وزیر عدلیه و سرپرسی کاکس در یک کشتی!
گروه تاریخواقتصاد: ۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱ شمسی سالروز تولد بزرگمرد تاریخ اقتصادی و سیاسی ایران محمد مصدق است، نامی گره خورده در تاریخ صنعت نفت و مجلس شورای ملی و تلاشهای بیشمارش در حفظ حقوق و منافع اقتصادی و ملی ایران و ایرانیان در همکاریهای تجاری و اقتصادی با دیگر کشورها. آنچه میخوانید برگرفته از خاطرات و تالمات سیاسی وی میباشد: یکی از شبها در کشتی، بعد از شام، سر پرسی کاکس، وزیر مختار انگلیس، که امضاکننده قرارداد وثوقالدوله بود از من پرسید «شما وزیر عدلیه ایران هستید؟»
گفتم «بلی.
گروه تاریخواقتصاد: ۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱ شمسی سالروز تولد بزرگمرد تاریخ اقتصادی و سیاسی ایران محمد مصدق است، نامی گره خورده در تاریخ صنعت نفت و مجلس شورای ملی و تلاشهای بیشمارش در حفظ حقوق و منافع اقتصادی و ملی ایران و ایرانیان در همکاریهای تجاری و اقتصادی با دیگر کشورها. آنچه میخوانید برگرفته از خاطرات و تالمات سیاسی وی میباشد: یکی از شبها در کشتی، بعد از شام، سر پرسی کاکس، وزیر مختار انگلیس، که امضاکننده قرارداد وثوقالدوله بود از من پرسید «شما وزیر عدلیه ایران هستید؟»
گفتم «بلی.»
گفت «من هم سر پرسی کاکس و اکنون کمیسر عالی عراق، که به محل ماموریت خود میروم.»
چون ماموریت خود را گفت، من از او سوال کردم «آیا ممکن است از بصره با راهآهن به بغداد بروم و از بغداد به تهران حرکت کنم؟»
گفت «من فردا در عدن پیاده میشوم و تحقیق میکنم. اگر ممکن باشد، به شما فردا شب بعد از صرف شام جواب میدهم.»
فرداشب به من گفت «مطابق تحقیقاتی که به عمل آوردم، راهآهن بصره- بغداد را اعراب خراب کردهاند و قابل عبور نیست.»
گفتم «بنابراین در بندر خودمان پیاده میشوم.»
گفت «بندر خودتان کجاست؟»
گفتم «بندر بوشهر.»
گفت «بوشهر بندر ایران است؟»
گفتم «ما ایرانیان که آنجا را بندر ایران میدانیم.» خندید و هیچ نگفت.
در بوشهر، روزی با آقای یمینالممالک برای دیدن میدان توپخانه آنجا که بسیار صورت بدی داشت، رفتیم. در مراجعت دیدم دو ظرف تخممرغ و خرما در اتاق من است که قدری از آنها را هم فرزندانم مصرف کرده بودند.
نامهای هم بود که فرستنده نوشته بود «ساعتی دارم که در اینجا هیچکس نتوانست آن را درست کند.
نظر به اینکه فرزندان شما تحصیلات را در اروپا کردهاند آن را میفرستم درست کنند و هدیه ناقابلی هم که ارسال شده نوش جان نمایند.»
این نامه وقتی نوشته شده بود که چهارده سال از عمر مشروطه گذشته بود و هنوز مردم دور از پایتخت اینطور تصور میکردند که هرکس برای تحصیل به خارج رفت، همهچیز، حتی ساعتسازی هم آموخته است.
منبع: زندگینامه دکترمحمد مصدق
(فولاد قلب)، تالیف: مصطفی اسلامیه، انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۱
ارسال نظر