نگاهی به خاطرات سرآرتور هاردینگ، وزیر مختار انگلیس در تهران – دوران مشروطه
سایههای سیاست از ایران تا هند
سید عباس میری خضری: سرآرتور هاردینگ در دوازدهم اکتبر ۱۸۵۹ در لندن دیده به جهان گشود. دوره دبیرستان و دانشگاه را در کالج مشهور«اتین کالج» و دانشگاه آکسفورد گذراند. او بهدلیل کسب امتیاز علمی در دانشگاه، از سوی کالج اَل سولز بهعنوان دانشیار دعوت به تدریس شد. وی در سال ۱۸۸۰م در وزارت امور خارجه آغاز بهکار کرد و پس از سه سال خدمت در وزارتخانه به ماموریتهای پی در پی در کشورهای مختلف و سمتهای گوناگون گمارده شد؛ از جمله: دبیر سوم سفارت انگلیس در مادرید، دبیر دوم سفارت بریتانیا در پطرزبورگ (۱۸۸۱م)، دبیر اول سفارت در استانبول (۱۸۸۹-۱۸۹۰م)، کفیل کاردار سفارت در بخارست (۱۸۹۰م)، عضو هیات مهمان داران انگلیسی همراه پرنس نیکولا، ولیعهد روسیه در جریان دیدار وی از هندوستان و خاور دور (۱۸۹۰-۱۸۹۱م)، دبیر اول سفارت انگلیس در قاهره (۱۸۹۱-۱۸۹۴م)،کفیل سرکنسولگری انگلیس در زنگبار (۱۸۹۴-۱۸۹۶م)، کمیسر عالی انگلیس در آفریقا (۱۸۹۶-۱۹۰۰م)، وزیر مختار بریتانیا در تهران (۱۹۰۰-۱۹۰۵م) و چند ماموریت دیگر.
سید عباس میری خضری: سرآرتور هاردینگ در دوازدهم اکتبر 1859 در لندن دیده به جهان گشود. دوره دبیرستان و دانشگاه را در کالج مشهور«اتین کالج» و دانشگاه آکسفورد گذراند. او بهدلیل کسب امتیاز علمی در دانشگاه، از سوی کالج اَل سولز بهعنوان دانشیار دعوت به تدریس شد. وی در سال 1880م در وزارت امور خارجه آغاز بهکار کرد و پس از سه سال خدمت در وزارتخانه به ماموریتهای پی در پی در کشورهای مختلف و سمتهای گوناگون گمارده شد؛ از جمله: دبیر سوم سفارت انگلیس در مادرید، دبیر دوم سفارت بریتانیا در پطرزبورگ (1881م)، دبیر اول سفارت در استانبول (1889-1890م)، کفیل کاردار سفارت در بخارست (1890م)، عضو هیات مهمان داران انگلیسی همراه پرنس نیکولا، ولیعهد روسیه در جریان دیدار وی از هندوستان و خاور دور (1890-1891م)، دبیر اول سفارت انگلیس در قاهره (1891-1894م)،کفیل سرکنسولگری انگلیس در زنگبار (1894-1896م)، کمیسر عالی انگلیس در آفریقا (1896-1900م)، وزیر مختار بریتانیا در تهران (1900-1905م) و چند ماموریت دیگر. وی در سال 1920م بازنشست شد و در سال (1933م) دیده از جهان فروبست.
هاردینگ خاطرات خود درباره ماموریتهای گوناگون خویش و سفر به سرزمینهای مختلف را در دو جلد یکی با نام خاطرات یک دیپلمات انگلیسی در اروپا و دیگری با عنوان خاطرات یک دیپلمات انگلیسی در شرق در سالهای۱۹۲۸-۱۹۲۲م تدوین و منتشر کرده است.
کتاب خاطرات سیاسی سرآرتور هاردینگ گزیده خاطرات سیاسی وی در ماموریت فوقالعاده هندوستان از جلد اول و ماموریت مصر و ایران از جلد دوم از متن انگلیسی است که بهدلیل اهمیت تاریخی، سیاسی و اجتماعی آن، توسط جواد شیخالاسلامی به فارسی برگردانده شده است. مترجم افزون بر عنوانبندیهای کتاب و اشاره به کاستیهای محتوایی در پاورقی، در مواردی نیز که متن نیاز به توضیح داشته در آخر کتاب به عنوان ضمیمه به تکمیل آن دو بخش پرداخته است از خاطرات سیاسی هاردینگ که از متن انگلیسی به فارسی برگردانده شده، به جز ترجمه جواد شیخالاسلامی ترجمه دیگری در دست نیست. ترجمه شیخ الاسلامی از سوی دو موسسه چاپ شده و در دو قطع و با تفاوتهای چندی ارائه شده است که در اینجا به آنها اشاره میشود:
۱. نخستین ترجمه، مربوط به خاطرات سیاسی وی در ایران است و از کتاب دو جلدی خاطرات هاردینگ تنها همین بخش ترجمه شده و از سوی مرکز نشر دانشگاهی در سال ۱۳۶۳ در چاپخانه افست (سهامی عام) چاپ و منتشر شده است. مطالب کتاب در دو بخش خاطرات و ضمایم همراه فهرست مطالب در ۱۷۵ صفحه عرضه شده است.
2. آن گونه که از این ترجمه برمیآید مترجم محترم ابتدا خاطرات بخش ماموریت در ایران را ترجمه کرده و به چاپ سپرده و سالها پس از آن، دو بخش دیگر از متن انگلیسی خاطرات هندوستان و مصر را برگزیده، ترجمه، چاپ و منتشر کرده است. از این رو، این دو چاپ درواقع دو اثر مستقل هستند؛ یکی بخش خاطرات سیاسی هاردینگ در دوران ماموریت ایران و دیگری خاطرات سیاسی هندوستان، مصر و ایران در دوران ماموریت وی در این سه کشور. این اثر در بهار سال 1370 از سوی موسسه کیهان چاپ و در 351 صفحه عرضه شده است. از آنجا که این ترجمه در مقایسه با چاپ اولی، جامع و کاملتر بود، در این نوشتار نیز همین ترجمه نقد و بررسی شده است.
اثر هاردینگ مجموعه اطلاعات و آگاهیهای شفاهی، شنیداری و دیداری نسبت کمیابی را در خود دارد که در کمتر مجموعههای خاطرات سیاسی یافت میشود. از این رو، این اثر در موضوع و مقطع تاریخی که عهده دار گزارش آن به شیوه خاص خاطرات است، با اینکه در محتوای گزارش ومطابقت آن با واقع در موارد زیادی جای نقد دارد، اما بهدلیل ترسیم عینی و توجه به نکتههای ریز حوادث، از مراجع مهم تاریخ سیاسی اجتماعی دهه آخر قرن نوزدهم و نخستین دهه قرن بیستم به شمار میآید. از مهمترین امتیازهای این اثر، آن است که ترسیمگر غرور و نخوت فرمانروایان انگلیس در چهره آشکار آن است. از لابه لای خاطرات هاردینگ به دست میآید که این نژاد همواره رفتاری دو گانه با ملل آسیا و شرق داشته، از اینرو معروف است که ایرانیان، حتی دربار شاهان در دوران استعمار انگلیس، هیچ گاه رضایت نمیدادند مامور انگلیسی که در هندوستان خدمت کرده به ایران اعزام شود، زیرا در آن دیار بر اثر زورگویی و قلدری، کبر و نخوت، برتری جویی جزو عادت آنان میشد و به هر جای دیگر میرفتند آن روحیه را به همراه داشتند. از اینرو در دوره قاجار و آغاز پهلوی تاکید میشد که دیپلماتها و مستشاران انگلیسی که به ایران میآیند باید سابقه ماموریت در هندوستان نداشته باشند.
بر این اساس، وقتی مورتیمر دیوراند، از ماموران انگلیس که در هندوستان خدمت کرده بود، در دوره ناصرالدین شاه به سمت وزیر مختاری انگلیس در ایران برگزیده شد، سیاستمداران انگلیس این انتصاب را خطای محض شمردند.
از بخش ماموریت هند خاطرات هاردینگ بر میآید که خودخواهی و غرور نژاد انگلیسی فقط در مورد ملتهای شرقی نبوده، بلکه با دیگر ملتها نیز که همسنگ آنان بودهاند رفتاری غرورآمیز داشتهاند. نمونه روشن آن برخورد فرماندار کل انگلیسی در بمبئی با شاهزاده نیکولا و کیفیت استقبال از اوست.
هاردینگ از آنجا که مامور عالی رتبه انگلیس در ایران بوده و در کشورهای مصر و هندوستان نیز سمتهای عالی داشته است، شغلش اقتضا میکرد که هوادار و خواستار جلب منافع کشور متبوعش باشد. از این رو نتوانسته در حوادث کاملا بیطرفانه داوری کند و خود را از جانبداری از سیاستهای کشور بریتانیا خلع سازد، بر این اساس، وقتی از روسیه سخن به میان میآورد آن را کشوری میداند که کاملا ایران را تحت نفوذ خود قرار داده و شاهان ایران هیچ گونه اختیاری در برابر آنها از خود نداشتهاند و اگر کشور دیگری خواسته باشد با ایران قراردادی منعقد کند یا امتیازی کسب نماید باید حتما ابتدا رضایت روسیه را جلب کند. وی در حقیقت، روسیه را کشوری استعماری معرفی میکند، اما از نفوذ و سلطه کشور بریتانیا بر کشورهای خاور دور و ایران کمتر یاد میکند یا آن را کار مذمومی نشان نمیدهد. از باب نمونه در صفحه 243 میخوانیم:
من شخصا بی نهایت مشتاق بودم که سفر لردکرزن به ایران منجر به تحکیم پیوند دوستی میان دو کشور سلطنتی شود و آیندگان از این دیدار به عنوان رویدادی موثر و درخشان در تاریخ روابط دولتین یاد کنند.
در مجموع، هاردینگ در خاطراتش بیشتر بر اقتدار انگلیس در سرزمینهای مشرق و خاور دور تاکید میورزد، اقدامات انگلیس را در مستعمرات، خدمت به مردم و مایه نجات ملل عقب مانده میداند و تلاشهای استعمارگرانه دولت فخیمه را موجه، قانونی و انسانی جلوه داده و به آن افتخار میکند. امروز بر هیچ انسانی در جهان سوم، آسیا، خاور دور و نزدیک جای شک و تردید نمانده که استعمار پیر، جز غارت ثروت روزمینی و زیرزمینی مردم این سرزمینها هدفی نداشته است. همه خدمات بهداشتی یا آبادانی سرپوشی برای رسیدن به نیات پلید خود بوده است.
نویسنده، حرکتهای مردمی و قیامهای افراد استقلال طلب را که بهمنظور رهایی از یوغ استعمار انگلیس در کشورهای محل ماموریتش مبارزه میکردند اگر در راستای سیاستها و منافع کشور متبوعش نمییافت حرکتی بدون پشتوانه، ناکارآمد و ناکام جلوه میدهد. این موضع را نسبت به شخصیتهای مصر، مثل عباس حلمی، عرابی پاشا و... نیز نشان داده است.
در صفحه 106 درباره عباس دوم، خدیو مصر مینویسد:تجربه و کارکشتگی پدر را نداشت... متمایل به این بود که استقلال کامل و اقتدار موروثی خود را به عنوان فرمانروای مشروع مصر تثبیت کند و از آنجا که عدهای از درباریانش که غالبا مثل خودش جوان و بیتجربه بودند او را در این رویهای که اتخاذ کرده بود تشویق میکردند، پس از صعود به مسند خدیوی، نوعی انزجار محسوس نسبت به دخالت خارجیان که مانع اجرای نظرات شخصیاش در قلمرو حکومت مصر بودند نشان داد.
هاردینگ نسبت به علمای مسلمان متعهد در هر کشور اسلامی، دیدگاهی دوگانه دارد. وی از اغلب علمای اسلام که مانع سیاستها و منافع اجانب، به ویژه انگلیس در طول دوران استعمار بودهاند، دل خوشی ندارد و دیدگاهش درباره علمای استقلال طلب و دشمن بیگانه، مثبت نیست، ولی از علما و شخصیتهای علمی که با سیاستها و منافع آنان موافق بوده یا دستکم بهکار آنان کاری نداشته یا جزو روشنفکران لیبرال مآب و غربگرا بودهاند، چهرهای مثبت ارائه میدهد و آنان را افرادی زمانشناس، روشناندیش و ترقی خواه معرفی میکند. در مقابل، عالمان استقلالطلب را که بر سر مواضع دینی در برابر اجانب استقامت داشته و از منافع دینی و میهنی خود دفاع میکردند و کمترین عقبنشینی از موضع خود نداشتند، افرادی سختگیر و انعطاف ناپذیر معرفی میکند. از سوی دیگر، از علمای مسیحی با هر عقیده و فکری باشند، به عنوان چهرههای مثبت یاد کرده و در برابر اندیشهها و اعتقادهای خرافی آنها نه تنها عکسالعمل نشان نمیدهد، بلکه آن را به عنوان حقایق دینی میستاید. از باب نمونه در صفحه ۹۵ درباره علمای مصر مینویسد:
بومیان مصری او [شیخ البکری] را به چشم شخصیتی پاک و یزدانی... مینگریستند. بکری برخلاف اغلب مقامات، جمود فکری در آن حدی که آنها داشتند نداشت و شخصا متمایل به این بود که از افکار و اندیشههای لیبرال حمایت کند... همقطار دینیاش معروف به شیخالسادات مردی بود مخالف جدی افکار و عقاید نوین.
کتاب از نظر استناد، استحکام، وثاقت و اعتماد در بیان حوادث تاریخی، مشکلی ندارد و نویسنده در مواردی که خودش بالعیان ناظر و شاهد بوده و از نزدیک واقعهای و جریانی را دیده است، دقت نسبتا خوبی بهکار برده و نکتههای شنیدنی و خواندنی را منعکس کرده است. البته نویسنده در مورد حوادث تاریخی پیشین و تاریخ گذشته، اصلا مستند سخن نمیگوید و مدرک و منبع خود را ارائه نمیکند و اگر در برخی مطالب، منبع ارائه میکند مستند او بیشتر شنیدههایی است که در دیدارها، سیر و سیاحتها و ملاقاتهای خود از افراد شنیده و همان را به عنوان مطلبی مسلم گرفته و بدون تحقیق از چگونگی واقعه از افراد دیگر، آن را نقل کرده است، علاوهبر اینکه افرادی که از آنها نقل میکند نوعا افراد مورد وثوق و اعتماد نیستند. از این رو، منابع او از قوت و اتقان بایسته برخوردار نیست. از طرف دیگر، شخص هاردینگ ظاهرا خیلی زودباور بوده یا چون از فرهنگ دینی، رسوم مسلمانی، موقعیتهای جغرافیایی و... اطلاعاتی کافی و کامل نداشته هر سخنی را از هر کس شنیده تلقی به قبول کرده و همان را به عنوان مطلب تاریخی، علمی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی ارائه کرده است. بر این اساس، در موارد بسیاری مرتکب اشتباهات فراوانی شده که درجای خود بهآن میپردازیم.
مطالب کاربردی کتاب
در این اثر با اینکه اطلاعات سیاسی، اجتماعی، تاریخی، مذهبی و گزارشهایی از اماکن و سرزمینهای دیدنی مختلف ارائه شده و در مواردی اطلاعات منحصربهفرد آن ممکن است برای محققان و پژوهشگران تاریخ، سیاست و... بسیار مفید باشد، در عین حال، در برخی موارد تنها به این اثر نمیشود تکیه داشت و بررسی بیشتر لازم است. همچنین در بحث ایران، این اثر را نمیتوان از منابع تاریخی، گزارشی یا خاطرات دوران مشروطه به شمار آورد، زیرا آنچه مربوط به مشروطه آورده بسیار محدود و اندک است و در همان اندک نیز دیدگاه روشنی ارائه نکرده و با اشکالات و شبهههای زیادی رو به رواست.
از آنجا که موضوع کتاب، خاطرات و گزارشهای سفر و ماموریت است تنها به مطالب دیداری، شنیداری، گفتاری، مشاهده ها، نقل جریانها و وقایع تاریخی در مقطع تاریخی همان زمان یا زمان گذشته اکتفا کرده و هیچ گونه بحث نظری علمی و تحلیلی ارائه نکرده است. از این رو نمیتوان این اثر را در ردیف کتابهایی دانست که به بحثهای علمی و تحلیلی درباره رخ دادها و حوادث تاریخی، از جمله مشروطه میپردازند.
منبع: کتاب «خاطرات سیاسی سرآرتور هاردینگ»، ترجمه جواد شیخالاسلامی
هاردینگ خاطرات خود درباره ماموریتهای گوناگون خویش و سفر به سرزمینهای مختلف را در دو جلد یکی با نام خاطرات یک دیپلمات انگلیسی در اروپا و دیگری با عنوان خاطرات یک دیپلمات انگلیسی در شرق در سالهای۱۹۲۸-۱۹۲۲م تدوین و منتشر کرده است.
کتاب خاطرات سیاسی سرآرتور هاردینگ گزیده خاطرات سیاسی وی در ماموریت فوقالعاده هندوستان از جلد اول و ماموریت مصر و ایران از جلد دوم از متن انگلیسی است که بهدلیل اهمیت تاریخی، سیاسی و اجتماعی آن، توسط جواد شیخالاسلامی به فارسی برگردانده شده است. مترجم افزون بر عنوانبندیهای کتاب و اشاره به کاستیهای محتوایی در پاورقی، در مواردی نیز که متن نیاز به توضیح داشته در آخر کتاب به عنوان ضمیمه به تکمیل آن دو بخش پرداخته است از خاطرات سیاسی هاردینگ که از متن انگلیسی به فارسی برگردانده شده، به جز ترجمه جواد شیخالاسلامی ترجمه دیگری در دست نیست. ترجمه شیخ الاسلامی از سوی دو موسسه چاپ شده و در دو قطع و با تفاوتهای چندی ارائه شده است که در اینجا به آنها اشاره میشود:
۱. نخستین ترجمه، مربوط به خاطرات سیاسی وی در ایران است و از کتاب دو جلدی خاطرات هاردینگ تنها همین بخش ترجمه شده و از سوی مرکز نشر دانشگاهی در سال ۱۳۶۳ در چاپخانه افست (سهامی عام) چاپ و منتشر شده است. مطالب کتاب در دو بخش خاطرات و ضمایم همراه فهرست مطالب در ۱۷۵ صفحه عرضه شده است.
2. آن گونه که از این ترجمه برمیآید مترجم محترم ابتدا خاطرات بخش ماموریت در ایران را ترجمه کرده و به چاپ سپرده و سالها پس از آن، دو بخش دیگر از متن انگلیسی خاطرات هندوستان و مصر را برگزیده، ترجمه، چاپ و منتشر کرده است. از این رو، این دو چاپ درواقع دو اثر مستقل هستند؛ یکی بخش خاطرات سیاسی هاردینگ در دوران ماموریت ایران و دیگری خاطرات سیاسی هندوستان، مصر و ایران در دوران ماموریت وی در این سه کشور. این اثر در بهار سال 1370 از سوی موسسه کیهان چاپ و در 351 صفحه عرضه شده است. از آنجا که این ترجمه در مقایسه با چاپ اولی، جامع و کاملتر بود، در این نوشتار نیز همین ترجمه نقد و بررسی شده است.
اثر هاردینگ مجموعه اطلاعات و آگاهیهای شفاهی، شنیداری و دیداری نسبت کمیابی را در خود دارد که در کمتر مجموعههای خاطرات سیاسی یافت میشود. از این رو، این اثر در موضوع و مقطع تاریخی که عهده دار گزارش آن به شیوه خاص خاطرات است، با اینکه در محتوای گزارش ومطابقت آن با واقع در موارد زیادی جای نقد دارد، اما بهدلیل ترسیم عینی و توجه به نکتههای ریز حوادث، از مراجع مهم تاریخ سیاسی اجتماعی دهه آخر قرن نوزدهم و نخستین دهه قرن بیستم به شمار میآید. از مهمترین امتیازهای این اثر، آن است که ترسیمگر غرور و نخوت فرمانروایان انگلیس در چهره آشکار آن است. از لابه لای خاطرات هاردینگ به دست میآید که این نژاد همواره رفتاری دو گانه با ملل آسیا و شرق داشته، از اینرو معروف است که ایرانیان، حتی دربار شاهان در دوران استعمار انگلیس، هیچ گاه رضایت نمیدادند مامور انگلیسی که در هندوستان خدمت کرده به ایران اعزام شود، زیرا در آن دیار بر اثر زورگویی و قلدری، کبر و نخوت، برتری جویی جزو عادت آنان میشد و به هر جای دیگر میرفتند آن روحیه را به همراه داشتند. از اینرو در دوره قاجار و آغاز پهلوی تاکید میشد که دیپلماتها و مستشاران انگلیسی که به ایران میآیند باید سابقه ماموریت در هندوستان نداشته باشند.
بر این اساس، وقتی مورتیمر دیوراند، از ماموران انگلیس که در هندوستان خدمت کرده بود، در دوره ناصرالدین شاه به سمت وزیر مختاری انگلیس در ایران برگزیده شد، سیاستمداران انگلیس این انتصاب را خطای محض شمردند.
از بخش ماموریت هند خاطرات هاردینگ بر میآید که خودخواهی و غرور نژاد انگلیسی فقط در مورد ملتهای شرقی نبوده، بلکه با دیگر ملتها نیز که همسنگ آنان بودهاند رفتاری غرورآمیز داشتهاند. نمونه روشن آن برخورد فرماندار کل انگلیسی در بمبئی با شاهزاده نیکولا و کیفیت استقبال از اوست.
هاردینگ از آنجا که مامور عالی رتبه انگلیس در ایران بوده و در کشورهای مصر و هندوستان نیز سمتهای عالی داشته است، شغلش اقتضا میکرد که هوادار و خواستار جلب منافع کشور متبوعش باشد. از این رو نتوانسته در حوادث کاملا بیطرفانه داوری کند و خود را از جانبداری از سیاستهای کشور بریتانیا خلع سازد، بر این اساس، وقتی از روسیه سخن به میان میآورد آن را کشوری میداند که کاملا ایران را تحت نفوذ خود قرار داده و شاهان ایران هیچ گونه اختیاری در برابر آنها از خود نداشتهاند و اگر کشور دیگری خواسته باشد با ایران قراردادی منعقد کند یا امتیازی کسب نماید باید حتما ابتدا رضایت روسیه را جلب کند. وی در حقیقت، روسیه را کشوری استعماری معرفی میکند، اما از نفوذ و سلطه کشور بریتانیا بر کشورهای خاور دور و ایران کمتر یاد میکند یا آن را کار مذمومی نشان نمیدهد. از باب نمونه در صفحه 243 میخوانیم:
من شخصا بی نهایت مشتاق بودم که سفر لردکرزن به ایران منجر به تحکیم پیوند دوستی میان دو کشور سلطنتی شود و آیندگان از این دیدار به عنوان رویدادی موثر و درخشان در تاریخ روابط دولتین یاد کنند.
در مجموع، هاردینگ در خاطراتش بیشتر بر اقتدار انگلیس در سرزمینهای مشرق و خاور دور تاکید میورزد، اقدامات انگلیس را در مستعمرات، خدمت به مردم و مایه نجات ملل عقب مانده میداند و تلاشهای استعمارگرانه دولت فخیمه را موجه، قانونی و انسانی جلوه داده و به آن افتخار میکند. امروز بر هیچ انسانی در جهان سوم، آسیا، خاور دور و نزدیک جای شک و تردید نمانده که استعمار پیر، جز غارت ثروت روزمینی و زیرزمینی مردم این سرزمینها هدفی نداشته است. همه خدمات بهداشتی یا آبادانی سرپوشی برای رسیدن به نیات پلید خود بوده است.
نویسنده، حرکتهای مردمی و قیامهای افراد استقلال طلب را که بهمنظور رهایی از یوغ استعمار انگلیس در کشورهای محل ماموریتش مبارزه میکردند اگر در راستای سیاستها و منافع کشور متبوعش نمییافت حرکتی بدون پشتوانه، ناکارآمد و ناکام جلوه میدهد. این موضع را نسبت به شخصیتهای مصر، مثل عباس حلمی، عرابی پاشا و... نیز نشان داده است.
در صفحه 106 درباره عباس دوم، خدیو مصر مینویسد:تجربه و کارکشتگی پدر را نداشت... متمایل به این بود که استقلال کامل و اقتدار موروثی خود را به عنوان فرمانروای مشروع مصر تثبیت کند و از آنجا که عدهای از درباریانش که غالبا مثل خودش جوان و بیتجربه بودند او را در این رویهای که اتخاذ کرده بود تشویق میکردند، پس از صعود به مسند خدیوی، نوعی انزجار محسوس نسبت به دخالت خارجیان که مانع اجرای نظرات شخصیاش در قلمرو حکومت مصر بودند نشان داد.
هاردینگ نسبت به علمای مسلمان متعهد در هر کشور اسلامی، دیدگاهی دوگانه دارد. وی از اغلب علمای اسلام که مانع سیاستها و منافع اجانب، به ویژه انگلیس در طول دوران استعمار بودهاند، دل خوشی ندارد و دیدگاهش درباره علمای استقلال طلب و دشمن بیگانه، مثبت نیست، ولی از علما و شخصیتهای علمی که با سیاستها و منافع آنان موافق بوده یا دستکم بهکار آنان کاری نداشته یا جزو روشنفکران لیبرال مآب و غربگرا بودهاند، چهرهای مثبت ارائه میدهد و آنان را افرادی زمانشناس، روشناندیش و ترقی خواه معرفی میکند. در مقابل، عالمان استقلالطلب را که بر سر مواضع دینی در برابر اجانب استقامت داشته و از منافع دینی و میهنی خود دفاع میکردند و کمترین عقبنشینی از موضع خود نداشتند، افرادی سختگیر و انعطاف ناپذیر معرفی میکند. از سوی دیگر، از علمای مسیحی با هر عقیده و فکری باشند، به عنوان چهرههای مثبت یاد کرده و در برابر اندیشهها و اعتقادهای خرافی آنها نه تنها عکسالعمل نشان نمیدهد، بلکه آن را به عنوان حقایق دینی میستاید. از باب نمونه در صفحه ۹۵ درباره علمای مصر مینویسد:
بومیان مصری او [شیخ البکری] را به چشم شخصیتی پاک و یزدانی... مینگریستند. بکری برخلاف اغلب مقامات، جمود فکری در آن حدی که آنها داشتند نداشت و شخصا متمایل به این بود که از افکار و اندیشههای لیبرال حمایت کند... همقطار دینیاش معروف به شیخالسادات مردی بود مخالف جدی افکار و عقاید نوین.
کتاب از نظر استناد، استحکام، وثاقت و اعتماد در بیان حوادث تاریخی، مشکلی ندارد و نویسنده در مواردی که خودش بالعیان ناظر و شاهد بوده و از نزدیک واقعهای و جریانی را دیده است، دقت نسبتا خوبی بهکار برده و نکتههای شنیدنی و خواندنی را منعکس کرده است. البته نویسنده در مورد حوادث تاریخی پیشین و تاریخ گذشته، اصلا مستند سخن نمیگوید و مدرک و منبع خود را ارائه نمیکند و اگر در برخی مطالب، منبع ارائه میکند مستند او بیشتر شنیدههایی است که در دیدارها، سیر و سیاحتها و ملاقاتهای خود از افراد شنیده و همان را به عنوان مطلبی مسلم گرفته و بدون تحقیق از چگونگی واقعه از افراد دیگر، آن را نقل کرده است، علاوهبر اینکه افرادی که از آنها نقل میکند نوعا افراد مورد وثوق و اعتماد نیستند. از این رو، منابع او از قوت و اتقان بایسته برخوردار نیست. از طرف دیگر، شخص هاردینگ ظاهرا خیلی زودباور بوده یا چون از فرهنگ دینی، رسوم مسلمانی، موقعیتهای جغرافیایی و... اطلاعاتی کافی و کامل نداشته هر سخنی را از هر کس شنیده تلقی به قبول کرده و همان را به عنوان مطلب تاریخی، علمی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی ارائه کرده است. بر این اساس، در موارد بسیاری مرتکب اشتباهات فراوانی شده که درجای خود بهآن میپردازیم.
مطالب کاربردی کتاب
در این اثر با اینکه اطلاعات سیاسی، اجتماعی، تاریخی، مذهبی و گزارشهایی از اماکن و سرزمینهای دیدنی مختلف ارائه شده و در مواردی اطلاعات منحصربهفرد آن ممکن است برای محققان و پژوهشگران تاریخ، سیاست و... بسیار مفید باشد، در عین حال، در برخی موارد تنها به این اثر نمیشود تکیه داشت و بررسی بیشتر لازم است. همچنین در بحث ایران، این اثر را نمیتوان از منابع تاریخی، گزارشی یا خاطرات دوران مشروطه به شمار آورد، زیرا آنچه مربوط به مشروطه آورده بسیار محدود و اندک است و در همان اندک نیز دیدگاه روشنی ارائه نکرده و با اشکالات و شبهههای زیادی رو به رواست.
از آنجا که موضوع کتاب، خاطرات و گزارشهای سفر و ماموریت است تنها به مطالب دیداری، شنیداری، گفتاری، مشاهده ها، نقل جریانها و وقایع تاریخی در مقطع تاریخی همان زمان یا زمان گذشته اکتفا کرده و هیچ گونه بحث نظری علمی و تحلیلی ارائه نکرده است. از این رو نمیتوان این اثر را در ردیف کتابهایی دانست که به بحثهای علمی و تحلیلی درباره رخ دادها و حوادث تاریخی، از جمله مشروطه میپردازند.
منبع: کتاب «خاطرات سیاسی سرآرتور هاردینگ»، ترجمه جواد شیخالاسلامی
ارسال نظر