نگاهی به روابط کنسولگریهای انگلیس و روس در خراسان
رقابت پنهان و منافع ناهمسان
حمیدرضا رمضانی
خراسان به دلیل داشتن جادههای ارتباطی مناسب و نیز بهدلیل همجواری با مرزهای شوروی و افغانستان اهمیتی ویژه برای متفقین داشت. از طریق این جادهها میتوانستند در دو محور تدارکات و ملزومات جنگی را به شوروی منتقل کنند.
نخستین مسیری که مورد استفاده قرار گرفت، جاده زاهدان به مشهد بود. همانگونه که قبلا عنوان شد، انگلیسیها از طریق این جاده ملزومات را ابتدا به مشهد میرساندند سپس در آنجا به مقامات شوروی تحویل میدادند. در ادامه جنگ، وظیفه رساندن تدارکات به شوروی را آمریکاییان به عهده گرفتند و کامیونهای آمریکا وارد عمل شدند.
حمیدرضا رمضانی
خراسان به دلیل داشتن جادههای ارتباطی مناسب و نیز بهدلیل همجواری با مرزهای شوروی و افغانستان اهمیتی ویژه برای متفقین داشت. از طریق این جادهها میتوانستند در دو محور تدارکات و ملزومات جنگی را به شوروی منتقل کنند.
نخستین مسیری که مورد استفاده قرار گرفت، جاده زاهدان به مشهد بود. همانگونه که قبلا عنوان شد، انگلیسیها از طریق این جاده ملزومات را ابتدا به مشهد میرساندند سپس در آنجا به مقامات شوروی تحویل میدادند. در ادامه جنگ، وظیفه رساندن تدارکات به شوروی را آمریکاییان به عهده گرفتند و کامیونهای آمریکا وارد عمل شدند. دراینزمان مسیر دیگری که در خراسان مورد استفاده قرار گرفت، جاده شاهرود ــ سبزوار ــ قوچان بود. این مسیر را روسها برای کاستن از ترافیک راه شمال غرب ایران پیشنهاد کرده بودند.
بهنظر میآید که رابطه بین کنسولگریها و نمایندگان سیاسی انگلستان و شوروی در نقاط مختلف ایران و از جمله در خراسان میبایست بسیار صمیمانه بوده باشد؛ اما واقعیت این است که رقابت پنهان سیاسی از همان ابتدا بین نمایندگان سیاسی دو کشور در مشهد وجود داشت. این رقابت را میتوان در برپایی نمایشگاه، قرائتخانه، پخش فیلم، انتشار روزنامه و... مشاهده کرد. البته گاه کنسولگریهای شوروی و انگلستان بر سر موضوعاتی با یکدیگر به توافق میرسیدند و پارهای اقدامات مشترک را تدارک میدیدند. البته انگلیسیها در تمام دوران اشغال خراسان توسط روسها سعی داشتند روابط دوستانه خود را با روسها حفظ کنند و در بسیاری موارد، ماموران سیاسی انگلستان با روسها مدارا میکردند. علت اصلی این مدارا آن بود که روسها تمام شمال خراسان را در اختیار داشتند و نیروهای نظامی آنها در شهرهای مختلف مستقر بودند. انگلیسیها نیروی ثابت نظامی در خراسان نداشتند و بنابراین برگ برنده درواقع در اختیار روسها بود؛ بنابراین انگلیسیها چارهای جز مدارا و مماشات نداشتند.
در پس میهمانیهای باشکوهی که کنسولگریهای انگلستان و شوروی تدارک میدیدند و هرکدام از طرف مقابل برای حضور در این میهمانیها دعوت به عمل میآورد، در پس جامهایی که به سلامتی یکدیگر سر میکشیدند رقابتی دشوار و پیچیده در میان بود. البته روسها تا زمانی که علائم شکست آلمان بهطورکامل آشکار نشده بود، اقدام آشکاری که اسباب رنجش انگلستان یا آمریکا را فراهم کند، از خود نشان نمیدادند. اینک بهتر است که به بررسی سیر روابط انگلستان و شوروی بپردازیم.
باید به خاطر داشت که ورود اسکراین به خراسان با شورش صولتالسلطنه هزاره مصادف بود و بههمیندلیل ارتش سرخ واحدهایی را برای اسکورت اسکراین(کنسول انگلیس در خراسان) به تربت حیدریه فرستاد. در انتخاب این افراد دقت شده بود تا از تمامی اقوام ساکن در اتحاد شوروی سربازانی حاضر باشند و غیرمستقیم همبستگی ملی شوروی را به سرکنسول انگلستان نشان دهند.
علاوه بر کمکهایی که از طریق هندوستان و ایران، در پایانه مشهد به ارتش سرخ تحویل داده میشدند، بنا به تقاضای سرهنگ لوچینسکی ــ از فرماندهان عملیاتی روسها در خراسان ــ اسکراین درخواست کرد حدود پانصد اسب از هندوستان برای ارتش سرخ فرستاده شوند و نیز با اجازه سفارت انگلستان در تهران، در مورد فروختن هشتهزارتن شکر با روسها وارد مذاکره شد. این دوره زمانی است که به قول اسکراین «... شک ندارم که حسن نیت آن روزهایشان [منظور روسها] از صمیم قلب بود....»
یکی از مسائل و مشکلاتی که برای انگلستان در این دوره بهوجود آمده بود، عبور افراد مختلف از مرز شوروی و ورود به خراسان بود. این افراد اکثرا خواهان عبور از خراسان و رفتن به هند بودند. در بین این افراد اسیران جنگی سابق، زندانیان و جاسوسان شناختهشده نیز حضور داشتند. مقامات شوروی به افراد فوق اجازه میدادند دور از چشم پلیس از مرز ایران عبور کنند. برخی از این افراد به امید گرفتن پول به انگلیسیها مراجعه میکردند و پارهای اطلاعات نظامی و غیرنظامی را در اختیار انگلیسیها میگذاشتند. البته اغلب این اخبار نادرست و جعلی بودند. مساله بهقدری اهمیت پیدا کرد که مدیرکل اداره پژوهش جنایی هند، سردنیس پیلدیچ، به خراسان سفر کرد و پیرامون این موضوع با اسکراین به مذاکره پرداخت.
انتقال پنج نفر از خلبانان و خدمه پرواز ارتش آمریکا از مشهد به هندوستان یکی از این موارد بود. این افراد که هواپیماهایشان در هنگام بمباران ژاپن هدف قرار گرفته و در سیبری سقوط کرده بودند، چون شوروی در آن زمان پیمان عدم تجاوز با ژاپن امضا کرده بود، توسط شوروی دستگیر و به عشقآباد منتقل شدند. دولت شوروی آنها را در کارخانهای بهکار گمارده بود یا بهعبارتبهتر آنها را محترمانه زندانی کرده بود. این پنج نفر به کمک یک ارمنی تبعه ایران که در کار حملونقل تدارکات به شوروی فعالیت میکرد، خود را مخفیانه به مشهد رساندند و در کنسولگری انگلستان پنهان شدند. سفارت انگلستان در تهران به کنسولگری مشهد دستور داد بدوناینکه مقامات ایرانی و روسی از ماجرا بویی ببرند، آمریکاییان را هرچه زودتر به هندوستان بفرستد. افراد کنسولگری با ترفندهای خاصی این افراد را از پستهای بازرسی شوروی در طرق و شاهتقی عبور دادند و سرانجام آنها را راهی هندوستان کردند.
پس از برگزاری کنفرانس معروف نوامبر ۱۹۴۳/ ۱۳۲۲ در تهران، فعالیت نیروهای شوروی در خراسان افزایش یافت. دستههای گشتی نظامی ارتش سرخ در سراسر شمال خراسان شروع به گشتزنی نموده و دامنه فعالیتهایشان را به سمت جنوب خراسان گسترش دادند.
اسکراین با بوریاچنکو، مامور اطلاعاتی کنسولگری شوروی، بر سر این موضوع وارد مذاکره شد. انگلیسیها نسبت به نفوذ ارتش سرخ به مناطق جنوبی ایران حساسیت خاصی نشان میدادند. بوریاچنکو به وی اطمینان داد که دستههای ارتش سرخ در حال تمرین نظامی هستند و از تربت حیدریه آنسوتر نخواهند رفت و این نکته را به اسکراین یادآوری کرد که نگرانی او (اسکراین) بیشتر از این بابت است که مبادا ارتش سرخ، حد خود را در مناطق شمالی رعایت نکند و به قرارگاههای بریتانیا، واقع در جنوب ایران نفوذ کند.
گشایش جبهه دوم در نرماندی در سواحل فرانسه در سال ۱۹۴۴/ ۱۳۲۳، خوشحالی روسها را دو چندان کرد، زیرا از فشار آلمان بر جبهه روسیه میکاست. این مساله باعث شد روابط روسها و انگلیسیها در خراسان صمیمانهتر شود؛ چنانکه آبراموف، کنسول جدید شوروی، وقتیکه در مردادماه ۱۳۲۳ وارد مشهد شد، بلافاصله به دیدن سرکنسول انگلستان رفت. چند روز پس از ورود سرکنسول جدید شوروی به خراسان، اسکراین، سرکنسول انگلستان، در دفتر خاطراتش مینویسد: «امروز صبح با آهنگ «عشق کولی» و دیگر آهنگهای پیش از جنگ جهانی اول که از نمایشهای موزیکال لندن انتخاب شده بود، بیدار شدم. این آهنگها از بلندگوهای شوروی در باغ شهرداری مقابل کنسولگری پخش میشد. اوضاع ۱۸۰ درجه چرخیده است، شب بعد آهنگ «سرزمین امید و افتخار» پخش شد و چیزی نمانده بود که بعد از آن، آهنگ «بریتانیا حکومت کن» را پخش کنند....»
سپس انگلیسیها در برپایی یک کنسرت و نمایشگاه مجلل در باغ ملی مشهد به روسها کمک کردند. هدف از برپایی این مراسم، جمعآوری کمک برای ارتش سرخ و خانوادههای آنها بود. کمک صمیمانه انگلیسیها، بهویژه در ساختن قصری به سبک قرون وسطی که تمام کارهای ساختمانی آن را «یو.کی.سی.سی» و بانک جامعه هندیان بر عهده گرفته بودند، بهروشنی مشهود بود. اما به فاصله چند ماه، اوضاع تغییر کرد. هیات نمایندگی سیاسی - اقتصادی شوروی به سرپرستی سرگئی کافتارادزه، در شهریور ۱۳۲۳ وارد ایران شد و بلافاصله درخواست نفت شمال را مطرح ساخت. کافتارادزه در مصاحبه مطبوعاتی خود بهصراحت اعلام کرد که شوروی به کمتر از دریافت امتیاز نفت نواحی آذربایجان، گیلان، مازندران، خراسان و ناحیهای از سمنان راضی نخواهد شد.
این واکنش شتابزده و سریع دولت شوروی از این جهت بود که اداره اطلاعات ارتش سرخ خبر حضور دو آمریکایی متخصص زمینشناسی یعنی هوور و سینکلر در شمال ایران را به مسکو گزارش کرده بود. این افراد از سوی دولت ساعد بهعنوان مشاور برای جستوجو درباره اکتشافات حوزههای نفتی جنوب دریای خزر استخدام شده بودند و هنگامیکه ساعد در مجلس فاش کرد که کمپانیهای شل، استاندارد واکیوم پیشنهادهایی را در مورد نفت مناطق جنوب شرقی ارائه کردهاند، بهانه را به دست روسها داد تا آنها نیز علنا درخواست امتیاز نفت شمال را مطرح کنند. اما دولت ساعد در شانزدهم مهرماه ۱۳۲۳ در مجلس اعلام کرد تا زمانیکه جنگ پایان نیافته و اوضاع اقتصادی جهان مشخص نشده است، هیچ امتیاز نفتی به کشورهای خارجی واگذار نخواهد شد. موضعگیری دولت ایران چندان به مذاق روسها خوش نیامد و حتی کافتارادزه، علنا به تهدید ساعد پرداخت و رادیو مسکو دولت وی را فاشیست خواند. همزمان مزدوران داخلی شوروی، یعنی حزب توده، در شهرهای مختلف کشور شروع به فعالیت کردند و با بیلیاقتخواندن حکومت ساعد از طریق ارسال نامهها و تلگرافهای گوناگون به مجلس و شاه، خواهان عزل او شدند.
انگلستان از ابتدای جنگ نسبت به نفوذ آمریکا و شوروی در ایران بسیار نگران بود و نسبت به این موضوع حساسیت زیادی به خرج میداد. منابع نفتی ایران و همجواری با هندوستان، به این نگرانی انگلیسیها دامن میزدند بنابراین چرچیل و سیاستمداران انگلیسی بههرشکل ممکن سعی میکردند نفوذ دو رقیب خود را در ایران محدود نمایند. درواقع میتوان طرح موضوع امتیاز نفت شمال و درخواست شوروی را بهنوعی آغاز جنگ سرد در ایران دانست؛ زیرا هرچه بیشتر شکست قطعی آلمان نزدیک میشد، اتحاد میان سه دولت روس، انگلیس و آمریکا نیز کمرنگتر میگردید و هرکدام بیشتر به فکر تامین منافع خود در جهان پس از جنگ افتادند.
با خروج کافتارادزه از ایران، کنسولگری شوروی و نیز پادگان ارتش سرخ در مشهد فعالیتهای فرهنگی خود را گسترش دادند تا خاطره درخواست امتیاز نفت و سخنان کافتارادزه به فراموشی سپرده شود. در این دوره روسها رجب طارمی، مدیر قرائتخانه «پیروزی» را که متعلق به انگلستان بود به بهانه خرابکاری و ایجاد اخلال در کلاسهای آموزش زبان روسی بازداشت کردند که با تلاشهای سرکنسول انگلستان و استاندار خراسان وی آزاد شد. انگلیسیها ترجیح دادند که طارمی را به جنوب ایران منتقل کنند تا روسها آزاری به او نرسانند. روسها همچنین سجادی را که از وابستگان شناختهشده انگلستان بود و مدیریت روزنامه دادگستران را بر عهده داشت، تحتفشار گذاشتند و مایل بودند «دادگستران» نیز مانند «راستی» بهنوعی در اختیار روسها باشد. اما سجادی که با کاهش تیراژ روزنامهاش مواجه شده بود، دچار ورشکستگی شده و حزب دادگستران نیز منحل شد. این در حالی بود که اکثر طرفدارانش با اشارات مستقیم و غیرمستقیم روسها از اطرافش پراکنده شده بودند.
«انجمن فرهنگی ایران و هند» نیز پس از حضور سروان پیکولین و طرح سوالاتی انحرافی پیرامون استقلال هند، استعمار بریتانیا و... به تعطیلی کشانده شد.
با تمام جوسازیهای شوروی در خراسان، رقابت تبلیغاتی با انگلستان و مشکلاتی که بهویژه برای طرفداران انگلیس در مشهد ایجاد مینمود، اسکراین مینویسد: «... جز آزارهای جزئی نظیر ماجرای طارمی، روسها درهرصورت در دوران من از مداخله جدی در مصالح بریتانیا و هندوستان خودداری میکردند. آنها درست مثل ما همبستگی روس و بریتانیا را حفظ کرده و همواره اعتبار آن را مراعات میکردند و از هر مراسمی که ما سازمان میدادیم، تجلیل میکردند. در یکسالونیم آخر جنگ، ماجرای تاسفآوری رخ نداد. به صاحبمنصبان انگلیس و سایر مسافرانی که دارای اوراق مستند بودند، اجازه داده میشد که از سه پایگاه کنترل ارتش سرخ، واقع در مدخل جادههای ورود به مشهد، بگذرند.»
سرکنسول انگلستان و همسرش تلاش زیادی به کار میبردند تا روابطشان با همکارانشان در قسمت مقابل یعنی روسها دوستانه باشد. همسر اسکراین نیز با رویصحنهبردن نمایشنامهای از چخوف، نویسنده مشهور روسی و نیز تشکیل انجمنی متشکل از زنان ایران، روس، بریتانیا و آمریکا و نیز بافتن لباس گرم برای سربازان ارتش سرخ، در این تلاش به شوهرش یاری میرساند؛ هرچند البته کار او بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت.
پس از بازشدن راه دریای سیاه برای ارتباط با شوروی در زمستان ۱۳۲۳، اهمیت ارتباطی خراسان نیز تا اندازهزیادی از بین رفت و کمپانی «یو.کی.سی.سی»، میزان تردد کامیونهای خود از خراسان را به کمترین حد تقلیل داد. به این نکته نیز باید توجه داشت که گرچه شوروی و انگلستان متحد یکدیگر محسوب میشدند ولی بهدلیل تفاوت در ایدئولوژی حاکمیت ــ یکی کمونیستی و دیگری کاپیتالیستی ــ و همچنین تامین منافع، گاه دچار تضاد در روابط با یکدیگر میشدند ولی تا زمانیکه دشمن مشترک یعنی آلمان نازی وجود داشت، هر دو طرف سعی داشتند بهنوعی با یکدیگر مصالحه و اتحاد خود را حفظ نمایند. تنها پس از پایان جنگ جهانی دوم و سقوط هیتلر بود که اتحاد شرق و غرب به دشمنی تبدیل شد و جنگ سرد واقعی آغاز شد.
در پایان لازم است به این جمله اسکراین اشاره کنیم که معانی بسیاری در آن نهفته است. وی مینویسد: «البته در خلال جنگ برقراری روابط دوستانه با روسها در ایران کار دشواری بود، اما باید قبول کرد که همیشه گناه از جانب روسها نبود.»
- بخشی از یک مقاله
برخی منابع:
- رک: لویی رابینو، دیپلماتها و کنسولهای ایران و انگلیس، ترجمه و تالیف: غلامحسین میرزاصالح، تهران. نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۱۴۸
ــ سرکلار مونت اسکراین، جنگهای جهانی در ایران، ترجمه: حسین نجفآبادی فراهانی، بیجا، انتشارات نوین، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۲۳۵
- حسین الهی، روزنامه و روزنامهنگاری در خراسان از شهریور ۱۳۲۰ تا امرداد ۱۳۳۲، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص۳۹۳ــ۳۹۲
ارسال نظر