ایران در سفرنامه‌ها

گروه تاریخ‌واقتصاد: هرودوت از قدیمی‌ترین جهانگردانی است که به ایران سفر کرده و گزارش سفر خود را نوشته است. گزنفون، مورخ آتنی (۳۲۵-۴۳۰ق.م.) نیز به ایران مسافرت کرده و کتابی به‌نام «عقب‌نشینی ۱۰ هزار نفر یونانی» از خود بر جای گذاشته است. در دوره سلطنت اردشیر دوم، کتزیاس، پزشک یونانی به ایران آمد و هفده سال در دربار ایران خدمت کرد و کتابی به نام «پرسیکا» در مورد تاریخ ایران نوشت. آثار این مسافران در دوران باستان سهم بزرگی در معرفی ایران به مغرب‌زمینی‌ها و بعدها شناخت تاریخ این سرزمین داشت. نخستین جهانگرد غربی که در دوران اسلامی به ایران سفر کرد، خاخام بنیامین بن‌خناح از اهالی تودلای اسپانیا بود که بین سال‌های ۵۶۰تا۵۶۹ ق. در روزگار سلجوقیان از کشور ما دیدن کرد. او نخستین جهانگرد غربی است که بعد از دوران باستان درباره خلیج‌فارس مطالبی از خود به‌‌جای گذاشته است. پس از او باید مارکوپولو را نام برد که بخش‌های نسبتا زیادی از سفرنامه‌اش درباره ایران است. از سیاحان معروف عصر تیموری روی گونزالس دو‌کلاویخو، فرستاده هانری سوم است که در ۷۰۶ق. به سمت دربار تیمور حرکت و سفرنامه دقیقی تهیه کرد. جوزافا باربارو در اواخر قرن نهم از سوی دولت ونیز به ایران اعزام شد. وی در سفرنامه خود درباره شهرها، جشن‌ها و بازی‌های ایرانی سخن گفته است.

جهانگردانی که در دوران صفوی به ایران سفر کردند، سیاحت‌نامه‌هایی درباره ایران نوشتند که در مواردی از منابع مهم ایران‌شناسی و آگاهی از اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دوران صفوی به‌شمار می‌روند. به‌ جرأت می‌توان گفت در هیچ عصری از اعصار تاریخی ایران، سیاحان خارجی به اندازه دوران صفوی درباره کشور ما از خود مطلب برجای نگذاشته‌اند. در ۱۰۳۸ق. یک هیات نمایندگی انگلیسی برای به‌دست آوردن منابع جدید تجارت وارد ایران شد. یکی از اعضای این هیات به‌نام توماس هربرت در سفرنامه خود اطلاعات کاملی درباره مسائل اجتماعی و اقتصادی ایران، شهرها، باغ‌ها، تاریخ، جغرافی، باستان‌شناسی و ... در اختیار ما می‌گذارد.

ژان‌باتیست تاورنیه، یکی از بزرگ‌ترین سیاحان قرن ۱۱ هجری است که در فاصله سال‌های ۱۰۴۱ تا ۱۰۷۵ق. حداقل شش‌بار به ایران سفر کرد. او با نظری دقیق به امور بزرگ و کوچک بسیاری پرداخته و در بیشتر گزارش‌های خود از تعریف اغراق‌آمیز از ایران خودداری کرده است. او از جامعه ایران عهد صفوی و عادات و رسوم و افکار و عقاید آنها شناخت عمیقی به خواننده می‌دهد. ژان شاردن در ۱۰۷۶ به ایران آمد و تا ۱۰۸۲ دوبار دیگر به ایران سفر کرد. گفته می‌شود هیچ فرد اروپایی به اندازه او غربی‌ها را با ایران دوران صفوی آشنا نساخت. سیاحت‌نامه ۱۰ جلدی او باعنوان «سفرنامه شاردن»، در شمار مفصل‌ترین و بهترین سفرنامه‌هایی است که درباره ایران نوشته شده است.

پس از سقوط صفویه مسافرت اروپاییان به ایران رونق خود را از دست داد و تا روی کار آمدن قاجاریه به‌ جز مواردی پراکنده از ورود ایشان به ایران اطلاعات زیادی در اختیار نداریم، به‌ جز ویلیام فرانکلین که از ۱۲۰۰ تا ۱۲۰۲ق. به ایران سفر کرد. سفرنامه او از این جهت حائز اهمیت است که مربوط به سال‌های آخر دوره زندیه و آغاز سلسله قاجاریه است. او دورنمای مبهم و تاریکی از اوضاع ایران در این دوره نشان می‌دهد.

در اوایل قرن ۱۳ سیاست‌های نظامی ناپلئون و موقعیت جغرافیایی ایران، راه را بر گروه‌های سیاسی و نظامی و مسافران خارجی گشود. اینان موجب شدند که ایرانیان از فرهنگ و شیوه حکومت اروپا بیشتر آگاه شوند. برخی از این مسافران سر جان ملکم، جیمز موریه (۱۷۴۹-۱۸۸۰)، کنت گوبینو (۱۸۸۲-۱۸۱۶) و مادام دیولافوا بودند.

گوبینو در کتاب «سه سال در آسیا» با قلمی شیرین از دیدگاه یک نویسنده هنرشناس و تاریخ‌دان، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را در نیمه قرن نوزدهم بررسی می‌کند. نظریات گوبینو مشاهدات یک مسافر است که چه بسا با دیدگاه‌های تحقیقی تفاوت داشته باشد و نباید آنها را مستند و رسمی تلقی کرد. او مشاهدات و نظریات شخصی خود را ابراز کرده است و طی سه سال اقامت در ایران، دیده‌ها و شنیده‌های خود را که تا حدی جنبه تفنن داشته با زبانی گیرا نوشته است. گوبینو بر اساس عقاید نژادپرستانه خود که به‌ هیچ‌وجه با تعالیم اسلامی و اصول انسانی هماهنگی ندارد، در چند مورد ملت‌های آسیایی و آفریقایی را تحقیر کرده است. وی درباره مسائل مذهبی نیز گاه اظهارنظرها یا نقل قول‌هایی کرده است که با حقیقت مغایر است. از سوی دیگر اشتباهات تاریخی نیز در این کتاب دیده می‌شود.

مادام دیولافوا همسر مارسل دیولافوا (مهندس و باستان‌شناس)، در مسافرت‌های علمی و تحقیقاتی همسرش در سال‌های ۱۸۸۶-۱۸۸۱ به فرانسه، ترکیه، قفقاز، ایران و بین‌النهرین او را همراهی می‌کرد. او از هنگام حرکت از فرانسه تا مراجعت به آنجا، وقایع روزانه مسافرت و مشاهدات و تحقیقات شوهر خود را یادداشت کرده و به‌ صورت کتابی با نام «مسافرت دیولافوا در ایران و شوش و کلده» به چاپ رسانده است. مطالعه این کتاب عظمت و شوکت ایران و سربلندی ایرانیان را در ازمنه تاریخی مجسم می‌سازد و از سوی دیگر سلطنت استبدادی؛ اوضاع اداری، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زراعتی و تجاری؛ راه‌ها و وسایل نقلیه و به‌طور کلی وضع زندگی ایرانیان در دوره شاهان قاجار را به‌‌طور کامل و دقیق روشن می‌سازد و نیز درباره آثار تاریخی و ابنیه ایران اطلاعات مفید و دقیقی در اختیار خوانندگان می‌گذارد.

از جدیدترین سیاحان اروپایی که به ایران سفر کرده باید از ابراهام جکسون، استاد دانشگاه کلمبیا و مدرس زبان‌های هندی و ایرانی نام برد که در ۱۲۸۲ش./ ۱۹۰۳ به ایرانی آمد. حاصل مطالعات او کتابی است با نام «ایران، گذشته و حال» که در آن شرح دل‌انگیز سفر خود به ایران را با مطالب تحقیقی تاریخی و باستان‌شناسی به‌هم آمیخته است. وی دوباره در سال‌های ۱۹۰۷ و ۱۹۱۰ به این نواحی سفر کرد و در بازگشت به آمریکا کتاب «از قسطنطنیه تا زادگاه عمرخیام» را نوشت. وی در سفرنامه اولش توضیحات ارزشمندی درباره طاق‌بستان، معبد کنگاور، تخت جمشید و سایر آثار باستانی ایران داده است.

منبع: دانشنامه اسلامی