برگی از تاریخ - ۳۰ اردیبهشت ۹۳
گروه تاریخ و اقتصاد: پنجشنبه ۲۸ جمادی الاولی سنه ۱۲۹۸ قمری- صبح حمام رفتم. دنبل [دمل] قدری بهتر است. از آنجا در خانه رفتم. نایبالسلطنه را دیدم. بعد حضور شاه رفتم. ناهار صرف فرمودند. روزنامه عرض شد. ایلچی روس حامل نامه بود. تقبل کردم. ناهار در خانه صرف کردم. به فرمان شاه از آنجا چون شاه عشرتآباد تشریف میبردند مرا فرمودند جلو بروم. خیلی تشنه بودم. خانۀ محقق رفتم. قدری شربت صرف شد. درشکه آوردند به اتفاق عشرتآباد رفتیم. مدتی طول کشید. از آنجا لالهزار تشریف آوردند و الحمدلله خوش گذشت.
گروه تاریخ و اقتصاد: پنجشنبه ۲۸ جمادی الاولی سنه ۱۲۹۸ قمری- صبح حمام رفتم. دنبل [دمل] قدری بهتر است. از آنجا در خانه رفتم. نایبالسلطنه را دیدم. بعد حضور شاه رفتم. ناهار صرف فرمودند. روزنامه عرض شد. ایلچی روس حامل نامه بود. تقبل کردم. ناهار در خانه صرف کردم. به فرمان شاه از آنجا چون شاه عشرتآباد تشریف میبردند مرا فرمودند جلو بروم. خیلی تشنه بودم. خانۀ محقق رفتم. قدری شربت صرف شد. درشکه آوردند به اتفاق عشرتآباد رفتیم. مدتی طول کشید. از آنجا لالهزار تشریف آوردند و الحمدلله خوش گذشت. عصر را تا مدتی از شب حشمتالسلطنه و حسینقلی میرزا پسر مرحوم صارم الدوله اینجا بودند. امروز باز شاه خانه ظلالسلطان رفته بود، پناه بر خدا! اگر طمع چهار تومان پیشکش است حدی دارد، اگر تملق ظلالسلطان است آن هم حدی دارد، اگر سبک پایی است تا کی تا چهوقت؟ انشاءالله مروردهور رفع خواهد کرد و آنگاه به من چه این نوع فضولیها!
روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه
ارسال نظر