در طغیان آب زاینده‌رود، چشمه‌های پل خواجو را به تخته‌های جسیم مسدود و آن سیل عظیم را مرصود و رودخانه بدان شگرفی را دریاچه ژرفی ساخته... از صنایع استادان چابک سفاین بزرگ و کوچک فراوان انداخته... روی دریاچه را به لاله و گل و ارغوان و ضیمران قرنفل رنگارنگ و اطرافش را به هزاران لاله و جار و چراغ‌های ساطعه الانوار و گلدان‌ها و ظروف لولو نثار مانند بازار فرنگ... چند فوج سرباز و غلام به نظامی تمام ایستاده و هر یک بر تفنگ‌های سوزنی، شمعی سوزان نهاده... بزرگان ایران چون صاحب دیوان و صارم الدوله و مشیر انصاری و دیگر امرای درباری از اعیان و ارکان و زمامداران پارس و عراق هر یک به سیاقی خیمه‌های پرنیان... حرم خانه در هفت دست و خود جلوی آیینه خانه... آتش‌بازی‌های ملون به طرز پاریس و لندن، فضای دشت و چمن را از روز روشن‌تر آورده... گروه مردم بلد و نواحی از زاهد پشمینه پوش و عالم سجاده به دوش و عارف خاموش و عامی بیهوش تا رند پیمانه‌نوش، صد هزار هوش و مدهوش، گرد آن دریاچه پرجوش.

جابری انصاری، میرزا حسن (۱۳۲۱) تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، اصفهان: چاپخانه خرد.