دولابلاش (۱۹۱۸-۱۸۴۵م) در فرانسه به دنیا آمد. او مخالف جغرافیاگرایی بود و مکتب جغرافیایی انسانی را بنیان نهاد. در این مکتب انسان جغرافیایی از مقید و محدود بودن در چارچوب پیشنهادی طبیعت خود را رها می‌سازد و به انسان آزاد و دور از هرگونه قید و بند طبیعی، تغییر ماهیت می‌دهد. این باور، محدودیت‌های عوامل محیطی را در فعالیت‌های انسانی انکار نمی‌کند؛ ولی مرکز تصمیم و خلاقیت تعیین مسیر را از محیط طبیعی سلب و به انسان منتقل می‌کند. دولابلاش عقاید خود را در کتابی با عنوان اصول و جغرافیای انسانی در سال ۱۹۲۲منتشر کرد. ویدال اعتقاد دارد طبیعت عرضه‌کننده بستر ساخت و مقر و مکان جغرافیایی شهر است و انسان به دلخواه، ارگانیسم شهری را بر این نشستگاه می‌نشاند. قدرت خلاقیت و سازندگی انسان در ساخت و پرداخت شهرها به مراتب بیش از روستاها است و شهر جز نشانه‌ای از مساعی عظیم انسان‌ها بر پهنه زمین نیست. بنابراین جبر تاریخی در مورد ظهور، رشد و قدرت‌یابی و افول و عظمت شهرها محتمل است و نمی‌توان آن را به مانند قانون تغییرناپذیر قبول کرد. در تکامل شهرها، تنها شرایط آمرانه طبیعی حاکم و جبر جغرافیایی را نیز در کل و به‌طور سربسته نمی‌توان باور داشت؛ چرا که جبر طبیعی و فاتالیسم جغرافیایی در زایش، رشد و حرکت تکاملی شهر اثری نسبی دارد.

به نقل از مقاله شکل‌گیری شهر سرپل ذهاب در دوره قاجار/ صباح قنبری، صباح خسروی‌زاده، مندرج در پیام بهارستان شماره ۶۶