زادروز فیلسوف آموزش و دموکراسی

گروه تاریخ اقتصاد: بیستم اکتبر ۱۸۵۹ زادروز «جان دیویی» از بزرگترین فیلسوفان قرن بیستم در آمریکا است. دیویی فیلسوف و مربی بزرگ، در سال ۱۸۵۹ میلادی در برلینگتون آمریکا، چشم به جهان گشود. شغل پدرش کشاورزی بود که پس از مدتی آن را رها کرده و به خواربار فروشی روی آورد. دیویی که فوق‌العاده کمرو و کم‌حرف توصیف شده است، در آغاز جوانی و دوره دبیرستان و سال‌های نخست دانشگاه، هوشمندی و استعداد قوی از خود نشان نداد، به‌گونه‌ای که هنگام تحصیل در دبیرستان، چنان در حد متوسط ظاهر شد که احتمال داده نمی‌شد بتواند برای تحصیلات عالی وارد دانشگاه شود، به هر حال به دانشگاه راه یافت، سال‌های آخر تحصیل در دانشگاه، نقطه عطفی در افکار وی بود و نشانه‌های خلاقیت فکری و فعالیت فلسفی اش بروز کرد. وی از شارحان و مفسران بزرگ پراگماتیسم (اصالت عمل) آمریکایی است و دامنه تالیفاتش، از نظر موضوعات گوناگونی که به‌آنها اندیشیده و به نگارش پرداخته، گسترده و متنوع است. دیویی در تفکر و فلسفه آمریکایی و نیز در تحولات مهم آموزش و پرورش در قرن بیستم، نقش برجسته‌ای داشته است و بسیاری از کتاب‌های وی به زبان‌های مختلف ترجمه و چاپ شده است.

از دیدگاه دیویی، هدف تعلیم و تربیت، «جامعه دموکراتیک» است. او می‌گوید: جامعه دموکراتیک، جامعه‌ای است که از پیدایش اختلافات و تبعیضات طبقاتی، قومی و نژادی جلوگیری می‌کند. وی می‌گوید: تعلیم و تربیت عبارت است از: بازسازی و سامان‌دهی تجربه که بر معنی‌دار شدن و عمق آن می‌افزاید و توانایی هدایت جریان تجربه را توسعه می‌بخشد. دیویی در کتاب دموکراسی و تعلیم و تربیت، چهار ویژگی تعلیم و تربیت را ذکر می‌کند:

الف) تعلیم و تربیت ضرورت زندگی است: دیویی تعلیم و تربیت را به عمدی و غیرعمدی تقسیم کرده است، اساس آموزش و پرورش را ارتباط و انتقال فرهنگی و اجتماعی می‌داند زیرا بدون آموزش و پرورش عمدی و غیرعمدی زندگی میسر نیست.

ب) تعلیم و تربیت به مثابه کنش اجتماعی: محیط اجتماعی نقش مهم‌ تربیتی دارد و فراگیری کودک امری انتزاعی و مجرد از مناسبات و روابط اجتماعی و محیط نیست، بلکه در متن همین مناسبات مطالب فراوانی را فرامی‌گیرد.

ج) تعلیم و تربیت به مثابه راهنمایی: به اعتقاد دیویی انگیزه‌ها و کوشش‌های مشخص نوآموز را باید کنترل و هدایت کرد و نقش راستین تعلیم وتربیت همین است.

د) تعلیم و تربیت به مثابه رشد: دیویی در این مورد بر این نکته تاکید می‌ورزد که هدف تعلیم و تربیت رشد عمیق زندگی است. تا زندگی هست، تعلیم و تربیت هم است.

ایده‌های دموکراسی و اصلاح اجتماعی پیوسته در نوشته‌های دیویی پیرامون آموزش مطرح می‌شوند. او استدلال قوی برای اهمیت آموزش نه فقط به‌عنوان فضایی برای کسب دانش موضوعی، بلکه به‌عنوان فضایی برای یادگیری زندگی ارائه می‌کند. از این دیدگاه، هدف آموزش نباید صرفا کسب یکسری مهارت‌های از پیش تعیین شده که باید تحقق کامل قابلیت‌های فرد و کسب توانایی برای استفاده از آن مهارت‌ها برای منفعت جمعی باشد. او می‌گوید: «آماده کردن کودک برای زندگی آینده یعنی او را مسوول خود کردن و طوری تعلیمش دادن که بتواند آماده استفاده کامل از تمام قابلیت‌هایش باشد.» علاوه بر کمک به دانش‌آموزان برای تحقق کامل قابلیت‌هایشان، دیویی عقیده دارد که مدارس و آموزش در ایجاد اصلاح و تغییر اجتماعی موثرند. از نظر دیویی «آموزش یک روش قانونمند کردن فرآیند شریک شدن در آگاهی اجتماعی است و تطبیق فعالیت‌های فردی بر مبنای این آگاهی اجتماعی تنها راه بازسازی اجتماعی است .»

علاوه بر ایده‌هایش در مورد اینکه آموزش چیست و چه تاثیراتی باید بر جامعه داشته باشد، دیویی عقاید دقیقی هم در مورد نحوه پیاده سازی آموزش در کلاس درس داشت. در کتاب کودک و برنامه درسی (۱۹۰۲)، دیویی دو طریقه فکری اصلی و متعارض در مورد آموزش را به بحث می‌گذارد: طریقه اول بر مبنای برنامه درسی است و تمرکزش تقریبا به‌طور کامل روی موضوع درسی است که قرار است آموزش داده شود. دیویی معتقد است که ایراد اساسی این روش عدم فعالیت دانش‌آموزان است. در این چارچوب به خصوص، کودک صرفا یک موجود ناپخته ‌است که باید پخته شود، او یک موجود سطحی است که باید عمق پیدا کند. او معتقد است که برای موثرترین آموزش، مطالب باید طوری ارائه شوند که دانش‌آموزان بتوانند بین اطلاعات و تجربه‌های قبلی خودشان ارتباط برقرار کنند و در نتیجه ارتباط‌شان با دانش جدید عمیق شود.

او با اتکا به فلسفه عمل‌گرایی، مدارس مترقی آینده را واجد ویژگی‌های خاص و متفاوت با مدارس زمان خود می‌داند. در نظر وی مدارس فردا محیط‌هایی فعال هستند که در آن هر روز شاگردان با تعدادی معلمان در فعالیت‌های گوناگون شرکت دارند، فعالیت‌هایی که الزاما آکادمیک نخواهند بود و به این ترتیب «زندگی غیررسمی و سودمند» جایگزین «آموزش و پرورش متحجر و انعطاف‌ناپذیر سنتی» می‌شود.