یادداشتی به قلم حسین مکی درباره قیام ۳۰ تیرماه سال ۱۳۳۱
اعتراض یکصد هزار نفری
گروه تاریخ و اقتصاد: آنچه میخوانید مطلبی است که از میان یادداشتهای سید حسین مکی (تولد: ۱۲۹۰ - مرگ: ۱۳۷۸) گردآوری و تنظیم شده است. حسین مکی که از رجال سیاسی مشهور معاصر است در این یادداشت دیدگاه خود را درباره قیام ۳۰ تیرماه سال ۱۳۳۱ مطرح کرده است. با سپاس از آقای امیر مکی که این یادداشت را در اختیار روزنامه «دنیای اقتصاد» قرار داده است.
***
قیام ۳۰ تیر عکس العمل ملت ایران در برابر دو سیاست بنیانکن قوی خارجی بود که تقریبا یک قرن و نیم مانند سرطان بر پیکر ملت ایران پنجه افکنده بود و دائما او را رنج میداد.
گروه تاریخ و اقتصاد: آنچه میخوانید مطلبی است که از میان یادداشتهای سید حسین مکی (تولد: ۱۲۹۰ - مرگ: ۱۳۷۸) گردآوری و تنظیم شده است. حسین مکی که از رجال سیاسی مشهور معاصر است در این یادداشت دیدگاه خود را درباره قیام ۳۰ تیرماه سال ۱۳۳۱ مطرح کرده است. با سپاس از آقای امیر مکی که این یادداشت را در اختیار روزنامه «دنیای اقتصاد» قرار داده است.
***
قیام ۳۰ تیر عکس العمل ملت ایران در برابر دو سیاست بنیانکن قوی خارجی بود که تقریبا یک قرن و نیم مانند سرطان بر پیکر ملت ایران پنجه افکنده بود و دائما او را رنج میداد.
ظرف این مدت، دو دولت شمال و جنوب با کمک هیاتهای حاکمه ایران که دستنشانده خودشان بودند، امتیازهایی کمرشکن و ایران بر باد ده بر ما تحمیل کردند، چنانچه اگر آگاهی در بین دستگاه حاکمه وحضور افراد غیر وابسته و آزادیخواه و وطندوست به میان میآمد، حاصل جور دیگری بود.
شاید سرنوشت تلخ امیر کبیر و قائم مقام درس عبرتی میشد که سالهای سال حتی افراد نادری که وابسته به خارجی نبودند نیز سیاست محافظهکاری پیشه میکردند تا لااقل ضرری برای ملت و کشور نداشته باشد.
آری، ملت ایران هرزمان که خواسته خود را از زیر بار کمرشکن نفوذ و دخالت خارجی خلاص کند، صحنههای مختلفی ایجاد کردهاند یا بعضی اوقات علنا مداخله و حتی با قوای نظامی قسمتی از کشور را اشغال کردهاند و تاریخ یکصد و پنجاه ساله اخیر مشحون از این گرفتاریها و درگیریها است.
زیاد دور نرویم، همه میدانیم که کودتای ۱۲۹۹ ساخته و پرداخته انگلستان بود و صحنههای پس از کودتا هم به خوبی نمایانگر آن است و هستند بسیاری که تمام زوایای تاریک آن را بهوضوح و روشنی دیدهاند و میدانند که برای ایجاد حکومت و تمرکز قدرت که طراح آن انگلستان بود چه مردان وطنخواه و شخصیتهای مهمی مانند مدرس در سیاه چالها و زندانها با فجیعترین وضعی شهید شدند.
آری، دیکتاتور هرچه خواست، کرد و هرچه که دستش رسید، برد و هرکه را خواست کشت.
هنگامی که جنگ جهانی دوم درگرفت و متفقین خاک ایران را از شمال و جنوب اشغال کردنـــد، حکومت دیکتاتوری سقوط کرد و مختصر روزنهای ظاهر شد و اندک فضای باز آزادی بهوجود آمد و به ظاهر مطبوعات منقار پیدا کردند ولی باز «آش همان آش و کاسه همان کاسه بود» یعنی دولتهای خارجی در انتخاب هیات حاکمه دخالت کردند و همان نخستوزیر عصر دیکتاتوری اولین نخستوزیر پس از شهریور ۱۳۲۰ شد و مانع از کنار گذاردن مجلس دوره ۱۳ که منتخب دوران دیکتاتوری بود، گردید و اما در دوره چهاردهم نیز باز سیاست خارجی در انتخابات دخالت کرد و محصول آن مجلس: قوام، حکیمی، بیات و صدر الاشراف جلاد باغشاه بود که هیچ یک قدمی به نفع مملکت برنداشتند.
نمیدانم که اقتضای جبر زمان بود یا غفلت سیاستهای خارجی و عوامل داخلی آنها، هرچه بود که در دوره پانزدهم، شش نفر خارج از طبقه هزار فامیل وارد مجلس شورای ملی شدند و نطفه مبارزه علیه استعمار انگلیس از آن زمان بسته شد و پس از آن نیز در انتخابات دوره شانزدهم نیز مردم تهران شدیدا وارد مبارزه شدند تا نمایندگان اقلیت را که کاندیدای حقیقی مردم بودند، به مجلس بفرستند.
تا اینکه برای پیشبرد مبارزه، سازمانی به نام «نگهبانان آزادی انتخابات» که از چند صد نفر از طبقات مختلف کسبه، بازاریان، دانشجوها و افراد دیگر بودند تشکیل شد و شب و روز به فعالیت پرداختند که بالاخره با کشف تقلب در انتخابات و پیگیری افراد سازمان مذکور ۸ نفر از کاندیداهای مردمی تهران انتخاب و به مجلس راه یافتند و آنچنان که موفق در رای به ملی کردن صنعت نفت و در نتیجه خلع ید شرکت نفت انگلیس شدند.
به راستی که ملت ایران، طلایه دار نهضت ضد استعماری در خاورمیانه بود و ملتهای منطقه نیز از آن استقبال میکردند، زنگ خطری برای امپریالیسم انگلیس و آمریکا بود و آنها درصدد برآمدند تا این مشعل آزادی بخش را خاموش کنند تا بهنظر ایشان هم آب رفته را به جوی بازگردانند و هم درس عبرتی برای سایر ملل منطقه باشد.
با طرح نقشه قبلی و کمک ایادی داخلی خود موجبات استعفای دکتر مصدق و روی کار آمدن قوام را فراهم کردند، اما ملت از بند رسته ایران در مقابل این توطئه، پایداری مردانهای کرد و با قیام تاریخی سی ام تیر، ضمن قدردانی و پشتیبانی از دولت ملی و رهبران مبارزات ضد استعماری خود، دول انگلیس و آمریکا را مجبور به عقبنشینی و تسلیم در برابر ایشان کرد.
قیام ۳۰ تیر نشان داد که در مقابل نیروی لایزال ملتها هیچ قدرت و نیرویی را یارای پایداری نیست.
اما متاسفانه درست سیزده ماه پس از این روز تاریخی و درخشان، وقایع ۲۸ مرداد پیش میآید که تمام جریانات آن دقیقا نقطه مقابل سی ام تیر بود، آن شور و نشاط مردم، آن اتحاد و اتفاق بین سردمداران نهضت ملی، آن یکپارچگی و انسجام، همگی یک جا تبدیل به بیتفاوتی و اختلاف و نیز سستی شد و چنانچه تمامی اختلافات پیش آمده بین نخستوزیر و سران موثر جبهه ملی و آیتالله کاشانی درست از روز بعد حماسه تاریخی ۳۰ تیر سرچشمه گرفته و روزبه روز نیز بر دامنه آن افزوده شد.
ارسال نظر