واقعه قتل ناصرالدین شاه
گروه تاریخ و اقتصاد: امینالسلطان سعی کرد که در شهر، مردن شاه سروصدا ایجاد نکند. عمله و اجزای حکومت را به نظم محلات و کار دکاکین نانوایی گماشت که وسیله هرج و مرج و شوریدگی پایتخت به دست اوباش نیفتد.
کلنل کاساکوفسکی رئیس سواران قزاق را بهعنوان گزمه به داخله شهر مامور نمود. سران سپاه از امیر توپخانه و آجودانباشی و امرای تومان و سرتیپان حاضر شدند و همه جا قراولان و مستحفظین را محکم نمودند. در حیاط یعنی جلو قصر ابیض و سمت آبدارخانه فرش گسترده شد. وزرا و امرا و شاهزادگان که وقوع حادثه را میشنیدند به تحقیق ماجرا میآمدند.
گروه تاریخ و اقتصاد: امینالسلطان سعی کرد که در شهر، مردن شاه سروصدا ایجاد نکند. عمله و اجزای حکومت را به نظم محلات و کار دکاکین نانوایی گماشت که وسیله هرج و مرج و شوریدگی پایتخت به دست اوباش نیفتد.
کلنل کاساکوفسکی رئیس سواران قزاق را بهعنوان گزمه به داخله شهر مامور نمود. سران سپاه از امیر توپخانه و آجودانباشی و امرای تومان و سرتیپان حاضر شدند و همه جا قراولان و مستحفظین را محکم نمودند. در حیاط یعنی جلو قصر ابیض و سمت آبدارخانه فرش گسترده شد. وزرا و امرا و شاهزادگان که وقوع حادثه را میشنیدند به تحقیق ماجرا میآمدند. ترتیبات درباری و صورت دایره دربار از بسته بودن در و ایستادن دربانان و انبوه سرباز و فراش اگرچه یک امر خطیر را معلوم میکرد؛ اما به خاطر هیچکس نمیگذشت که ناصرالدین شاه را حکم قضا و پنجه تقدیر با پای خود به مقتل برده، به طرفهالعین سور قِرَن به سوگ و سوز قرین شده باشد، منظر باغ و آن همه اسباب چراغ و آرایشها که برای دو روز دیگر آماده جشن بزرگ بود، با موج عزا در اوج فضا، به دیده صاحبنظران موعظه هولناک و در گوش اهل خرد اندرز اندوهگین میشد.
واردین سرای سلطنت همین که به وفات واقف میشدند در مجلس جلو قصر ابیض توقف میکردند و از این روی انجمنی مختلط و گروهی مبهوت نشسته، نمیتوانستند باور کنند که به تاج و تخت ایران چه خاک مصیبت بیخته است. امینالسلطان در ورود به شهر سوءقصد و تیرانداختن به شاه را علیالفور به ولیعهد مظفرالدین میرزا تلگراف کرد؛ بهصورتی که گویا شاه ولیعهد را به تلگرافخانه خبر دادند، که رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت. هنوز آفتاب روز جمعه غروب نکرده گفتند ولیعهد در تلگرافخانه تبریز حاضر است و سبب تاخیر آن بود که بامداد همین روز ولیعهد از ملالت انقلابات و قصوری تنظیمات شهری و کمبودی ارزاق ره صحرا گرفته عزم شکارگاه باباباغی کرد و در عبور کالسکه ولیعهدی زنان برای نان هرزهدرایی و زباندرازی نموده، به جانب جنیبت (اسب یدک)شاهزادگان گل و لای افکنده بودند و حضرت ولایتعهد را ظهور این حال به وقوع هنگامه و هیجان کلی تهدید کرده بود. خبر نخستین که هنوز به بشارت پادشاهی اشارت نداشت با مشاهدات صبحگاهی به ولیعهد یقین قطعی داد که به طنبور نغمه افزوده به شورش جمهور مدد میکند. در عود (بازگشت) به تبریز تردید و تشویش دامنش میگرفت، لاجرم تن به قضا و به بلا رضا داد، یک ساعت به غروب مانده به عمارت حکومتی و پای دستگاه تلگراف رسید.
- خاطرات سیاسی امینالدوله، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، ناشر موسسه امیرکبیر،۱۳۷۰
ارسال نظر