از کاخ هشت بهشت تا کاخ توپقاپی
غارت اشیا و اموال شاه اسماعیل پس از چالدران
کشته شدن یکی از سرداران عثمانی به دست شاه اسماعیل یکم در جنگ چالدران وورال گنج ترجمه: اسرا دوغان، رسول جعفریان دیوارههای دره با سکههای طلایی نورانی میشد و از سنگینی غنایم، خاک زمین هم سنگین شده بود. لشگر قزلباش عقبنشینی کرده بود و اسب و زینها بر زمین مانده، دنیا از طلا پر شده و بهخاطر فراوانی چادرهای رنگارنگ زمین عین پوست ببر خال خال شده بود. کمربندها از خون قهرمانان زینت یافته و مانند خلخالهای طلا زیر پا افتاده بود. . . غنایم را پشته پشته گرد آورده بودند. زمین از وسائل باقی مانده از دشمن مانند کوه بالا رفته بود.
کشته شدن یکی از سرداران عثمانی به دست شاه اسماعیل یکم در جنگ چالدران وورال گنج ترجمه: اسرا دوغان، رسول جعفریان دیوارههای دره با سکههای طلایی نورانی میشد و از سنگینی غنایم، خاک زمین هم سنگین شده بود. لشگر قزلباش عقبنشینی کرده بود و اسب و زینها بر زمین مانده، دنیا از طلا پر شده و بهخاطر فراوانی چادرهای رنگارنگ زمین عین پوست ببر خال خال شده بود. کمربندها از خون قهرمانان زینت یافته و مانند خلخالهای طلا زیر پا افتاده بود... غنایم را پشته پشته گرد آورده بودند. زمین از وسائل باقی مانده از دشمن مانند کوه بالا رفته بود. لشگریان به لحاظ غنایم چندان ثروتمند شده بود که کمر شتران زیر بار طلاها خم شده بود.
ادائی شیرازی، غنایمی را که لشکر عثمانی در جنگ چالدران به دست آورده در عبارات بالا وصف میکند. (ادائی شیرازی و سلیم نامه، به کوشش عبدالسلام بیلگین، آنکارا، ۲۰۰۷، صص ۹۱-۹۲). منابع عثمانی درباره این پیروزی بر رقیب، موضوع را بسیار مهم نشان داده و در آن زیادهروی کردهاند، در حالی که منابع صفوی به این مطلب یعنی غنایم گرفته شده در جنگ چالدران که در ۲۳ آگوست ۱۵۱۴ اتفاق افتاد، اشارتی نکردهاند. درباره این غنایم تاکنون یک تحقیق مفصل صورت نگرفته است.
پرسش این است: در واقع در پایان جنگ چالدران و در میدان نبرد و کاخ تبریز چه چیزهایی باقی مانده بود؟ چه اتفاقی برای خزانه شاهی پیش آمده است؟
موضوع این تحقیق این است که شرح دهد غنایم به دست آمده پس از نبرد چالدران و نیز وسائلی که از کاخ هشت بهشت شاه اسماعیل به دست آمده، چه بوده است.
طریقت صوفیان اردبیل که توسط سلف شاه اسماعیل تبدیل به یک تشکیلات نظامی شده بود عمدتا توسط جد وی شیخ جنید انجام شده بود. شاه اسماعیل در سال ۱۵۰۱ دولت آق قویونلو را خاتمه داد و شهر تبریز را پایتخت دولت صفوی که خودش تاسیس کرد قرار داد. شاه اسماعیل که ایران را در اختیار گرفت در مدت کوتاهی در حوالی سال ۱۵۱۲ در شرق قندهار و بلخ و در غرب خط میان بغداد و بصره امپراتوری بزرگی پدید آورد و میدان حکومت خویش را تا فرات گسترش داد. قدرت صفویان در میان عشایر آناطولی تمایل به اندیشههای افراطی داشتند روز به روز بیشتر و محسوستر میشد و از این راه نفوذشان در میان امپراتوری عثمانی بیشتر شده و آنان را به مبارزه فرا میخواند. بایزید به دلیل برخی از مشکلات خارجی و داخلی دولت خود برابر صفویان سیاست نرمی را در پیش گرفت و از روبهرو شدن با آنان اجتناب میکرد، اما فرزند و جانشین وی، سلیم، در مقابل رقیب پرقدرتی که تهدیدی در شرق او بهشمار میآمد و احتمال ایجاد تشویش و شورش بزرگی در داخل مرزهایش میشد، سیاست بیرحمانهتر و سختگیرانهتر در پیش گرفت و از رودررو شدن اجتناب نکرد؛ زیرا امپراتوری سلیم مقابل شاه اسماعیلی قرار میگرفت که اولا از دور در شمال و شرق آناطولی قدرت کنترل داشت، ثانیا که یک نیروی خطرناک متعصبی بهشمار میآمد که ممکن بود با دشمنان امپراتوری در اروپا و مصر همپیمانی کند (نصرالله فلسفی، جنگ چالدران، چند مقاله تاریخی، تهران، ۱۳۳۱، ص ۶۲).
سلیم چارهای جز مقابله با تهدید شاه اسماعیلی که در ایران توازن جدیدی از قدرت را ایجاد کرده و مدعی حاکمیت بر سرزمینی بود که در غرب تا رودخانه فرات ادامه میشد نداشت. وی در ۲۲ محرم سال ۹۲۰ (۱۹ مارس ۱۵۱۴ روز سهشنبه) از ادرنه حرکت کرد. پس از سفر طولانی چندین ماهه که بسیار خستهکننده بود به آذربایجان رسید. وقتی دو اردو در دره چالدران، در شمال غرب تبریز و هشتاد میل مانده به آن، در ۲ رجب ۹۲۰ (۲۳ آگوست ۱۵۱۴) با یکدیگر روبهرو شدند، شاه اسماعیل تنها بیست هزار سوار داشت اما از حیث نیروی پیاده و داشتن امکانات سلاحهای آتشین بسیار ضعیف بود. در مقابل نیروهای عثمانی میان پنجاه تا شصت هزار نیرو در اختیار داشت و بهخاطر داشتن توپ و تفنگ و سلاحهای آتشین برابر نیروهای شاه برتری سنگین داشت. در جنگ چالدران که در دوم رجب ۹۲۰ اتفاق افتاد، سلاحهای آتشین سلطان، اردوی قزلباش را که آنان نیز ضربات سنگینی بر سپاه عثمانی رساندند، از بین برد. (برای اطلاعات بیشتر درباره این جنگ بنگرید: فریدون م. امجن، یاوز سلطان سلیم، استانبول، ۲۰۱۰، صص۸۷-۱۴۵، فلسفی، ص ۹۸-۱۱۸).
پیروز این جنگ توپهای سلطان سلیم بود. شاه اسماعیل وقتی با نیروی اندک خود، از میدان نبرد عقبنشینی کرد، به جای تبریز که خزائنش در آن بود، به درگزین که در شمال شرق همدان و در جنوب غرب قزوین بود رفت. (منوچهر پارسا دوست، شاه اسماعیل اول، پادشاهی با آثار دیرپای در ایران و ایرانی، تهران، ۱۳۷۵، ص ۴۸۲ ). خزائن و وسایلی هم که همراه آورده بود در اردوگاهش برجای ماند (تواریخ آل عثمان، ف. گییسه. به کوشش ن. ازمات، استانبول، ۱۹۹۲، ص ۱۳۶)
سربازان سلطانی که غالب این نبرد بودند به تبریز رفتند، اما نتوانستند در این شهر بمانند. سلطان عثمانی که وسایل به دست آمده از کاخ صفوی را که پیشاپیش فرستاده بود در ۲۳ رجب ۹۲۰ (۱۳ ایلول ۱۵۱۴) از تبریز خارج شد.
در حالی که در منابع صفوی درباره غنایم گرفته شده از کاخ سخنی نیاوردهاند، اما اشاراتی در منابع عثمانی در این باره هست، باید بگوییم دو سند در این باره به دست ما رسیده است. آرشیو موزه کاخ توپقاپی، دفتر فارسی کوچکی به شماره د. ۱۰۷۳۴ TSMA و سندی به شماره ۰۹۶۰۸ TSMA در این باره اطلاعات ریز و مهم در اختیار ما میگذارد. محتوای آن شامل لیست وسایل ضبط شده توسط سلیم از کاخ شاه اسماعیل در تبریز است.
در این باره مساله مهم قابل تامل دیگر این است که غنایم گرفته شده توسط لشکر عثمانی پس از جنگ، از وسایلی که در تبریز به دست آمده جداست. غنایم به دست آمده توسط سربازان در میدان جنگ که در منابع موجود یادشده با وسایلی که از کاخ شاه در تبریز به دست آمده و برای میری (میری: مال سلطان یعنی به نام سلطان قید شده) قید شده با یکدیگر درآمیخته شده است.
وقتی در ظهر روز ۲ رجب سپاه قزلباش عقبنشینی کرد سلیم در ابتدا آن را یک فریب تلقی کرد و لذا به تعقیب آنان نپرداخت و حتی دستور داد تا به اموال و غنایم برجای مانده نزدیک نشوند. وقتی شب شد و سلطان دریافت که قزلباشان قطعا شکست خورده و رفتهاند، دستور یغمای آنچه در میدان جنگ از شتر و قاطر با بار از قزلباش برجای مانده بود را داد. سربازان عثمانی تا صبح مشغول غارت بودند «چادرهای مزین به طلا و نقره و پر از کیسههای جواهر بود و نیز جامها و قدحها و شمشیرهای مرصع و کمربندی طلا و نقره، تاجها و لباسها و کمربندهای زنانه از طلا و زینهای یک از یک زیباتر، لباسهای ابریشمین، پارچههایی از انواع و اقسام از اصفهان و کاشان و نیز اسبهای عربی و شترها و مانند آن فراوان» از چیزهایی بود که آنان به دست آوردند. (جلالزاده، مصطفی، سلیمنامه، به کوشش احمد اغور و مصطفی جوخهدار، آنکارا، ۱۹۹۰، ص ۱۵۳ یک قسمت از منابع ارزشمند برای سلطان سلیم جدا شد و باقی مانده میان سربازان تقسیم شد. این غارت در میدان نبرد توسط شکری بدلیسی مورخ در سلیمنامه چنین وصف شده است: «در آنجا وسایل زیادی غارت شد، آنچنان که دشمن را به قطعهای نان محتاج کردند. طشتها پر از طلا و دیگر سنگهای قیمتی بود. چادرها، اتاقها، خیمهها، خرگاهها و سایبانها بیشمار و سزاوار بهشت بود. در هر کجا قالیچههای قیمتی پهن شده بود. خزائن و طلا بار الاغها بود و خزائن چندان پر شد که از آنها سرریز شد. خلعتها، جوشنها، زرهها و کلاهخودهای فراوان غارت شد. فقیران چالدران ثروتمند شدند.» (شکر بدلیسی، سلیمنامه، به کوشش مصطفی ارغون شاه، قیصریه، ۱۹۹۷، ص۱۸۰)
خواجه سعدالدین افندی که از مورخان بعدی است، شبیه همان مطالب را درباره غنایم گفته است: «آن شب مسعود غازیان نخوابیده و مشغول گردآوری غنایم بودند. مقدار زیادی پارچههای قیمتی و اموال و وسایل بیشمار رسید. طلا و نقرهها با سپرها تقسیم میشد و همه از آن سهمی بردند. انواع طلا و نقره را گرد آورده و غارت کردند و دشمن را به نانی محتاج ساختند. خنجرها، شمشیرهای مرصع، زینهای قیمتی، وسایل، چادرها، اتاقها، خرگاهها، قالیها و نمدها به دست غازیان رسید. خزائن ذیقیمت و وسایل نفیس شاهی که لایق پادشاه بود، به خزینه سلطنت و دفتر خاقانی منتقل شد و توسط کاتبان فهرست شد. پارچههای منقوش و مزین شاه گمراه که مشاهدان از آن حیرت کرده و اتاق اطلسی که عقل از سر بینندگان از سر میپراند، توسط میری ضبط گردید. اسبهای زیبا را به آخور خاص بستند.» (خواجه سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج۱ استانبول، ۱۸۶۲، ص ۲۷۸).
اشاره شد که مورخان عثمانی پس از جنگ چالدران، از بردن برخی از اشیای ارزشمند به خدمت سلطان سلیم یاد کردهاند (ادریس بدلیسی، سلیم شاه نامه، ح. قرلانقچ، آنکارا، ۲۰۰۱، ص ۱۸۶-۱۸۷؛ حیدر چلبی، روزنامه سی، داخل منشآت سلاطین، ص ۴۶۲؛ جلالزاده مصطفی سلیمنامه سی، ص ۱۵۲-۱۵۳؛ ادائی شیرازی، سلیمنامه سی، ص ۹۱-۹۲؛ ابن کمال، تواریخ آل عثمان، دفتر ۹، کتابخانه ملت، شماره ۲۹ علی امیری، تاریخ؛ برگ ۵۷ آ). اما باید همین جا توضیح داد که این منابع درباره اموالی که توسط دفتر کاتبان خاقانی ضبط و ثبت شده است، آنها را بهعنوان غنایمی که پس از جنگ یغما شد، یاد کردهاند. برای مثال آنچه توسط خواجه سعدالدین بهعنوان غنایم در میدان گرفته شده گزارش شده، همانها است که توسط کاتبان قید و ثبت شده است. درباره این دادهها، پرسشهایی مطرح میشود. آیا غنایمی که در میدان جنگ چالدران به دست آمده با غنایمی که از کاخ شاهی از تبریز به دست آمده در یک دفتر قید شده است؟ بیشتر غنایمی که مورخان از آنها بهعنوان یغما شده از میدان نبرد یاد کردهاند شبیه غنایمی است که بنابر ثبت دفتر از کاخ شاهی گرفته شده است. در حال حاضر که ما فقط لیست غنایم اخذ شده از کاخ شاهی را داریم تشخیص تفکیک میان اموال میدان نبرد با کاخ شاهی دشوار است. این در حالی است که هیچ منبع صفوی به هیچ روی از اموال به غارت رفته در میدان نبرد یادی نکردهاند. تنها از رفتن شاه و عقبنشینی او به درگزین و آمدن سلیم به تبریز و گذراندن هشت روز در آنجا و مجبور شدن به بازگشت را یاد میکنند (غیاثالدین خواند میر، تاریخ حبیب السیر، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۲، ج ۴، ص ۵۴۵- ۵۴۸؛ امیر محمود خواندمیر، تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب، به کوشش محمد علی جراحی، تهران، ۱۳۷۰، ص ۸۶- ۸۵؛ بوداق منشی قزوینی، جواهرالاخبار، به کوشش محسن بهرامنژاد، تهران، ۲۰۰۰، ص ۱۳۶- ۱۳۴؛ عبدی بیک شیرازی، تکمله الاخبار، تاریخ صفوی از آغاز تا ۹۷۸ (۱۵۷۰) به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۹، ص ۵۵ -۵۴؛ قاضی احمد غفاری، تاریخ جهان آرا، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۴۳، ص ۲۷۷؛ حسن بیکروملو، احسن التواریخ، به کوشش ج.ن. سدون، انستیتوی اورینتال بارودا، ۱۹۳۴- ۱۹۳۱، ص ۱۴۹- ۱۴۳؛ خورشاه، تاریخ ایلچی نظام شاه، کتابخانه ملت، نسخه شماره ۷۵۶، برگ ۴۳ آ -۴۵ آ).
برخی از مورخان ایرانی برآنند که درباره این یغماها افراط شده است. حجازیفر مینویسد: شاه اسماعیل از روی زهد اموال قابل ملاحظهای نداشت اما شاعر و مورخان متعصب عثمانی برای جلب توجه سلطان سلیم درباره این یغما مبالغه کردهاند. (هاشم حجازیفر، شاه اسماعیل اول و جنگ چالدران، با مقدمه محمد اسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۴، ص ۱۲۶).
نصرالله فلسفی هم درباره غنایم به دست آمده پس از نبرد و تقسیم آن میان سربازان مطالبی را آورده و اینکه سلطان سلیم تنها به گرفتن علمهای ایران اشاره کرده است. (فلسفی، ص ۱۱۱). به نظر میرسد بهرغم عدم اشاره به غنایم در منابع صفوی و مبالغه مورخان عثمانی در این باره، هرچه بوده لشکر عثمانی، اموال و وسایلی که توسط شترها و قاطرهای متعلق به شاه و امرای قزلباش حمل میشد، به یغما برده و غنایم قابل ذکری را در اختیار گرفتند.
سلطان سلیم به همراه سپاهیانش پس از دو روز اقامت در چالدران روز ۹ رجب (۳۰ آگوست روز پنجشنبه) به شهر خوی رسید. در آنجا دفتردار پیرپاشای چلبی و دقاقین اغلو احمد پاشا را برای کشتن سواران قزلباشان عقبمانده و گرفتن اموالشان و نیز ضبط و ثبتاموال و خزانه شاه و نیز برای تهیه مقدمات جهت ورودش به تبریز به همراه پانصد ینیچری به تبریز فرستاد. (برای شمار ینیچریها بنگرید: ف. امه جن، ص ۱۴۶، پاورقی ۳۱۴).
ادریس بدلیسی که آن منطقه و اهالی آن ناحیه را به خوبی میشناخت و مدتها در کاخ آق قویونلو سکونت داشت، به دستور شاه سلیم، به گروه یاد شده پیوست. پیش از آنکه شاه اسماعیل به چالدران برود برای مقابله با هر نوع حادثه احتمالی برای حفظ تبریز و خزائن پشت سر، حلواچی اوغلو حسینبیک را گماشته بود. شخص اخیر، وقتی متوجه آمدن سلطان به این ناحیه شد در تردید افتاده، و برای تایید آن خبرچینانی را به راهها فرستاد. زمانی که حسین بیکوالی از طریق خبرچینانش فهمید که احمد پاشا به این سمت میآید، خزائن و اموالی را که شاه برای حفاظت به او سپرده بود، آنچه را توانست برداشت و از تبریز رفت. (فلسفی، ص ۱۰۹؛ تاج التواریخ، ص ۲۷۹؛ جلالزاده مصطفی سلیمنامه، ص ۱۵۲؛ شکری بدلیسی، سلیم نامه، ص ۱۸۰).
ادریس بدلیسی مورخ که خود همراه این گروه به تبریز رفته است درباره این رویداد مینویسد: بنده از دره خوی تا به اردوگاه مرند با وزرا به طرف تبریز رفتم. شب جمعه وارد شدیم. آنچه از افرادی که آمدند شنیدم این بود که دشمنان شکست خورده و باقی مانده لشکر بهویژه حسین بیک حلواچی که مدتی والی تبریز هم بوده، در انتظار جمعآوری اموال بهسر میبرده و در اینکه سلیم به بلاد خود باز خواهد گشت یا به تبریز خواهد آمد در تردید بوده و میان ترس و امید قرار داشت. (سلیم نامه، ص ۱۹۶).
جستوجو در منابعی که در این باره مطالبی دارند میتواند نشان دهد که شاه اسماعیل یک قسمت از خزائن را به همراه خود به چالدران آورده است، قسمت دیگر هم در تبریز گذاشته و آنها را به حسین بیک واگذار کرده تا از آنها مراقبت کند. سلیم ۱۶ رجب (۶ ایلول روز چهارشنبه) وارد تبریز شد و لشکریان را از غارت شهر منع کرد. لشکر سلطان که در میدان نبرد برای یغما مجاز بود این بار در تبریز این اجازه را به دست نیاورد. به این ترتیب خزائن شاهان گذشته که اکنون در اختیار شاه اسماعیل قرار گرفته بود (فرانسیسکو رومانو از تجار ونیزی تبریز میگوید که وقتی شاه اسماعیل مرادخان پسر سلطان یعقوب را شکست داد خیمه و خرگاه و اسب و غنائم فراوانی را به دست آورد؛ سپس به تبریز آمد و برای این پیروزی در کاخ هشت بهشت جشنی برپا کرد. بنگرید: سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری، ۱۳۴۹، تهران، ص ۴۱۳)، سلیم را سحر کرده و در تلاش بود تا پیش از آنکه فرصت از دست برود دستور داد: «برمانده از جهانشاه، ابوسعید، اوزون حسن، سلطان یعقوب، که اکنون در دست اردبیل» اوغلو (شاه اسماعیل) است، خزائن، سلاحها، سنگهای قیمتی، جواهرات، انواع و اقسام پارچهها، طلاجات و نقرهجات، آلات و اسباب، خیمه و خرگاه، چتر و سایبان، اسبهای تازی، شیرها، فیلها، قاطرها، ببرها، قالیهای ابریشم و دیگر وسایل گردآوری شده» توسط دیوانش عرض و ثبت شود. (شکری بدلیسی، سلیمنامه، ص ۱۸۴؛ لطفی پاشا، تواریخ آلعثمان، ص ۲۳۷).
اما باید توجه داشت که خزائن با ارزش شاه، مدتها قبل از تبریز خارج شده بود. در کاخ شاهی تبریز تنها بخشی از جواهرات و سنگهای قیمتی و اندکی سلاح باقی مانده بود. (صلاحالدین تنسل، یاووز سلطان سلیم، آنکارا، ۱۹۶۹، ص ۶۹). وسایل شاه که در کاخ بزرگی به نام هشت بهشت واقع در درون باغی بود که برای رفتن به آن باید از دروازهای که در شرق میدان صاحبآباد قرار داشت و از تبریز با یک نهر جدا شده بود، میباید عبور کرد، نگهداری میشد. وسایل موجود کاخ در ۱۲ رجب ۹۲۰ (۲ ایلول ۱۵۱۴) به دستور سلطان شروع به ثبت و ضبط شد. (لطفی پاشا، تواریخ آلعثمان، ص ۲۳۷؛ شکری بدلیسی، سلیمنامه، ص ۱۸۴). برای این کار قاپوچی باشی احمدبیک مسوولیت یافت. (فلسفی، ص ۱۱۲).
منبع: پیام بهارستان/
د۲،س۳، ش۱۲/ تابستان ۱۳۹۰
ارسال نظر