تعطیلی کار قصابهای شکسته بند!
عبدالمهدی رجائی : از مشخصات دنیای قدیم، انجام امر طبابت توسط افراد غیرمتخصص بوده است. موضوعی که هنوز هم رگههای آن در فرهنگ ما جریان دارد. بیشتر و بیشتر شدن عطاریها را نیز از این دریچه باید نگریست. به عنوان نمونه شکستهبندی را قصابها انجام میدادهاند! شاید به این خاطر که به خوبی از وضعیت قرار گرفتن استخوانها و مفصلها و تاندومها آشنایی داشتهاند! اما این عمل چون معمولا از روی تجربه صورت میگرفته است، نتایج خوبی به بار نمیآورده است.
با ورود به دنیای مدرن و آشنا شدن شهرنشینان با پزشکی جدید، اعتراض نسبت به دخالتهای غیر مجاز در امر طبابت بالا گرفت که یک نمونه آن در نامهای که میخوانید به روزنامه اخگر در سال ۱۳۰۸شمسی منعکس شد.
عبدالمهدی رجائی : از مشخصات دنیای قدیم، انجام امر طبابت توسط افراد غیرمتخصص بوده است. موضوعی که هنوز هم رگههای آن در فرهنگ ما جریان دارد. بیشتر و بیشتر شدن عطاریها را نیز از این دریچه باید نگریست. به عنوان نمونه شکستهبندی را قصابها انجام میدادهاند! شاید به این خاطر که به خوبی از وضعیت قرار گرفتن استخوانها و مفصلها و تاندومها آشنایی داشتهاند! اما این عمل چون معمولا از روی تجربه صورت میگرفته است، نتایج خوبی به بار نمیآورده است.
با ورود به دنیای مدرن و آشنا شدن شهرنشینان با پزشکی جدید، اعتراض نسبت به دخالتهای غیر مجاز در امر طبابت بالا گرفت که یک نمونه آن در نامهای که میخوانید به روزنامه اخگر در سال ۱۳۰۸شمسی منعکس شد.
نتیجه این اعتراضات هم آن بود که اداره صحیه با این دخالتها در طبابت مبارزه میکرد که در ادامه مطلب اطلاعیه آن اداره که معادل اداره بهداشت این روزگار بود، از نظرتان میگذرد:
متن نامه وارده به روزنامه...
تقریبا سه سال قبل آقای میرزا حسین خان، صاحب دواخانه تایید، گریان و نالان و استغاثه کنان نزد اینجانب آمد و گفت طفلی دارم که از دوچرخه زمین خورده و پای او ضرب دیده و او را به مریضخانه برده، جواب داده و میگویند مردنی است.
بنده به اتفاق مشارالیه به مریضخانه رفته چند نفر از اعضای مریضخانه را ملاقات و اظهار داشتم اگر علت جواب گفتن طفل برای پول است، هرچه مبلغ معین کنید میدهم. اظهار نمودند مساله راجع به پول نیست و جهت آن است که ابتدایی که پای طفل ضرب دیده اگر به دکتر صحیح یا مریضخانه مراجعه شده بود، در مدت کمی معالجه و طفل راحت میشد.
ولی وقتی طفل را به مریضخانه آوردهاند که دیگران پای او را خراب کرده و به پدر او گفتیم چون چرک وارد خون میشود، برای تلف نشدن طفل باید پای او را قطع کرد و البته با این عمل بچه زنده خواهد ماند.
پدر طفل راضی نشد و فعلا دیگر علاجی ندارد. طفل را به منزل آوردیم و بنده از آقای دکترسیدامینالله خان، رئیس صحیه قشون، خواهش کردم ایشان طفل را معاینه و معالجه فرمایند. ایشان هم دو سه روز بدون تعطیل با اینکه اظهار کردند علاج نمیشود، مجانا و حتی با پرداخت کرایه درشکه از جیب خود، به معاینه آمده و دو سه ساعت پای طفل را شستوشو مینمودند و میبستند و بالاخره معلوم بود با گذشتن کار از کار، طفل دوازده سیزده ساله زیبای محبوب بیگناه که شاید کلاس دوم و سوم متوسطه را طی کرده بود، در اثر جهالت و نادانی والدین و بی علمی قصاب که بدون مسوولیت و اینکه ابدا بویی از تشریح به مشامشان نرسیده بود، بدرود زندگانی کرده و یک داغ تمام نشدنی در دل والدین
خود گذاشت. شرح قضیه را که بعدا تحقیق کردم چنین بوده است:
پس از آنکه طفل از دوچرخه زمین خورده و پایش ضرب میبیند، به یک قصاب شکسته بند (آنهایی که بلای جان مردم هستند) در اثر تجربه خاله زنها رجوع میکنند، این قصاب به ورود و دیدن طفل، بدون هیچگونه امتحان و تحقیق (که اگر هم میخواست امتحان کند اطلاعی نداشت) دستور میدهد دستها و پای سالم بچه را محکم گرفته و خود جلادباشی هم پای ضرب دیده را کش و واکشهای متعدد میدهد و اگر پای طفل بیگناه مختصر ضربی دیده بوده، در اثر عمل آقای دکتر قصاب به کلی شکسته و تمام رگهای پا، پاره پاره میشود و بعد با پوست دنبه و با هزار من کثافت و میکروب، پا را تخته بند نموده و شرحی هم از عملیات محیرالعقول خودشان و علم ارثی پدری خود، برای خاله زنها بیان نموده، با صرف چای و شربت و شیرینی، تشریف
را میبرند.
چند روزی هم عیادت مریض خود آمده و دستور میداده و به وعده «فردا و و پس فردا خوب میشود» گذرانده و میرود. عاقبت پدر طفل چون از معالجه آقای قصاب نتیجه ندیده، در مقام مراجعه به دیگری بر میآید.
با زنهای همسایه و غیره یک نفر شکستهبند را معرفی کرده، او هم چند روزی نواقص عملیات آقای قصاب را رفع نموده و عاقبت با یاس از این عملیات پدر طفل، بچه را موقعی که کار گذشته بوده، به مریضخانه میبرد و نتیجه آن شرحش فوقا ذکر شد. و در آن موقع بنده شرحی به حکومت نوشته و چون خودم هم عضو کمیسیون بلدیه بودم اقداماتی نموده و از قصابها و شکسته بندها التزام گرفته شد که بعدها این عملیات را به کل موقوف کنند و دخالتی در شکستهبندی و غیره نکنند، ولی معلوم بود این اقدامات موثر واقع نمیشد و باز در خفا به عیادت مریض رفته و از عمل خود دست بر نداشته بودند. برای آنکه دومین قضیه فوق که چند روز قبل اتفاق افتاد خود دلیل ادامه علمیات
آنها است.
پسر موسیو ژوزف کلیمی، معلم فرانسه، در فوتبال زمین خورده و یک پای او ضرب دیده و در اثر همان عملیات استاد شکستهبندها این بچه هم تلف میشود.
در اینجا دیگر لازم دیدم که شرح دو واقعه فوق را برای درج در آن جریده بفرستم و خواهش کنم که آن مدیر محترم نیز از نظر حفظ حیات همشهریان خود از خطرات این قبیل اتفاقات تذکری به مقامات مربوطه مخصوصا ریاست محترم صحیه و نظمیه بدهند که جدا از قصابها و شکستهبندهای این کاره جلوگیری بشود و چنانچه یک نفر اقدام به این امر نمود، او را از مجرای قانون
تعقیب نمایند.
جلوگیری از اطبای غیرمجاز
از طرف صحیه اصفهان اعلانی در شهر منتشر شده که چون در اول آبانماه ۱۳۰۸ امتحان اطبای غیرمجاز خاتمه یافته و اشخاصی که جواز رسمی دولتی ندارند، قانونا حق اشتغال و مباشرت به طبابت و جراحی و کحالی و معالجات زنانه و غیره ندارند، هر گاه از این تاریخ به بعد مرد یا زنی بدون داشتن اجازه رسمی، معلوم و محقق شود که اقدام به معالجه نموده، به موجب قانون جلب به محاکم صالحه و شدیدا مجازات
خواهد شد.
(اخگر، بهمن ۱۳۰۸)
ارسال نظر