زادروز هنری فورد
گروه تاریخ و اقتصاد: 30 جولای سال 1863 هنری فورد، بنیانگذار شرکت فورد در شهر کوچک گرینفیلد در ایالت میشیگان به دنیا آمد. هنری فورد، صنعتگر مشهور آمریکایی بیش از هر فرد دیگری برای ارائه روش‌های تولید انبوه صنعت نوین نقش داشته‌ است. با به کارگیری چنین روش‌هایی استاندارد زندگی را ابتدا در میان مردم کشور خود و در نهایت در تمام کشورهای جهان به‌طور وسیع تغییر داد.

فورد هیچ‌گاه به دبیرستان نرفت. او پس از خاتمه تحصیلات دبستانی به‌عنوان شاگرد ماشین کار در دیترویت به کار پرداخت. سپس تعمیر کار و سرانجام استادکار شد. هنگامی که در سال 1885 کارل بنز و گوتلیب دایملر، هر کدام مستقل از دیگری، خودروی خود را اختراع کرده و روانه بازار کردند، فورد جوانی 22 ساله بود. «کالسکه بدون اسب» خیلی زود توجه فورد جوان را به خود جلب کرد. در سال 1896 اولین خودرویی را که خود طراحی کرده بود، ساخت اما با وجود استعدادی که داشت اولین و دومین اقدام او در کسب‌وکار با شکست مواجه شد. اگر فورد در 40 سالگی مرده بود اکنون از او تنها به‌عنوان مردی شکست خورده یاد می‌شد اما فورد به آسانی دلسرد نشد.

در سال 1903 بار دیگر تلاش کرد و در نتیجه این سومین اقدام، تشکیل کمپانی فورد بود که به ثروت، شهرت و اهمیتی پایدار دست یافت. موفقیت سریع کمپانی فورد عمدتا مرهون این برداشت اصلی و اساسی فورد بود که او آن را در یکی از آگهی‌های اولیه کمپانی خود چنین بیان می‌کند: «ساخت و فروش خودرویی که به‌ویژه برای استفاده روزمره شغلی، حرفه‌ای و خانوادگی طراحی شده است... خودرویی که به خاطر فشردگی و جمع و جور بودن به‌طور یکسان از سوی مردان، زنان و کودکان مورد پسند و تحسین قرار گیرد.

سادگی، ایمنی، آسایش همه‌جانبه و بالاتر از همه بهای فوق‌العاده مناسب آن، آن را در دسترس هزاران نفری قرار می‌دهد که هیچ‌گاه نمی‌توانستند در مورد پرداخت قیمت‌های افسانه‌ای که برای اغلب خودرو‌ها خواسته می‌شود، حتی فکر کنند.» فورد با مدل‌های اولیه خود، گرچه کاملا مناسب بودند، نتوانست به آن اهداف بلند دست یابد. اما مدل مشهور T که در سال 1908 روانه بازار شد به خوبی آن نظریات را تامین کرد. بدون تردید آن مدل نام‌آورترین خودرویی بود که تا آن هنگام تولید شده بود و در نهایت بیش از 15 میلیون دستگاه از آن فروخته شد.

مدت‌ها قبل از آن فورد دریافته بود در صورتی که هزینه‌های تولید را کاهش دهد می‌تواند محصولاتش را با قیمت پایین‌تری بفروشد. برای وصول به این هدف مجموعه‌ای از روش‌های بسیار موثر تولید را در کارخانه‌های خود پیاده کرد.
این روش‌ها عبارت بودند از:
- قطعات کاملا قابل تعویض
- حد اعلای تقسیم کار
- خط سوار کردن قطعات
تمام اینها به منظور افزایش کارآیی کارگران صنعتی طراحی شده بود. فورد معتقد بود نباید وقت کارگر با مجبور کردن او برای رفتن به دنبال مواد و ابزار مورد نیاز یا حتی برداشتن آنها از روی زمین، تلف شود. به جای آن فورد ترتیبی اتخاذ کرد تا با استفاده از نوار نقاله، قطعات و ابزار را نزد کارگر بیاورد.

مواد و ابزار در سطح وسیعی توزیع می‌شد و کارگر می‌توانست وظیفه خود را بسیار سریع‌تر انجام دهد. او بر این باور بود که در تلاش دائم برای یافتن تکنیک‌های برتر و کارآتر باید روش‌های تولید به دقت تحلیل شود. کارهای پیچیده و مرکب را باید به کارهای ساده تجزیه کرد. به این ترتیب انجام آن حتی از کارگر غیرماهر که ممکن است کم‌هوش، بی‌سواد یا حتی معلول باشد، بدون نیاز به گذراندن دوره‌های طولانی کارآموزی برمی‌آید.
هیچ‌یک از این نظریات در اصل متعلق به فورد نبود. «الی ویتنی» بیش از یک قرن قبل از قطعات قابل تعویض استفاده کرده بود. «فردریک وینسلو تیلور» کارشناس معروف بهره‌وری تمام این نظریات را در نوشته‌های خود آورده بود و چند کارخانه کوچک‌تر مدت‌ها بود که از خط سوار کردن قطعات استفاده می‌کردند اما فورد اولین تولیدکننده بزرگ بود که این نظریات را یکجا به‌کار گرفت. نتایج کار واقعا خیره‌کننده بود:





در سال 1908 ارزان‌ترین مدل‌ T به بهای 825 دلار فروخته شد تا سال 1913 قیمت آن تا 500 دلار پایین آمد و در 1916 به 360 دلار تنزل کرد و بالاخره در سال 1926 قیمت خرده‌فروشی آن به 290 دلار رسید. همچنان که قیمت پایین ‌آمد، میزان فروش بالا رفت. ایالات‌متحده به کشور مردم «سوار بر چرخ» بدل شد و فورد ثروتمندترین فرد بخش خصوصی جهان شد. همچنان که کارگران فورد بیشتر تولید می‌کردند، او نیز قادر شد دستمزد بالاتری به آنها بپردازد. در سال 1914 او حداقل دستمزد روزانه را در کارخانه‌هایش تا پنج دلار بالا برد و با این کار دنیای صنعت را شگفت‌زده کرد. این مبلغ برای آن زمان بسیار زیاد و تقریبا دوبرابر متوسط دستمزدی بود که پیش از این در همین کارخانه‌ها پرداخت می‌شد. از سطح بالای دستمزدی که فورد معمول کرد به ناچار در سراسر کشور تبعیت شد و در نتیجه کارگران کارخانه‌ها از فقر و تنگدستی بیرون آمده و به طبقه متوسط راه‌یافتند. فورد سخنان و کلمات قصار تامل برانگیزی دارد که در کتاب «زندگی و کار من» گردآوری شده است.




او می‌گوید: «اندیشیدن، دشوارترین کارها است؛ شاید به این دلیل که کمتر کسی رنج اندیشیدن را به جان می‌خرد.» آنتونیو گرامشی، فیلسوف بزرگ ایتالیایی مدل تولید صنعتی فورد را ذیل عنوان «فوردیسم» نامیده که از اصطلاحات جاافتاده اقتصاد سیاسی در قرن گذشته است.