کاوشگرمنافع بیشتر بندر دیلم

سر آرنولد ویلسون

ترجمه: سلمان قاسمیان

درباره خلیج‌فارس مطلب جدیدی برای گفتن ندارم و نمی‌خواهم مساله یا طرح جدیدی، یا مطلبی گسترده با موضوعات متنوع را ارائه کنم.

توان آن را نیز ندارم که دستاوردهای جدیدی را به پهنه دانش جهانی بیفزایم. تلاش برای اصلاح یک دانش تنها به توسعه دامنه آن منجر می‌شود. من تنها مشاهدات خود را ارائه می‌دهم و از تحلیل‌های جانبی خودداری می‌کنم؛ چرا‌که، طبق گفته دکتر جانسون: «لازم به ذکر نیست که انسان نباید تا زمانی که به حقیقت مطلب دست نیافته یا علمی جدید را کشف نکرده، دست به نوشتن ببرد. اثری که هر فرد خلق می‌کند تنها در صورتی مفید است که از طریق آن تنوع بیشتری به شاخه‌های دانش موجود ببخشد یا طرح جدیدی را ارائه دهد که در آن، زیبایی پنهان پدیده یا موضوعی را که تاکنون هیچ کس به آن نپرداخته است، یا بهره‌گیری از چشم اندازی جدید،‌ترسیم کند.»

برای آنکه پس از پذیرش شرایط فوق جرأت نوشتن پیدا کنم، از شما می‌خواهم، که با من همراه شوید تا مسیری را که سندباد ملاح (داستان‌های سندباد مربوط به قرن دهم میلادی است ومطالعه آن باعث آگاهی از بنیان تجارت دریایی این نواحی می‌شود) آن را پیمود، دنبال کنیم؛ چرا که درخلیج‌فارس، چنانکه از این پس متذکر خواهم شد، جلوه‌های زیبا و ناشناخته‌ای وجود دارد. نه تنها حیات بشری، بلکه زندگی جانوران آن نیز زیبایی خاص خود را دارد. زندگی مردمانی که در پهنه این آب زندگی می‌کنند، چه در ساحل و چه در دریا، تحسین‌برانگیز است. مهم‌تر از آن، تاریخ خلیج‌فارس است که برای ما بیش از دیگر مواردجذابیت دارد. در خلیج‌فارس جزیره، بندر، یا حتی قطعه‌ای از آب‌های آن نیست که در سالنامه‌های انگلیسی، راجع به آن، واقعه‌ای غم‌انگیز و حاکی از دلاوری ساکنان آن ذکر نشده باشد.

برای مثال، در جزیره قشم، ویلیام بافین، کاشف خوربافین، آرمیده است. همچنین در دیگر بنادر کرانه‌های شمالی و جنوبی خلیج‌فارس چون هرمز، بندرعباس، باسعیدو، بوشهر و ... مدفن تاجران و بازرگانانی از اقصی نقاط جهان و بیست نسل از دریانوردان و نظامیان انگلیسی و هندی قرار دارد. برهمین اساس، احساس می‌کنم که به جای پرداختن به اوضاع جغرافیایی و دیگر پدیده‌های خلیج‌فارس، لازم است، بدون عذرخواهی، موضوع تاریخ آن را که برای من نیز مناسب‌تراست و دل بستگی‌هایی به آن پیدا کردم، دنبال کنم؛ چرا که بیش از پانزده سال در این سرزمین‌ها زندگی کرده و دل‌بستگی‌های مرا تنها کسانی می‌توانند درک کنند که سال‌ها در این سرزمین‌های باستانی، با مردمانی اصیل، زیسته‌اند. ممکن است گفته شود که تاریخ جغرافیایی خلیج‌فارس از دوره دوم زمین شناسی شروع شده است؛ زمانی که رشته‌کوه‌های زاگرس، از یک طرف، وسرزمین‌های مرتفع شبه‌جزیره عربستان از درون دریای کرتاسیوس، ازطرف دیگر، سربرآوردند.

اما دریای عمان را باید بسیار قدیمی‌تر از خلیج‌فارس دانست؛ چرا که طی یکی از دوره‌های بسیار قدیمی تاریخ زمین که زمان آن مشخص نیست مناطق جنوبی شبه‌جزیره عربستان پیش از دیگر نواحی آن سر از آب‌ها برآوردند، زیرا خشکی‌هایی که درمعرض بادهای گرم آن دوران قرار داشته‌اند رنگی سیاه به خود گرفته‌اند. این سرزمین‌ها از سرزمین‌های شرقی دیگر قدیمی‌ترند، به جز ارتفاعات دراویدیا هرگز به این نواحی آب نرسیده است. راس مسندم، درآغاز، خلیج عمان و اقیانوس هند را از خلیج‌فارس، که درآن زمان به مدیترانه متصل بود، جدا می‌کرد تا اینکه دردوره میوسن شبه‌جزیره عربستان سربرآورد و خلیج‌فارس به دریاچه‌ای درونگان تبدیل شد. پس از آن، در دوره‌ای که تاریخ آن معلوم نیست، اتفاق دیگری افتاد؛ دماغه مسندم اندکی فروکش کرد که باعث پیوستن خلیج‌فارس به اقیانوس شرقی شد. دوره‌های متوالی سپری شد و سرانجام انسان پدیدار شد. انسان‌های سامی نژاد از آفریقا به این نواحی آمدند. احتمالا دراویدیان در سواحل بلوچستان مستقر شدند و در دوره‌های بعدی نژاد‌های آریایی در شمال خلیج‌فارس نمایان شدند.

طی همین مدت، قبایل سامی در سواحل غرب و شمال ساکن شدند؛ اما آنها بیشتر مستعمره دیگران بودند تا فتح یا حاکم این نواحی. اولین مدارکی که ما را در بررسی فعالیت‌های انسانی راهنمایی می‌کند، مربوط به امور تجاری است. در «موزه بریتانیایی»، لوحه‌ای از شهر اور متعلق به کلده(درنزدیکی بصره کنونی)، وجود دارد که مربوط به حدود ۲۰۰۰ ق. م است وموضوع آن سفر دریایی از دیلمون به اور است. دیلمون را احتمالا بتوان با بحرین مطابقت داد؛ چرا که از مس، چوب و انواع دیگر سنگ‌ها و مروارید آن نقل شده است. ظفار، استان‌های مرزی عمان، را شاید بتوان قدیمی‌ترین منطقه عربستان و مهم‌ترین منطقه از لحاظ تولید کندر دانست. میلتون در مورد آن می‌نویسد: «در فاصله‌ای دورتر از دریا، در سواحل شمال شرقی، نسیمی می‌وزد و بوی عطر سبائیان را از سواحل ادویه به این سوی عربستان خوشبخت می‌آورد.»(۳)

درسفر دریایی جنسیس، از اریتره می‌خوانیم: «تمامی کندرهای تولید شده در داخل کشور با شتر به اینجا آورده می‌شوند و بر کلک‌ها و درون قایق‌ها بار می‌شوند.»

مردم ظفار از قبایل قحطان هستند - از اولاد قحطان که در جنسیس از آن نام برده شده است. آنها که از نژاد سامی آفریقایی یا بیشتر با صبغه‌ای عربی‌اند در سواحلی مستقرند که به جز در منطقه ربع الخالی، همواره از نعمت باران‌های موسمی برخوردار است. حدود ۱۶۰ کیلومتر دورتر، درطول سواحل بالاتر، جزیره مصیره قرار دارد که همان ساراپیس، نویسنده ناشناس پریپلوس، است. در آن دوران این جزیره به خاطر لاک‌پشت‌هایش شهرت داشته است. در آن زمان، مثل امروز:

«ساکنان آن ماهی‌خوار بودند؛ گروهی از انسان‌های ناآرام که به زبان عربی صحبت می‌کردند و کمربندی از برگ درخت خرما می‌پوشیدند.» (۴)

دو هزارسال یا بیشتر، از آن زمان سپری شده، اما اوضاع اقتصادی تغییری نکرده است و ظاهرا در عصر کنونی نیز تغییری نخواهد کرد؛ تا جایی که وقتی می‌شنویم در سال ۱۹۰۴ م / ۱۲۸۲ ه. ق یک کشتی بخاردوهزارتنی انگلیسی به نام اینوردل با سی سرنشین، به دلیل شکسته شدن، درمصیره (سواحل کوریا موریا) (۵) لنگر انداخت و بومیان تمامی سرنشینان آن را قتل عام کردند، نباید تعجب کنیم. با وجود این، اجازه دهید تا درباره این مردم قضاوت عجولانه‌ای نکنیم؛ چرا که وقتی تعدادی از کشتی‌های آرمادای اسپانیا، در همین چند مدت پیش(یعنی ۱۰ نسل قبل)، در سواحل ایرلند به گل نشستند، {انگلیسی‌ها}با سرنشینان آن همین رفتار را کردند و ماموران حکومتی کسانی را که به قتل نرسیده یا از مرگ نجات یافته بودند که چند جوان کم سن و سال هم در میان آنها بود، دستگیر کردند و در ملأ عام به دار آویختند. (۶)

پس از یک روز دریانوردی، به دماغه رأس‌الحد رسیدیم و سپس به سمت شمال غرب حرکت کرده و به خلیج عمان وارد شدیم. سالانه بیش از پنج میلیون تن کالا - که ۹۵ درصد آن متعلق به انگلیسی‌ها است - از این دماغه عبور می‌کند؛ با وجود این، هیچ فانوس دریایی در این محل وجود ندارد. اگر چه هرناخدایی از لزوم نصب آن برای پیشبرد امور دریانوردی و افزایش قدرت دید و راهنمایی دریانوردان آگاه است، این کار هنوز صورت نگرفته است؛ چرا که ساکنان محلی چندان مورد اعتماد حاکم مسقط نیستند و ممکن است اهالی محلی بابت فانوس دریایی از مسقط زورگیری کنند و ناآرامی ایجاد شود. اندکی پیش‌تر رفتیم و به خوری آرام و ساکن رسیدیم که بندر صور در درون آن قرار دارد و اسما بخشی از محدوده قلمرو سلطان مسقط است، اما در حقیقت استقلال نسبی خود را تحت سلطه رهبران محلی حفظ کرده است. خصوصیات ظاهری بندر صور یادآور بندری مشابه در سواحل سوریه است که نام آن شهر بندری نیز صور است. شاید نام این بندر را اول بار تجار فنیقی بر آن نهاده باشند. بنا به گفته هرودوت»{آنان} طبق اطلاعاتی که خودشان ارائه می‌دهند، از خلیج‌فارس به دریای مدیترانه آمده اند.»

موقعیت بندر صور، به‌عنوان اولین پناهگاه و بندر سواحل عمان که از طرف دیگر مستقیما با مسیرهای دریایی هندوستان به آفریقا پیوند خورده، باعث اهمیت ویژه این بندر در سراسر دوره‌های تاریخی شده است. تا زمانی که کشتی بخار اختراع نشده بود، کشتی‌های «بوم» با بدنه بلند و بتیل‌هایی که خدمه و صاحبان آن عمدتا صوری بودند در فصل بادهای موسمی موافق در این نواحی به وفور یافت می‌شد. در این دوره، در هیچ منطقه‌ای، کشتی‌هایی بهتر و سریع‌تر از کشتی‌های ساخته شده در سواحل عمان و سواحل خلیج‌فارس نبود و مردم سرزمین‌های دیگر، از لحاظ مهارت در دریانوردی و بی‌باکی در تجارت، به پای ساکنان این نواحی نمی‌رسیدند. اما ظهور کشتی‌های بخار این صنعت و حرفه بومی را به ویرانی کشاند و چنان ضربه سنگینی بر دریانوردی بومیان وارد کرد که دیگر هیچ وقت به وضع پیشین خود بازنگشت. بومیان هیچ سرمایه‌ای نداشتند تا با آن درمقابل حضور روزافزون کشتی‌های بخار اروپاییان ایستادگی کنند.

صور، مدت‌های مدید، مرکز تجارت بردگانی بود که آنها را ازسواحل آفریقا به آنجا می‌آورند و زمانی که قانون منع تجارت برده به اجرا در آمد، مشکلاتی که برای تجار صور ایجاد شد بیش از مشکلات مسقطی‌ها بود و به‌رغم حضور ناوگان گشت انگلستان در این آب ها، از سوی تجار محلی برای برقراری دوباره این تجارت تلاش‌هایی شد و آنان از پرچم فرانسه استفاده می‌کردند تا از تفتیش ماموران انگلیسی در امان باشند. ولی پس از کشف مراکز اصلی آنان، مثل خلیج ساماکو در ساحل آفریقا، به سختی مجازات شدند. در ۱۹۰۲ م / ۱۲۸۱ ه. ق، پرتغالی‌ها با حمله به مراکز اصلی آنان در سواحل آفریقا این مراکز را ویران کردند و اسیرانی که در این نواحی دستگیر شدند به زندان‌های طویل‌المدتی محکوم کردند. صور از این اوضاع ضربه زیادی دیده و از رونق افتاده است. اما به دلیل موقعیت خاصی که دارد، از رقبای مهم مطرح (۷) و مسقط است.

حدود ۱۶۰ کیلومتر بالاتر از صور مسقط قرار دارد که از بهترین بندرگاه‌های جهان است. این بندر دقیقا درون خوری باریک، در دامنه رشته کوه جبل‌الاخضر، قرار دارد. دریاچه آبی رنگ این خور به دلیل آرامش زیادی که دارد، محل مناسبی برای شناسایی محل دقیق دسته‌های ماهی وصید آنها است. خانه درست درلبه ساحل ساخته شده‌اند؛ به‌طوری که امواج ساحل به آنها برخورد می‌کند. ویرانه‌های دو قلعه جلالی ومیرانی یادآور عظمت امپراتوری پرتغالی‌ها در شرق است. این دو قلعه طوری قرار گرفته‌اند که هر دو دماغه این خور را تحت نظارت خود داشته باشند. شکافی که این بندر در دل تخته سنگ‌ها ایجاد کرده است، باعث وزش نسیم خنک از دریا به سمت ارتفاعات می‌شود؛ درنتیجه، هوای این بندر درماه‌های بسیار گرم تابستان اندکی تحمل‌پذیرتر می‌شود. عبدالرزاق راجع به هوای این ناحیه توصیف زیبا و بدیعی ارائه داده است: «گرمای خورشید چنان شدید است که یاقوت را دردل زمین واستخوان را دربدن، ذوب وشمشیر را درغلافش مثل موم نرم می‌کند. . . دردشت‌ها یافتن طعمه برای شکار بسیار راحت است؛ چرا که دشت پرازغزال‌های کباب شده است.»

لرد کرزن (۱۸۵۹ - ۱۹۲۵)، در توصیفی واقع بینانه‌تر، می گوید که میزان دمای هوای این ناحیه ۷/ ۵۱ درجه سانتی‌گراد نیز ثبت شده است. «بارش باران سالانه ۲۴۸/ ۷۹ سانتی‌متر است وتمام این بارش سالانه نیز تنها طی دو یا سه هفته پیاپی است و پس ازآن به کلی قطع می‌شود.» درچنین اوضاعی، شگفت‌آور نیست که اعراب بومی این ناحیه به شکل و شمایل بومیان آفریقا هستند و مثل آنها زندگی می‌کنند. (۸)

آلبو کرک (۱۴۵۳ - ۱۵۱۵) (۹) در سال ۱۵۰۶م در مسیر خود به سوی فتح هرمز- که آن را یکی از دو مراکز مهم و کلیدی برای ایجاد امپراتوری پرتغال اقیانوس هند می‌دانست - پس از مذاکرات بی‌نتیجه با حاکم مسقط راجع به میزان باجی که باید به او پرداخته می‌شد، این شهر را غارت کرد وسپس به آتش کشید؛ به‌ویژه مسجد بزرگ شهرو وناوگان دریایی این بندرگاه را ویران کرد و سپس پادگان پرتغالی‌ها را در آنجا مستقر ساخت. این وضع تا سال ۱۶۵۰م به‌طورمتناوب ادامه یافت. از آن پس مسقط، همراه با بندر مطرح که خواهر آن به حساب می‌آید و اکنون تحت سلطه حاکم مسقط است، بیش از دیگر بنادر ساحلی راه پیشرفت را پیمودند و در نتیجه، (از لحاظ تجاری) استقلال خود را حفظ کردند. موقعیت کنونی این بندر نتیجه تلاش‌های حاکم عمان برای محو تجارت برده وتجارت اسلحه است.

دراین بندر یک انبار زغال‌سنگ برای تامین سوخت ناوگان دریایی بریتانیا ایجاد شده است وقرار است که مخزن سوخت نفت را جایگزین آن کنند، امیدواریم که نیروی دریایی بریتانیا نسبت به عدم نشت نفت از مخازن به درون بندرگاه توجهات خاصی داشته باشد ومراقب باشد که هنگام سوخت‌گیری کشتی‌ها نفت از آنها بیرون نریزد اگرحتی اندکی نفت به دریا بریزد، ماهیگری را دشوارخواهد کرد، درحالی که زندگی مردم عادی مسقط به رونق ماهی‌گیری بستگی دارد.

• سر آرنولد ویلسون ( ژوئیه ۱۸۸۴ - ۳۱ مه ۱۹۴۰) نظامی و دیپلمات انگلیسی بود

• ویلسون در سال ۱۹۰۳ وارد خدمت ارتش شد. او در نوامبر ۱۹۰۷ م در سن ۲۳ سالگی و با درجه ستوانی از هندوستان به ایران اعزام شد. وی فرمانده بیست سرباز از هنگ هجدهم نیزه‌دار بنگال بود که با عنوان حفاظت از کنسولگری اهواز ولی در حقیقت برای پاسداری از میدان‌های نفتی به خوزستان اعزام شدند. از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۱ کنسول انگلیس در خرمشهر و اهواز بود. از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۲ را برای انجام ماموریت تهیه نقشه آینده راه‌آهن لرستان و فارس گذرانید و از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۳ معاون دوم کنسولگری بوشهر بود. وی در سال ۱۹۱۴ با درجه سروانی مامور جبهه جنگ شد. در خلال سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۴ نیز ریاست کل امور اداری شرکت نفت ایران و انگلیس را بر عهده داشت. در سال ۱۹۲۴ به شرکت نفت ایران و انگلیس در لندن انتقال یافت.

زیرنویس‌ها:

۱) Wilson,Arnold, "APeriplus of the Persian Gulf" , The Geographical Journal, vol ۶۹,no۳, Mars ۱۹۲۷,pp. ۲۳۵ - ۲۵۵

۲)سر آرنولد ویلسون کارگزار دولت بریتانیا در خلیج‌فارس بود و طبیعی است که رویکرد و قلم وی نسبت به مسائل خلیج‌فارس به شدت با منافع آن دولت گره خورده باشد. اهمیت این مقاله به آن سبب است که زاویه دید یک کارشناس کمپانی هند شرقی را نسبت به مسائل خلیج‌فارس بیان می‌کند.

۳) Milton, Peradise Lost, Iv. ۶۲- ۶۴

۴) Schoff, "Periplus of the Erythraean Sea," p. ۳۵

۵) یاخوریان موریان، مجموعه ۵ جزیره کوچک سنگی، نزدیک ساحل جنوب شرقی عربستان است

۶) Lord Ernest Hamilton, "Forty Years on," p. ۲۲۰

۷) بندر تجارتی عمان، در حدود ۵ کیلومتری شمال مسقط

۸) Gurzon, G. Persia and the Persian Question.

۹) دریاسالار و سردار پرتغالی و فاتح جزیره هرمز