مساله‌ای به نام جنگ چالدران

گروه تاریخ و اقتصاد: جنگ چالدران که از آن به عنوان مهم‌ترین جنگ پارتیزانی تاریخ ایران یاد می‌شود، در روز ۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری شمسی در محلی به همین نام در شمال آذربایجان غربی در ۲۰ کیلومتری شهر خوی میان قوای ارتش نوین عثمانی و سپاهیان سنتی شمال‌غرب کشور ایران به وقوع پیوست. سلطان سلیم با سپاهی که تعداد آن را در حدود ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده‌اند راهی ایران شد تا اینکه در اول رجب ۹۲۰ قمری (مرداد ۸۹۳) به دشت چالدران در شمال غربی خوی رسید و در آنجا اردو زد. موقعیت سوق‌الجیشی منطقه چالدران و عدم رویارویی با متجاوزان در دشت باز از مزیت سپاه ایرانیان بود. خبر ورود سلطان سلیم به ایران، در همدان به گوش شاه اسماعیل رسید، او که از این عمل ناجوانمردانه سلطان سلیم خشمگین شده بود، به سرعت خود را به تبریز رساند و از عشایر منطقه تبریز - ارومیه کمک خواست. تجهیزات نظامی قوای ایران در این جنگ عبارت از ۱۰ هزار کلاهخود و زره آهنی و ۷۵۰ عدد خفتان، ۱۵ هزار شمشیر و ۳۲ هزار عدد نیزه و هفت‌هزار تبرزین و ۵۰۰ تفنگ بود.

پیش از آغاز نبرد، شاه اسماعیل و فرماندهان سپاه برای تعیین استراتژی نبرد تشکیل جلسه دادند. نورعلی خلیفه و محمدخان استاجلو به دلیل آشنایی قبلی که با روش‌های جنگی عثمانیان و قدرت ویرانگر توپخانه داشتند، پیشنهاد کردند که قبل از آنکه دشمن موفق به تکمیل آرایش دفاعی خود شود حمله را از پشت به آنها آغاز کنند. این نظر کاملا منطقی با مخالفت شاه اسماعیل و دورمیش‌خان استاجلو مواجه شد که البته نتیجه آن شکستی سخت و تلخ بود.

شاه اسماعیل به عثمانیان فرصت داد تا آرایش دفاعی خود را کامل کنند. دوازده هزار ینی‌چری مسلح به شمخال در پشت زنجیره‌ای از توپ‌ها قرار گرفتند. مانعی که به‌صورت سدی نفوذناپذیر در مقابل سپاه ایران که بیشتر سواره نظام بودند قرار گرفت. با شروع جنگ جناح راست سپاه ایران جناح چپ عثمانیان را درهم کوبید و فرمانده آنها حسن پاشا نیز کشته شد. صلابت نخستین یورش سپاه ایران به حدی بود که سلطان سلیم لحظاتی پس از شروع درگیری به گمان اینکه کارش با شکستی برق‌آسا به اتمام رسیده در پی گریز از معرکه بود. کثرت سپاه عثمانیان و محدودیت فضای نبرد به حدی بود که سپاهیان سلطان سلیم برای رویارویی با ایرانیان پشت نیروهای خود مدت‌ها به انتظار می‌ایستادند.

در نواحی مورد حمله سپاهیان عثمانی، فرماندهان محلی قزلباش دست به مقاومت جانانه‌ای زده و باعث کشتار زیاد و عقب‌نشینی قشون عثمانی شدند و عشایر منطقه به کمک قوای دولتی ایران شتافتند، دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ به این خاطر دانسته شده که بیشتر آنان در خراسان بودند تا از یورش غافلگیرانه عبیدالله‌خان ازبک جلوگیری کنند. دو هزار سرباز قزلباش در مقابل ستون ۲۵ هزار نفری قوای ینی‌چری مدت ۱۲ روز مقاومت کردند اما با شروع به کار توپ‌ها نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانیان تغییر کرد. با به کارافتادن توپ‌ها و کثرت نیروهای مهاجم نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانی‌ها تغییر کرد. استفاده از توپخانه برای ایرانیان مصیبت‌بار بود. بسیاری از سپاهیان ایران و بسیاری از فرماندهان و صاحبان مناصب که همراه با شاه اسماعیل و سربازان در عدم عبور دشمن و ورود آنان به وطن تا پای جان هم قسم شده بودند در معرکه کشته شدند.با ادامه حملات توپخانه عثمانی ارتش خسته ایران چون دیواری محکم ایستاده بودند و رفته‌رفته از کشته‌ها، پشته‌ها ایجاد می‌شد. سلطان سلیم فریاد می‌کشید هر چه عجم بکشید، ثواب بیشتری خواهید برد. شیخ محمدحسن شبستری از روحانیون معروف آن زمان که می‌دانست با قتل یا دستگیر شدن شاه اسماعیل ممکن است سراسر ایران تسلیم سلطان سلیم شوند، بنابراین قرآن به‌دست به پیش شاه اسماعیل رفت و فریاد زد که «ای پادشاه شیعیان تو را به این قرآن سوگند می‌دهیم تا دست از جنگ برداری و بروی، چون صلاح مملکت در این است.» شاه اسماعیل نیز که به‌رغم اصرار سالاران و عالمان همراه پس از خود دو فرمانده را به جانشینی‌اش انتخاب کرده و عازم جنگ شده بود در میدان نبرد با سوگند دادنش توسط شیخ شبستری و با فداکاری چند قزلباش به همراه ۸۵ نفر باقیمانده از کل ارتش ایران جان سالم از معرکه به در برد. تلفات طرفین در جنگ چالدران این گونه بود که ۲۷۶۵۴ تن از ایران و ۴ هزار نفر از سپاه عثمانی کشته شدند. نخستین نتیجه جنگ چالدران جدا شدن مناطق کردستان باختری شامل کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی از ایران بود. مناطق دیگری شامل آذربایجان و تمام کردستان تا همدان نیز در جریان این جنگ از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد اما چند سال بعد شاه‌عباس صفوی توانست بخشی از مناطق کردستان را پس بگیرد.

اکثر منابع تاریخی دوره صفویه از جنگ چالدران، دلایل وقوع آن و همچنین علل شکست شاه اسماعیل در این جنگ سخن گفته‌اند و به نوعی به انعکاس این واقعه پرداخته‌اند. «احسن التواریخ» حسن روملو، «حبیب‌السیر» خواندمیر، «لب التواریخ» عبداللطیف قزوینی، «تکمله‌الاخبار» عبدی بیگ شیرازی، «عالم ‌آرای عباسی» اسکندربیگ منشی و «جواهر الاخبار» بوداق منشی قزوینی در زمره این آثارند.

غیاث‌الدین خواجه همام‌الدین حسینی شیرازی ملقب به خواندمیر، در اثر معروف خود «حبیب‌السیر» با اشاره به جنگ چالدران می‌نویسد: «در سال ۹۲۰ به دنبال جنگ از سوی سلطان سلیم که به خلاف روش آبا و اجداد از جاده مستقیمه سلامت نفس تجاوز کرده بود و پذیرش آن توسط شاه اسماعیل در محل چالدران جنگی واقع شد. در این جنگ شاه اسماعیل ۱۲ هزار سوار و سلطان سلیم ۲۰۰ هزار سپاه و ۱۲ هزار تفنگ‌انداز و ارابه‌های جنگی داشت. سلطان سلیم در جنگ چالدران پیروز شد و تبریز را به تصرف درآورد.»

«لب‌التواریخ» یکی دیگر از منابع تاریخی دوره صفوی است که در آن به توصیف وقایع جنگ چالدران می‌پردازد. یحیی بن‌ عبداللطیف قزوینی، مولف این کتاب درباره جنگ چالدران می‌نویسد: «در بهار سال ۹۲۰ هجری قمری سلطان سلیم مخالفت و عصیان ظاهر کرد با جمیع عساکر روم به حدود آذربایجان آمد. جنگ چالدران روی داد و پنج هزار کس از طرفین کشته شدند. سلیم به تبریز آمد ولی بعد از دو هفته از خوف لشکر جرار صلاح در اقامت ندانسته به روم مراجعت کرده در آماسیه روم قشلاق می‌گیرد.» قزوینی در ادامه از آمدن شاه اسماعیل به تبریز و به اسارت بردن بدیع‌الزمان، پسر سلطان حسین بایقرا از سوی سلطان سلیم سخن می‌گوید.

اسکندربیگ منشی، نویسنده برجسته و مولف تاریخ دوره صفویه با عنوان «عالم‌آرای عباسی» که حدود یک قرن بعد از چالدران نوشته شده، این تفسیر تحسین‌بر‌انگیز را درباره شکست صفویه بیان می‌کند: «بدون شک خداوند اعلم مقدر فرموده بود که شاه اسماعیل در جنگ چالدران شکست بخورد زیرا اگر وی در این جنگ هم پیروز شده بود، این خطر وجود داشت که دین و ایمان قزلباش‌های ساده‌لوح به قدرت شاه اسماعیل به چنان مرحله‌ای می‌رسید که از راه راست منحرف شده و گمان‌های غلط می‌بردند.»

زنان صفوی و جنگ چالدران

برخی مورخان خارجی نیز از شرکت زنان ایرانی در جنگ چالدران سخن گفته‌اند. کاترینو زنو ضمن توصیف جنگ چالدران می‌نویسد: «بانوان ایرانی همراه شوهرانشان مسلح به جنگ می‌روند و شریک سرنوشت ایشان می‌شوند و مانند مردان می‌جنگند.» به گزارش مورخان در نبرد چالدران جسد بسیاری از زنان ایرانی پیدا شد که به فرمان سلطان سلیم با تشریفات مخصوص نظامی به خاک سپرده شدند. این زنان دلیر، به گفته نویسندگان ترک با زره و خفتان و کلاهخود دوشادوش شوهرانشان در جنگ شرکت کرده و هلاک شده بودند.

یکی از مورخان ایتالیایی به نام شاگردو در کتاب «تاریخ امپراتوری عثمانی» در این باره می‌نویسد: «در میان کشتگان اجساد زنان ایرانی پیدا شد که در لباس مردان به میدان جنگ آمده بودند تا در سرنوشت شوهران خود شریک و در افتخار نبرد سهیم باشند. سلیم بر جرات و دلیری و میهن‌پرستی ایشان آفرین گفت و فرمان داد با تشریفات نظامی آنان را به خاک سپارند.» در این جنگ، که نخستین نبرد دولت صفوی با عثمانی بود، بر اثر کثرت سپاه عثمانی و مجهز بودن به تفنگ و توپخانه، لشکر ایران عقب‌نشینی کرد و تعداد زیادی از دو طرف کشته شدند. شاه اسماعیل تا حدود همدان عقب نشست و سلطان سلیم تبریز را اشغال کرد ولی به زودی بر اثر مقاومت ملی مجبور شد تبریز و آذربایجان را تخلیه کند. پس از بازگشت سلطان سلیم، شاه اسماعیل دیگر باره به آذربایجان و تبریز رفت و به تعمیر خرابی‏‌های به جا مانده از لشکریان عثمانی پرداخت. گویند پس از این واقعه، دیگر کسی شاه اسماعیل را خندان ندید.

منابع:

۱- نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسلام، فریدون اسلام‌نیا، انتشارات سمت

۲-تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، عباسقلی غفاری‌فرد