سفرنامهای رهگشا
دکتر عبدالمهدیرجایی : عبدالحسین کاشانی، مشهور به ملکالمورخین، نوه میرزا تقیخان سپهر که در دوره ناصری «ناسخ التواریخ» را نوشت، در سال ۱۳۳۲ق مدتی از تهران به اصفهان آمد. در این زمان نجف قلی خان صمصامالسلطنه حاکم اصفهان بود. او مدتی در اصفهان ماند و سرانجام نیز به تهران بازگشت. سوغات او از این سفر برای ما یک سفرنامه دلکش و زیبا است. او در ۱۷ ربیعالاول ۱۳۳۲ از تهران خارج شد و پس از عبور از کاشان و دادن اطلاعاتی درباره این شهر، ۱۰ روز بعد به اصفهان رسید. وی راجع به اخلاق عمومی مردم اصفهان میگوید: «اخلاق مردم اصفهان از طهران بهتر است؛ زیرا آن فحشهای رکیک که در تهران متداول است، کمتر ذکر میشود.
دکتر عبدالمهدیرجایی : عبدالحسین کاشانی، مشهور به ملکالمورخین، نوه میرزا تقیخان سپهر که در دوره ناصری «ناسخ التواریخ» را نوشت، در سال ۱۳۳۲ق مدتی از تهران به اصفهان آمد. در این زمان نجف قلی خان صمصامالسلطنه حاکم اصفهان بود. او مدتی در اصفهان ماند و سرانجام نیز به تهران بازگشت. سوغات او از این سفر برای ما یک سفرنامه دلکش و زیبا است. او در ۱۷ ربیعالاول ۱۳۳۲ از تهران خارج شد و پس از عبور از کاشان و دادن اطلاعاتی درباره این شهر، ۱۰ روز بعد به اصفهان رسید. وی راجع به اخلاق عمومی مردم اصفهان میگوید: «اخلاق مردم اصفهان از طهران بهتر است؛ زیرا آن فحشهای رکیک که در تهران متداول است، کمتر ذکر میشود. شیرین حرف میزنند. قدری محیل هستند.» (سفرنامه، ص ۵۵)
قسمت مهم این سفرنامه توصیفاتی است که مولف از یکیک آثار و ابنیه شهر و محلات شهر به دست میدهد. حتی نواحی و بلوک اصفهان را توضیح میدهد. این تصاویر از این جهت ارزشمند است که ما هر چه میدانیم مربوط به عصر ناصری است و پس از دوره مشروطیت اطلاعات ما درباره این آثار اندک است. خصوصا راجع به خرابیهای عصر ضلالسلطان و ابعاد آن به منابع بیشتری احتیاج داریم.
کاشانی پس از سه ماه اقامت در اصفهان در ۷ رجب ۱۳۳۲ به سمت کاشان حرکت کرده و سفرنامهاش راجع به اصفهان به پایان میرسد. این سفرنامه سالها پیش توسط دکتر رسول جعفریان تصحیح شده و در کتاب چند جلدی میراث اسلامی ایران، جلد سوم به چاپ رسید. اما در سال ۱۳۹۲ دکتر حسن جوادی همان را تصحیح کرده و بهصورت کتاب جداگانهای به چاپ رسانید. البته بنا به مقدمه کتاب حاضر، در این کار از دکتر جعفریان اجازه گرفته است. گویا افزودههایی نیز به متن قبلی دارد.
نکاتی راجع به این سفرنامه:
۱.این سفرنامه تنها به توصیف بناها نمیپردازد بلکه حوادث سیاسی شهر را نیز با خود بازگو میکند. مثلا وقتی وارد میشود اتحادیه اصناف اصفهان چند تلگراف به تهران راجع به برگزاری انتخابات میزنند که آنها را انعکاس داده است. هم چنین خبر میدهد که سپاهی از اصفهان به دنبال رضا جوزدانی روانه شدهاند. (همان، ص ۲۵)
۲.بخشهایی از این سفرنامه برگرفته از کتاب مرآت البلدان از اعتمادالسلطنه است که البته مولف منبع را ذکر کرده و بخشهای دیگری نیز از کتاب معجم البلدان از یاقوت حموی است و نیز از آثار دیگر با ذکر منبع استفاده کرده است. بیگمان اگر نویسنده به ذکر بیشتر مشاهدات خود میپرداخت اطلاعات نابتر و دست اولتری به ما میداد. استفاده از مطالب و کتابهای دیگر به حدی است که خواننده گمان میکند شاید نویسنده فقط قصد داشته است حجم کتاب را زیاد کند.
۳.از لابهلای خطوط سفرنامه میفهمیم که وضعیت اصفهان در آستانه جنگ جهانی اول چگونه بوده است. مثلا راجع به صنایعی که در آن زمان رونقی در شهر داشته میخوانیم: «امروزه اهالی اصفهان در صنعت فخر تمام ایران هستند. خصوصا در عمل فولادسازی، مقراض و چاقوی قلمتراش را مثل اروپا میسازند. تفنگ و قداره را نیز به درجه اعلی رسانیدهاند... (همان، ص ۵۶)
یا راجع به محله جلفا میخوانیم: «سابقا خیلی پر جمعیت و آباد بوده. بعد از جنگ افغان متفرق شدند. حال قریب هزار خانوار ارمنی در آنجا منزل دارند. در حقیقت جلفا متعلق به ارامنه است. فیالجمله مسلمان هم دارد. خیابانها و کوچههای تمیز بالنسبه به سایر محلات دارد.... جلفا فرنگ اصفهان است.» (همان، ص ۲۴)
- سفرنامه و تاریخ اصفهان، نویسنده: عبدالحسین خان ملک المورخین سپهر، به کوشش دکتر حسن جوادی
بنیاد موقوفات دکتر افشار.
ارسال نظر