از خارش شدید و مداوم پوست بدن رنج می‌برند، ضمن آنکه ۲۷۰ هزار نفر از مبتلایان به این بیماری، بینایی خود را به طور کامل از دست داده‌اند.

در زبان محلی از این بیماری با عنوان «کوری رودخانه‌ای» نام برده می‌شود؛ زیرا این بیماری انگلی به تدریج به از دست دادن کامل بینایی منجر می‌شود و از طرف دیگر معمولا در مناطق بسیار نزدیک به رودخانه‌های بزرگ دارای جریان سریع آب شیوع دارد. انتقال این بیماری توسط نوعی مگس صورت می‌گیرد که در مجاورت رودخانه‌های خروشان به زاد و ولد می‌پردازد.

ارتباط بیماری «انکوسرکیا» با فقر

با توجه به آنکه درصد بسیار ناچیزی از مگس‌های ساکن در کنار رودخانه‌های خروشان، حامل انگل‌های این بیماری هستند، ابتلا به این بیماری فقط هنگامی صورت می‌گیرد که فردی برای صدها بار توسط نیش مگس‌های حامل این بیماری گزیده شود. به این ترتیب افرادی که مثلا برای سفر تفریحی چندروزه به حوالی رودخانه‌های خروشان می‌روند، هرگز به بیماری «انکوسرکیا» مبتلا نشده و این بیماری فقط در میان افراد به شدت فقیری شیوع دارد که مجبورند برای سال‌ها در مناطق واقع در نزدیکی این رودخانه‌ها زندگی کنند.

ساکنان روستاهای مجاور این رودخانه‌های خروشان، معمولا به حدی فقیر هستند که امکان خرید زمین در هیچ منطقه دیگری را نداشته و ناگزیرند با زندگی در زمین‌های بسیار ارزان‌قیمت روستاهای حاشیه این رودخانه‌ها، شرایط مخرب «اقتصادی _ اجتماعی» (Socioeconomic) حاکم در چنین روستاهایی را به جان بخرند. افراد مبتلا به بیماری «انکوسرکیا» از خارش شدید و تحمل‌ناپذیر پوست بدن رنج می‌برند و در عین حال در صورت شدت گرفتن بیماری، ممکن است بینایی خود را به کلی از دست بدهند. در نتیجه مبتلایان به این بیماری از ناتوانی جسمی و حس حقارت اجتماعی رنج می‌برند.

همان‌طور که اشاره شد، روستاهای در معرض بیماری «انکوسرکیا»، معمولا در شرایط اولیه با ساکنانی بسیار فقیر پر شده‌اند و آن دسته از روستاهایی که با فراگیر شدن این بیماری مواجه می‌شوند، وضعیت فلاکت‌بارتری خواهند داشت. فراگیر شدن بیماری باعث می‌شود که به دلیل ازکارافتادگی جسمی بخش زیادی از سکنه و کاهش فعالیت کشاورزی، کمبود مواد غذایی تشدید شده و وخامت وضعیت اقتصادی افزایش یابد. نتیجه معمول آن است که ساکنان چنین روستاهایی، محل سکونت خود را که در نزدیکی رودخانه‌های خروشان قرار دارد، ترک کرده و چون پولی برای خرید زمین در مناطق دیگر ندارند، مجبور می‌شوند تا از طریق سکونت در مناطق جنگلی، دست‌کم سرعت پیشرفت بیماری خود و اعضای خانواده‌شان را کاهش دهند. اما این مهاجرت، معمولا با لطمه شدیدتر به درآمد خانوارها همراه است؛ زیرا مناطق جنگلی فاقد خاک مناسب و نیز آب برای کشاورزی بوده و در نتیجه ممکن است خانوارهای مهاجر امکان کسب هرگونه درآمد را به کلی از دست بدهند. به این ترتیب بیماری «کوری رودخانه‌ای»، می‌تواند حتی مناطق دارای رونق اقتصادی را نیز به دام فقر گرفتار کند.

استراتژی مناسب برای مهار بیماری: همکاری گسترده بین‌المللی

نخستین پروژه برای کنترل بیماری «انکوسرکیا»، در سال ۱۹۷۴ آغاز شد. با توجه به اینکه در آن زمان دارویی برای درمان این بیماری وجود نداشت، در چارچوب این پروژه، از طریق توزیع مواد حشره‌کش مناسب در مناطقی از کشورهای غرب آفریقا که در معرض شدید مگس‌های حامل این بیماری بودند، تلاش شد تا روند شیوع بیماری کنترل شود.

با این وجود، پس از تولید داروی مناسبی برای درمان بیماری «انکوسرکیا» در دهه ۱۹۸۰، شرایط برای اجرای برنامه‌های کارآمدتری به منظور کنترل این بیماری مهیا شد. داروی مذکور با نام «مکتیزن» (Mectizan)، قادر بود ظرف مدت کوتاهی مبتلایان به این بیماری را درمان کند. به این ترتیب در اواسط دهه ۱۹۹۰، پروژه گسترده دیگری با علامت اختصاری APOC آغاز شد که محور اصلی آن بر توزیع گسترده داروی «مکتیزن» استوار بود. در چارچوب این پروژه، با مشارکت دولت‌های کشورهای در معرض بیماری، سازمان‌های بین‌المللی، سازمان‌های غیردولتی (NGO)، و نیز دولت‌های کشورهای حامی مالی این برنامه، برنامه موفقی طراحی شد که هدف آن، فراگیرسازی آموزش‌های پیشگیری از بیماری «انکوسرکیا» و نیز توزیع گسترده داروی «مکتیزن» بود.

همچنین ویژگی بسیار منحصر به فرد پروژه فوق، این بود که مدیران پروژه کوشیدند تا با جلب مشارکت جوامع محلی، بخش مهمی از فرآیند آموزش پیشگیری از بیماری و نیز توزیع داروهای درمانی را به آنان واگذار نمایند. به این ترتیب به جای آنکه سیستم یکسانی برای توزیع دارو و نیز آموزش‌های پیشگیرانه در کلیه روستاهای در معرض بیماری اجرا شود، بخش عمده تصمیم‌گیری در مورد طراحی شیوه توزیع دارو، تعیین تیم توزیع دارو، و نیز سازماندهی تیم ارائه‌کننده آموزش‌های پیشگیرانه از «انکوسرکیا»، به مقامات محلی هر روستا واگذار شد و در نتیجه به جای آنکه ساکنان روستاها صرفا به عنوان قربانیان بیماری «انکوسرکیا» و دریافت‌کنندگان کمک در نظر گرفته شوند، تلاش شد تا خود آنان نیز در فرآیند کمک‌رسانی مشارکت یابند.

بدون شک این استراتژی یعنی کمک گرفتن از خود جوامع محلی کوچکی که در معرض بیماری قرار دارند، یکی از موتورهای محرکه مهم در موفقیت پروژه APOC به حساب می‌آید. براساس گزارش تحلیلی بانک جهانی، استراتژی مذکور مزیت‌های زیر را به همراه داشته است:

• بهبود پوشش جغرافیایی توزیع دارو و نیز ارائه آموزش‌های پیشگیرانه

• افزایش توانایی در جهت سازگارسازی شیوه‌های مورد استفاده برای توزیع دارو و نیز ارائه آموزش‌های پیشگیرانه، با ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی هر روستا

• افزایش حس مشارکت گروه هدف (افراد در معرض بیماری «انکوسرکیا») در پروژه فوق و ایجاد حس مالکیت نسبت به کلیت پروژه؛ وضعیتی که به پایدارتر شدن نتایج موفقیت‌آمیز پروژه منجر شده است.

نتایج پروژه APOC:

براساس گزارش رسمی بانک جهانی، پروژه APOC موفقیت قابل قبولی داشت و باعث شد که بر اثر کنترل شیوع بیماری «انکوسرکیا» در کشورهای غرب آفریقا، از بروز حدود ۶۰۰ هزار مورد نابینایی جلوگیری شده و در عین‌حال نزدیک به ۲۵ میلیون هکتار از زمین‌های روستایی که در گذشته ساکنان آنها در معرض این بیماری قرار داشتند، به زمین‌های مناسبی برای سکونت و کشاورزی تبدیل شوند. هم‌اکنون با توجه به حاکم شدن وضعیت ایمن و ریسک ناچیز ابتلا به بیماری «انکوسرکیا» در مناطق مذکور، و در نتیجه افزایش بهره‌وری کشاورزان، تخمین زده می‌شود این زمین‌ها توانایی تولید مواد غذایی کافی برای ۱۷ میلیون نفر را دارا هستند. به این ترتیب مناطقی که زمانی ساکنان‌شان به شدت وابسته به دریافت کمک بودند، هم‌اکنون به مناطقی با توانایی صادرات محصولات کشاورزی تبدیل شده‌اند.

در حال حاضر طراحان و مجریان پروژه APOC امیدوارند که بتوانند تجربه موفق خود در جلب همکاری سه-جانبه بین نهادهای دولتی، شرکت‌های خصوصی و سازمان‌های NGO، و تلفیق این همکاری با مشارکت مقامات جوامع محلی دریافت‌کننده کمک را، به منظور اجرای پروژه‌های جدید دیگری به‌کار گیرند؛ پروژه‌هایی که تمرکز اصلی آنها بر ارائه خدمات زیربنایی بهداشتی در مناطقی قرار دارد که به تازگی از شیوع بیماری «انکوسرکیا» نجات یافته‌اند.