منابع فکری دهخدا
صدای صوراسرافیل در دوران مشروطه
گروه تاریخ و اقتصاد: تاکید دهخدا بر حقوق طبیعی نشان میدهد که او از متفکران عصر روشنگری اروپا تاثیر پذیرفته است. او با نوشتههای گیبون و منتسکیو آشنا بود و برخی از آثارشان را به فارسی برگردانده بود. احتمالا روسو را نیز میشناخت، زیرا آنچه درباره وضع زندگی انسان پیش از ورود به جامعه میگوید با اندیشه روسو- چنان که در کتاب گفتار در باب نابرابری انسانها پرورده شده- همخوانیهایی دارد. اما به این نکته هم توجه کنیم که در نوشتههای چند متفکر سده نوزدهم ایران همان گفتهها آمده بود. به نوشته میرزا آقاخان کرمانی، پیش از قواعد مدنی، قوانین طبیعی حاکم بود که از «حاق [حقیقت] طبیعت» سرچشمه میگرفتند.
گروه تاریخ و اقتصاد: تاکید دهخدا بر حقوق طبیعی نشان میدهد که او از متفکران عصر روشنگری اروپا تاثیر پذیرفته است. او با نوشتههای گیبون و منتسکیو آشنا بود و برخی از آثارشان را به فارسی برگردانده بود. احتمالا روسو را نیز میشناخت، زیرا آنچه درباره وضع زندگی انسان پیش از ورود به جامعه میگوید با اندیشه روسو- چنان که در کتاب گفتار در باب نابرابری انسانها پرورده شده- همخوانیهایی دارد. اما به این نکته هم توجه کنیم که در نوشتههای چند متفکر سده نوزدهم ایران همان گفتهها آمده بود. به نوشته میرزا آقاخان کرمانی، پیش از قواعد مدنی، قوانین طبیعی حاکم بود که از «حاق [حقیقت] طبیعت» سرچشمه میگرفتند. آدمی پیش از تشکیل «جمعیتهای بشریه» از آزادی و بربری مطلق برخوردار بود. با تاسیس جامعه در میان افراد نسبت به یکدیگر و به «هیات مجموع» حقوقی پیدا شد که به صورت قوانین شرعی یا وضعی درآمد. با وجود این، احکام طبیعی هم مقدمترین قوانیناند، هم ثابتترین و معتبرترین قواعد بهشمار میآیند. میرزا آقاخان میگوید تا زمانی که دولتها بر پایه قوانین طبیعی عمل میکنند، موجب پیشرفت جامعه میشوند و هرگاه خلاف آن راه بپیمایند، اسباب تنزل جامعه و دولت را فراهم میآورند و کار را به سرنگونی حکومت میرسانند. با در نظر گرفتن این نوشتهها میتوان احتمال داد که دهخدا از برخی متفکران ایرانی هم تاثیر گرفته باشد. به هر حال، ریشه آگاهی فکری دهخدا هرچه بود، او اندیشهای را بیان کرد که «فیلسوفان» سده هجدهم اروپا ساخته و پرداخته بودند. به باور آنها، حقوق طبیعی و قانون طبیعی پیش از پیدایی جامعه وجود داشت و بر آن مقدم بود.
دومین منبع فکری دهخدا در این رشته مقالهها، تاریخ انقلابهای اروپایی، بهویژه انقلاب کبیر فرانسه، است. روشنفکران ایرانی آن پدیده تاریخی را الگوی تمامعیار انقلاب میدانستند. برخلاف آنچه گاه گفته میشود، تنها مشروطهخواهان تندرو به آن انقلاب استناد نمیجستند. در روزنامه میانهرو مجلس میخوانیم: «اگر کسی تاریخ وقایع عصر لویی شانزدهم و هفدهم فرانسه و حوادث ایام شارل اول و دوم را خوانده باشد، خواهد دانست که در سر این سودای بزرگ چه سرها به باد رفته است.» مخبرالسلطنه این گرایش مشروطهخواهان را به باد انتقاد میگرفت: «جوانان بیتجربه هرکدام رسالهای از انقلاب فرانسه در بغل دارند و میخواهند رل ربسپیر و دانتن را بازی کنند.» اما خود او نیز گاه این چنین به مقایسه رویدادها و شخصیتهای مشروطه ایران با انقلاب فرانسه میپرداخت:«امیر بهادر تهدید کرد که هر کس بر خلاف امر شاه رای بدهد، من با شمشیر جواب او را خواهم داد و شاه ضعیفتر از آن بود که جواب امیربهادر را بدهد، چنانکه لویی شانزدهم نیز در دست صاحبان نفوذ عجز داشت.»
ریشه اینگونه مقایسهها را میتوان در تاثیر ژرفی یافت که انقلاب فرانسه بر روشنفکران ایرانی گذاشته بود. آن انقلاب مهمترین رویداد سیاسی اروپا طی دو سده اخیر شمرده میشد. انقلاب، حکومت سنتی پادشاهی را برانداخته و حکومت قانونی مردم را برقرار کرده بود. به این ترتیب نظریه «قرارداد اجتماعی» به عمل درآمده بود. مردم حقی که زمانی به آنان تعلق داشت و طی تاریخ از بین رفته بود، بازپس میگرفتند و دولت خود را پایهگذاری میکردند. از راه آشنایی با تاریخ آن رویداد، ایرانیان با گونهای دیگر از حکومت و رابطه دولت و ملت آشنا شده بودند. آنان آزادی و قانون را برآمده از انقلاب فرانسه میدانستند و آن دو مقوله را راز پیشرفت فرنگستان میشمردند. آشنایی با آن انقلاب، مفاهیم سیاسی جدیدی را به زبان فارسی آورد و این مفاهیم بر شکلگیری اندیشه مشروطه اثر گذاشتند. بنا به همه این دلایل، مشروطهخواهان هرگاه با بحرانی روبهرو میشدند، به انقلاب فرانسه مینگریستند و با بازخوانی آن پدیده صحنهآرایی میکردند.
سومین منبع فکری دهخدا سنت فلسفی غرب است. هنگامی که وی درباره چگونگی تشکیل جامعه و دولت سخن میگوید، طنین گفته فیلسوفان کهن و جدید اروپا - ارسطو و جان لاک - به گوش میرسد. به اعتقاد هر دو فیلسوف، اجتماع نخستین در نتیجه پیوند زن و مرد (یا زن و شوهر) پدید آمد. سپس اجتماع پدر، مادر و فرزندانشان شکل گرفت.
اجتماع خادم و مخدوم نیز بر آن افزوده شد و به این ترتیب خانواده بهوجود آمد. دیدگاه ارسطو و لاک از این نقطه به بعد در دو مسیر متفاوت ادامه مییافت. ارسطو میگفت: از چند خانواده دهکده و از چند دهکده دولت - شهر ساخته شد. دهخدا همین نظر را اختیار کرد، اما حکیم یونانی که به جامعه خود چشم دوخته بود، سیر تحول آن را بیش از سه مرحله - خانواده، دهکده، شهر - نمیدانست. دهخدا کوشید با توجه به تحولات سیاسی و فکری جدید اروپا، نظریه ارسطو را بر جامعه ایران انطباق دهد. به نوشته او، از پیوند خانوادهها، طایفه و ایل سازمان یافتند.
این نگاهی بود بر جامعهای که از قرنها پیش جولانگاه ایلات داخلی و خارجی بودند. به گفته او، سپس ملت و آن گاه دولت شکل گرفتند. این دیدگاه سیاسی و فلسفی که تشکیل ملت را مقدم بر پیدایی دولت میشمرد و به آن برتری میدهد، مخلوق انقلاب آمریکا و مهمتر از آن، انقلاب فرانسه بود. دهخدا با بیان این نکته که ابتدا ملت شکل گرفت، سپس از تکامل آن دولت خلق شد، ملت را پایه تشکیل دولت و خالق آن میداند.
منبع: صوراسرافیل، نامه آزادی، سهراب یزدانی، نشر نی
ارسال نظر