مرگ اسطوره خودروسازی
گروه تاریخ و اقتصاد : گوتلیب دایملر، مهندس و مخترع سرشناس آلمانی در ششم مارس سال ۱۹۰۰ چشم بر جهان فروبست. دایملر، یکی از پیشگامان ساخت موتورهای درونسوز و توسعه خودرو بود. وی همچنین بهعنوان طراح و سازنده اولین خودروهای چهارمحوره، محسوب میشود. او نخستین موتور احتراق داخلی و نخستین موتورسیکلت و نخستین خودرو را اختراع کرده است. گوتلیب دایملر در ۱۷ مارس ۱۸۳۴ در شوندرف آلمان به دنیا آمد. خانواده وی از طبقه متوسط بودند. پدرش، جوهانس دایملر، نانوا بود و مادرش فردریکا در خانه برای مردم خیاطی و گلدوزی میکرد.
گروه تاریخ و اقتصاد : گوتلیب دایملر، مهندس و مخترع سرشناس آلمانی در ششم مارس سال 1900 چشم بر جهان فروبست. دایملر، یکی از پیشگامان ساخت موتورهای درونسوز و توسعه خودرو بود. وی همچنین بهعنوان طراح و سازنده اولین خودروهای چهارمحوره، محسوب میشود. او نخستین موتور احتراق داخلی و نخستین موتورسیکلت و نخستین خودرو را اختراع کرده است. گوتلیب دایملر در 17 مارس 1834 در شوندرف آلمان به دنیا آمد. خانواده وی از طبقه متوسط بودند. پدرش، جوهانس دایملر، نانوا بود و مادرش فردریکا در خانه برای مردم خیاطی و گلدوزی میکرد. پدر و مادر گوتلیب همه تلاش خود را برای راحتی و آسایش فرزندشان به کار میبردند. بعد از تولد گوتلیب، دو فرزند دیگر پا به این خانه گذاشتند و جمع خانوادگی آنها به پنج نفر رسید و گوتلیب صاحب خواهر و برادر شد. در آن زمان به ویژه در شهر کوچکی چون شوندرف مردم به تحصیل فرزندشان توجهی نمیکردند و پسرها باید از همان دوران کودکی در کنار پدرشان مشغول به کار میشدند و خرج خود و خانواده را در میآوردند.
اما پدر گوتلیب با این نظریه مخالف بود و به دلیل اینکه خودش در دوران کودکی فرصت تحصیل پیدا نکرده و تمام اوقات زندگی خود را در کنار تنور نانوایی ایستاده بود، آرزو داشت فرزندانش تحصیل کنند.
گوتلیب از لابهلای کتابهای درسیاش علاقهمندی خود را به مکانیک و علوم تکنیکی و فیزیک یافته بود. او در سال 1848 یعنی در سن چهارده سالگی وارد رشته مکانیک و چهار سال بعد فارغالتحصیل شد و برای تکمیل تحصیلاتش باید قدمهایی فراتر برمیداشت و در کنار آن، کار هم میکرد.
پس از به پایان رساندن تحصیلات خود در کالج شهر، دایملر به توصیه پدر و مادرش آلمان را ترک کرد و به فرانسه رفت. او در پاریس به تحصیل در رشته مهندسی مکانیک پرداخت. در آن زمان هجده سال داشت. سپس در همانجا وارد رشته پلیتکنیک شد. پس از فعالیت در چند رشته فیزیک و مکانیک در پاریس، راهی انگلیس، اتریش و بلژیک شد.
در لندن در کارگاه دوست پدرش (هنریش استراب) مشغول به کار شد تا هزینه تحصیل و اقامت در کشورهای خارجی را بهدست آورد. او حتی برای والدینش هم پول میفرستاد. روزها به دانشگاه میرفت و شبها تا نیمه وقت در کارگاه ریختهگری به کار میپرداخت. دایملر پا به 29سالگی گذاشته بود. او با توشهای از علم و تجربه و بعد از چندین سال دوری از وطن به آلمان مراجعت کرد و برای خود کارگاهی کوچک اجاره کرد تا در آنجا به تحقیقات خود بپردازد. در این هنگام مادرش به فکر یافتن دختری مناسب برای او افتاد و در میان دختران اقوام و دوستان، اماکانز را مناسب برای همسری با گوتلیب یافت. گوتلیب در ابتدا حاضر به ازدواج نمیشد زیرا احساس میکرد با تشکیل خانواده نمیتواند به فعالیتهای تحقیقاتی خود بپردازد اما بالاخره با اصرار مادرش در سال 1867 با اماکانز ازدواج کرد. پدر همسرش داروساز بود و خانهای را به این عروس و داماد هدیه داد تا گوتلیب هم بتواند در زیرزمین خانه به تحقیقات خود ادامه دهد.حاصل این ازدواج پنج فرزند بود که به فاصله سه سال از هم پا به دنیا گذاشتند. در این میان (پائول دایملر) فرزند سوم گوتلیب به شغل پدر علاقهمند شد و راه پدر را در پیش گرفت.
دایملر سی و پنج ساله سعی در ساخت یک موتور احتراق داخلی با سوخت بنزین داشت تا بتواند یک گاری را بدون اسب به حرکت درآورد. او در دوران دانشجویی با مایباخ یکی از جوانان با شور و اشتیاق و علاقهمند به رشته مکانیک آشنا شده بود.
این دو در زیرزمین خانه دست به آزمایش بزرگی زدند. مردم اطراف خانه وی به او و شریکش مظنون شدند و فکر کردند که آنها در کارگاهشان دست به کارهای خلاف از جمله چاپ اسکناس جعلی یا ساخت داروهای مخدر میزنند؛ بنابرین پلیس را خبر کردند. تحقیقات پلیس آغاز شد. البته پلیس نیز ظنین بود. پدر همسر گوتلیب را که صاحب خانه بود دستگیر کردند و تا مشخص شدن ماجرا او را به زندان انداختند. اما بعد از چند ماه تحقیق و بررسی معلوم شد که گوتلیب سرگرم انجام کارهای خلاف قانون نیست و فقط روی چند مقاله فیزیکی مشغول به آزمایش و تحقیق است، بنابرین پدر همسر او از زندان آزاد شد وگوتلیب و مایباخ نیز کار خود را در کارگاه شان از سر گرفتند. به این ترتیب دایملر توانست فرصت کافی برای انجام کارهای خود پیدا کند و اختراعاتش را پشت سر هم عرضه کند. او موفق شد موتوری با سوخت بنزین ابداع کند. دایملر تجارب زیاد خود را روی وسیله حرکتی که همان اتومبیل بود، به کار گرفت و نام دخترش مرسدس را رویش گذاشت.
در سال ۱۸۸۷، زمانی که او برای تکمیل تحقیقاتش به پاریس سفر کرده بود، خبر مرگ همسرش اماکانز او را دچار شوک کرد. همسرش به دلیل عارضه قلبی چشم از جهان فرو بست و او را تنها گذاشت.
دایملر نیز از حال و روزگار خوبی برخوردار نبود گاه گاهی درد عجیبی در ناحیه سینه و قلبش زندگی را جلوی چشمان وی تیره و تار میکرد. سرانجام او با اختراع موتور درونسوز توانست اتومبیلی را وارد بازار کند. دایملر کارگاه خود را روز به روز بیشتر توسعه داد. سالها بعد شرکت دایملر به یکی از بزرگ ترین برندهای خودروساز دنیا تبدیل شد که هنوز نیز وجاهت و شکوه آن باقی است.
اما پدر گوتلیب با این نظریه مخالف بود و به دلیل اینکه خودش در دوران کودکی فرصت تحصیل پیدا نکرده و تمام اوقات زندگی خود را در کنار تنور نانوایی ایستاده بود، آرزو داشت فرزندانش تحصیل کنند.
گوتلیب از لابهلای کتابهای درسیاش علاقهمندی خود را به مکانیک و علوم تکنیکی و فیزیک یافته بود. او در سال 1848 یعنی در سن چهارده سالگی وارد رشته مکانیک و چهار سال بعد فارغالتحصیل شد و برای تکمیل تحصیلاتش باید قدمهایی فراتر برمیداشت و در کنار آن، کار هم میکرد.
پس از به پایان رساندن تحصیلات خود در کالج شهر، دایملر به توصیه پدر و مادرش آلمان را ترک کرد و به فرانسه رفت. او در پاریس به تحصیل در رشته مهندسی مکانیک پرداخت. در آن زمان هجده سال داشت. سپس در همانجا وارد رشته پلیتکنیک شد. پس از فعالیت در چند رشته فیزیک و مکانیک در پاریس، راهی انگلیس، اتریش و بلژیک شد.
در لندن در کارگاه دوست پدرش (هنریش استراب) مشغول به کار شد تا هزینه تحصیل و اقامت در کشورهای خارجی را بهدست آورد. او حتی برای والدینش هم پول میفرستاد. روزها به دانشگاه میرفت و شبها تا نیمه وقت در کارگاه ریختهگری به کار میپرداخت. دایملر پا به 29سالگی گذاشته بود. او با توشهای از علم و تجربه و بعد از چندین سال دوری از وطن به آلمان مراجعت کرد و برای خود کارگاهی کوچک اجاره کرد تا در آنجا به تحقیقات خود بپردازد. در این هنگام مادرش به فکر یافتن دختری مناسب برای او افتاد و در میان دختران اقوام و دوستان، اماکانز را مناسب برای همسری با گوتلیب یافت. گوتلیب در ابتدا حاضر به ازدواج نمیشد زیرا احساس میکرد با تشکیل خانواده نمیتواند به فعالیتهای تحقیقاتی خود بپردازد اما بالاخره با اصرار مادرش در سال 1867 با اماکانز ازدواج کرد. پدر همسرش داروساز بود و خانهای را به این عروس و داماد هدیه داد تا گوتلیب هم بتواند در زیرزمین خانه به تحقیقات خود ادامه دهد.حاصل این ازدواج پنج فرزند بود که به فاصله سه سال از هم پا به دنیا گذاشتند. در این میان (پائول دایملر) فرزند سوم گوتلیب به شغل پدر علاقهمند شد و راه پدر را در پیش گرفت.
دایملر سی و پنج ساله سعی در ساخت یک موتور احتراق داخلی با سوخت بنزین داشت تا بتواند یک گاری را بدون اسب به حرکت درآورد. او در دوران دانشجویی با مایباخ یکی از جوانان با شور و اشتیاق و علاقهمند به رشته مکانیک آشنا شده بود.
این دو در زیرزمین خانه دست به آزمایش بزرگی زدند. مردم اطراف خانه وی به او و شریکش مظنون شدند و فکر کردند که آنها در کارگاهشان دست به کارهای خلاف از جمله چاپ اسکناس جعلی یا ساخت داروهای مخدر میزنند؛ بنابرین پلیس را خبر کردند. تحقیقات پلیس آغاز شد. البته پلیس نیز ظنین بود. پدر همسر گوتلیب را که صاحب خانه بود دستگیر کردند و تا مشخص شدن ماجرا او را به زندان انداختند. اما بعد از چند ماه تحقیق و بررسی معلوم شد که گوتلیب سرگرم انجام کارهای خلاف قانون نیست و فقط روی چند مقاله فیزیکی مشغول به آزمایش و تحقیق است، بنابرین پدر همسر او از زندان آزاد شد وگوتلیب و مایباخ نیز کار خود را در کارگاه شان از سر گرفتند. به این ترتیب دایملر توانست فرصت کافی برای انجام کارهای خود پیدا کند و اختراعاتش را پشت سر هم عرضه کند. او موفق شد موتوری با سوخت بنزین ابداع کند. دایملر تجارب زیاد خود را روی وسیله حرکتی که همان اتومبیل بود، به کار گرفت و نام دخترش مرسدس را رویش گذاشت.
در سال ۱۸۸۷، زمانی که او برای تکمیل تحقیقاتش به پاریس سفر کرده بود، خبر مرگ همسرش اماکانز او را دچار شوک کرد. همسرش به دلیل عارضه قلبی چشم از جهان فرو بست و او را تنها گذاشت.
دایملر نیز از حال و روزگار خوبی برخوردار نبود گاه گاهی درد عجیبی در ناحیه سینه و قلبش زندگی را جلوی چشمان وی تیره و تار میکرد. سرانجام او با اختراع موتور درونسوز توانست اتومبیلی را وارد بازار کند. دایملر کارگاه خود را روز به روز بیشتر توسعه داد. سالها بعد شرکت دایملر به یکی از بزرگ ترین برندهای خودروساز دنیا تبدیل شد که هنوز نیز وجاهت و شکوه آن باقی است.
ارسال نظر