جدال قدیم و جدید

گروه تاریخ و اقتصاد: منتسکیو کتابی با عنوان نامه‌های پارسی یا ایرانی دارد.

در یکی از نامه‌های آن هنگامی که یکی از ایرانیان با یک فرانسوی آشنا می‌شود و به او می‌گوید که ایرانی است واکنش فرانسوی آن است که: عجب، آقا ایرانی است! و می‌پرسد: چگونه می‌توان ایرانی بود؟ این گفت‌وگوی کوتاه دارای اهمیت بسیاری است، نه تنها برای ما بلکه حتی برای فرانسوی که آن را می‌خواند. این پرسش که چگونه می‌توان ایرانی بود برای اکثر فرانسویان آشناست و حتی در فرهنگ‌های لغت در ذیل «ایرانی» این جمله را به‌عنوان شاهد مثال نقل می‌کنند. این کتاب منتسکیو یکی دو بار به فارسی ترجمه شده اما آن جمله نظر ما را چندان جلب نکرده است. یک ملت باید جایی بتواند بایستد و از خود بپرسد که کجا ایستاده است و کیست؟

در کتاب منتسکیو ایرانی گمشده در پاریس تمثیلی فرانسوی است، اما جای شگفتی است که چنین پرسشی نظر ما را جلب نمی‌کند و پرسش ما نیست. چون چنین پرسشی - به دلیل تعطیلی اندیشیدن عقلانی که من دست‌کم در مورد اندیشه سیاسی توضیحی از آن ارائه داده‌ام - در چهار سده گذشته، در درون ایران و از درون نمی‌توانست مطرح شود. از خلاف آمد عادت، این پرسش بنیادین از ایران و تمدن و فرهنگ آن از بیرون مطرح شد.

اینکه سرنوشت این پرسش در فرانسه چه بود موضوع بحث من نیست، اما ترجمه‌ای که از این کتاب به فارسی صورت گرفته به‌صورت داستانی خوانده شد در حالی که این اثر منتسکیو نوشته مهمی است. این گفت‌وگوی کوتاه را به یک دلیل دیگر نیز نقل کردم و آن اینکه در هر کتاب مهمی عبارتی وجود دارد که به نوعی کلید فهم آن است. به نظر من جمله‌ای که منتسکیو از قول یک فرانسوی خطاب به ایرانی نقل کرده در کانون این کتاب قرار دارد. این کتاب در پایان نیمه نخست سده هیجدهم - عصر روشنگری - نیم قرن پیش از انقلاب فرانسه نوشته شد، اما ما باید آن را به نوع دیگری بفهمیم، گویی که این پرسشی از وضع کنونی ما در جهان است.

- دکتر سیدجواد طباطبایی، به نقل از یک مقاله