متفکر دوران‌ساز

در طـــــــول قـــرن بـیــستم اقتـصاددانـان جریان متداول در توضیح رفتار اجتماعی منحصرا بر نقش منافع تمرکز داشته‌اند؛ درحالی‌که گرایش جامعه‌شناسان بیشتر تاکید بر نقش ساختار و کنش-واکنش اجتماعی بوده است. برای هر دو استراتژی تحلیلی هم دلایل موجهی وجود داشت و اقتصاددانان و جامعه‌شناسان، هر دو، آثار بسیار مهمی ارائه کرده‌اند؛ اما اقتصاددانان و جامعه‌شناسانی هم هستند که معتقدند پیشرفت در درک برخی پدیده‌های اقتصادی تنها در صورتی امکان‌پذیر است که منافع و ساختار اجتماعی به‌طور توأمان تحلیل شوند. در این کتاب استدلال خواهم کرد که ماکس وبر چنین تحلیل توأمانی را به محک زد و در حل برخی مشکلات موفق شد. تلاش او در این زمینه بسیار جالب و شایسته بحث و بررسی، هم از سوی اقتصاددانان و هم از سوی جامعه شناسان است؛ امری که هنوز اتفاق نیفتاده است. بیشتر اقتصادانان و جامعه‌شناسان با اخلاق پروتستانی و شماری دیگر از نوشته‌های وبر آشنا هستند؛ اما با جامعه‌شناسی اقتصادی و به‌طور کلی با نوشته‌های اقتصادی‌اش آشنایی چندانی ندارند.

مضمون اصلی این کتاب، تلاش وبر برای پیوند دادن و ادغام ایده رفتار متکی بر منافع با ایده رفتار اجتماعی در یک تحلیل واحد است. نوشته‌های آمارتیا سن، به‌عنوان مثال به خوبی نشان می‌دهد یک تحلیل اقتصادی که صرفا بر پایه منافع بنا شده باشد، ناکافی است. آمارتیا سن نوشته اجورث در کتاب فیزیک ریاضی (۱۸۸۱) را نقل می‌کند که گفته «نخستین اصل اقتصاد این است که انگیزه و نیروی محرکه هر عاملی منافع شخصی است.» وی فراز دیگری را به گفته اجورت می‌افزاید: «این برداشت از انسان در مدل‌های اقتصادی استمرار داشته و به نظر می‌رسد ماهیت نظریه اقتصادی تا حد زیادی تحت تاثیر این اصل اساسی بوده است.» جامعه‌شناسان نیز، به همین شکل، از همان ابتدا گرایش داشتند که رفتار مردم را عمدتا شکل‌گرفته در بعد اجتماعی آنها ببینند. رالف دارندورف در یکی از مقاله‌های معروف خود در دهه۱۹۵۰نوشت، « انسان اجتماعی موجودی است که رفتارش کاملا به واسطه نقش‌هایی که بر عهده دارد، تعیین می‌شود.»

چند سال بعد، پیتر برگر و توماس لاکمن عبارت «ساخت اجتماعی واقعیت» را رقم زدند که در عین حال مبین گرایش به تقلیل رفتار انسان به کنش و واکنش، نقش‌ها و ساختار اجتماعی است. اینکه انسان‌ها منافع دارند و اینکه این منافع نقش مهمی در تعیین رفتار آنها دارد، غالبا از سوی جامعه‌شناسان مورد بی توجهی قرار گرفته یا دست کم اینکه به پس زمینه رانده شده است. اما در این اواخر، در اقتصاد و همین‌طور در جامعه‌شناسی، تلاش‌هایی برای پیوند دادن منافع و رفتار اجتماعی در یک تحلیل واحد صورت گرفته است. در اقتصاد، این تحول در نیمه دهه۱۹۷۰ آغاز شد که نتیجه آن مجموعه‌ای از کارهای جالب توسط افرادی چون گری بکر، آلبرت.او.هیرشمن، داگلاس نورث، توماس شلینگ، اولیور ویلیامسون و به‌طور کلی یک «اقتصاد نهادی جدید» بود. در جامعه‌شناسی هم چند سال بعد و با ابتکار افراد برجسته‌ای چون نیل فلیگشتاین، مارک گرنووتر، آرتور استینج کوم، هریسون وایت و ویویانا زلیزر تحول مشابهی روی داد که گاه تحت عنوان «جامعه‌شناسی اقتصادی جدید» به آن اشاره می‌شد. درحالی‌که اقتصاددانان از ایده منافع شروع کرده و می‌کوشند راهی برای به حساب آوردن رفتار اجتماعی پیدا کنند، جامعه‌شناسان نوعا عکس اقتصاددانان عمل کرده و راه‌های مختلفی برای «در هم آمیختن» کنش اقتصادی و منافع در ساختار اجتماعی ارائه کرده‌اند.

این تلاش‌ها هم از سوی اقتصاددانان و هم از جانب جامعه‌شناسان به ایده‌های الهام‌بخشی منجر شده است. به‌عنوان نمونه می‌توان از مدل‌های نقطه اوج شلینگ و نظرات مارک گرنووتر در زمینه نقش شبکه‌های اجتماعی در زندگی اقتصادی نام برد. نمونه دیگر، تلاش یک تنه جیمز کلمن است که کوشید سنتزی از نظریه انتخاب عقلایی و جامعه‌شناسی ارائه کند. آنچه به جامعه‌شناسی انتخاب عقلایی معروف شده است، کلمن حرکت در این مسیر را در دهه۱۹۶۰ آغاز کرد؛ اما اثر اصلی‌اش در این زمینه بنیان‌های نظریه اجتماعی در سال۱۹۹۰ منتشر شد. بسیاری از ایده‌های کلمن نسبت به بیشتر موضوع‌هایی که در جامعه‌شناسی معاصر زیر عنوان تفهم قرار می‌گیرد، به آنچه وبر به دنبالش بود بسیار نزدیک‌تر است.

تلاش وبر برای تلفیق رفتار مبتنی بر منافع با رفتار اجتماعی مضمون اصلی این کتاب را تشکیل می‌دهد و در این راستا دو پروژه عمده او را بررسی خواهیم کرد: تکوین یک جامعه‌شناسی اقتصادی متمایز و یک مفهوم جدید و کلی اقتصاد. «اقتصاد اجتماعی» یا به گفته وبر Sozialökonomik واژه ای بود که از نیمه تا اواخر قرن نوزدهم رواج پیدا کرد و برخی از اقتصاددانان از جمله وبر، بر آن بودند که این واژه جایگزین مناسبی برای اقتصاد سیاسی است که با چرخش قرن، قدیمی و از استدلال مدافتاده به نظر می‌رسید. وبر استدلال می‌کرد که اقتصاد اجتماعی باید علم جامعی باشد که چندین شاخه علوم اجتماعی، به‌ویژه نظریه اقتصادی، تاریخ اقتصادی و جامعه‌شناسی اقتصادی را دربرگیرد. بسته به موضوع مورد بررسی، تحلیلگر می‌تواند از هر یک از این سه شاخه علم که مناسب‌تر ببیند، استفاده کند. باید توجه داشت که وبر ارزش زیادی برای نظریه اقتصادی قائل بود و آن را چه در شکل یک تحلیل مستقل و چه به‌عنوان پشتوانه‌ای برای جامعه‌شناسی اقتصادی و تاریخ اقتصادی بخش بایسته و جدایی‌ناپذیری از درک پدیده‌های اقتصادی می‌دانست. به زعم وبر، تحلیل‌های از نوع تحلیل‌های مبتنی بر منافع در میان شاخه‌های مختلف علوم اجتماعی به بهترین و روشن‌ترین شکل در نظریه اقتصادی قابل بیان است. برای رسیدن به برداشتی روشن از تلقی وبر از اقتصاد (اجتماعی)، نظر او را درباره منافع نیز باید توضیح دهیم. اول، وبر هر سه شاخه اصلی نظریه اقتصادی، تاریخ اقتصادی و جامعه شناسی اقتصادی را «علوم فرهنگی» می‌نامید و منظورش از علوم فرهنگی این بود که شاخه‌های مختلف این علم به پدیده‌هایی می‌پردازند که دربردارنده معنا هستند. تنها در علوم طبیعی است که تحلیلگر می‌تواند معنا را به حساب نیاورد. به عبارت دیگر، برای اینکه منفعتی حاصل شود، باید از سوی کنشگر به آن معنای خاصی داده شود.

دوم و به همان اندازه مهم، وبر منافع را به دو دسته تقسیم می‌کند: منافع مادی و منافع آرمانی. هر دوی اینها می‌توانند کنشگر را به کنش وادارند. منافع آرمانی شامل موضوعاتی چون موقعیت، ناسیونالیسم، افتخار قومی و آن چیزی است که وبر«منافع مذهبی» می‌نامد؛ یعنی میل به رستگاری، داشتن جایگاهی بهتر در زندگی بعدی و چیزهایی از این قبیل. در تحلیل‌های اقتصادی منافع مادی نقش مهم‌تری دارند؛ اما وبر به‌شدت به این مساله هم علاقه‌مند بود که وقتی کسانی که منافع آرمانی را دنبال می‌کنند، منافع مادی‌شان را پیگیرند، زمانی که هر دو منافع با هم تلاقی پیدا کنند و هنگامی که منافع آرمانی، منافع مادی را تقویت یا مسدود کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد. برخی از مهم‌ترین کارهای وبر متمرکز بر بررسی تاریخی این مسائل است، نظیر اخلاق پروتستانی و اخلاق اقتصادی ادیان جهان و سرانجام اینکه، وبر

(برخلاف اقتصاددانان مدرن) در عین حال استدلال می‌کرد که نه تنها منافع بلکه سنت و عواطف می‌توانند برانگیزنده و نیروی محرکه رفتار یک فرد باشند. حاصل چنین برداشتی از منافع نسخه‌ای بسیار انعطاف‌پذیر و اجتماعی از نظریه منافع و یادآور آثار اندیشمندان بزرگی چون هیوم و توکویل بود.

بخش عمده این کتاب به جامعه‌شناسی اقتصادی وبر اختصاص دارد: چگونگی تکوین آن و مهم‌تر از آن، چگونگی تلاش وبر برای تبدیل آن به یک نوع تحلیل عملی و کارآمد. از نظر وبر، طبیعی بود که در ابتدای فعالیت حرفه ای‌اش به تحلیل خود از پدیده‌های اقتصادی یک بعد اجتماعی هم اضافه کند؛ اما در آن زمان به ارائه یک جامعه‌شناسی متمایز با بسط نظری چگونگی ادغام تحلیل اجتماعی با تحلیل مبتنی بر منافع توجه چندانی نداشت. به گفته یک مفسر، «در چرخش قرن، از نظر وبر، جامعه‌شناسی رویکردی پرمدعا بود که به سختی می‌توانست انتظار جایگاهی علمی را داشته باشد.» اما چند سال بعد، زمانی که نخستین سال‌های چهارمین دهه زندگی‌اش را می‌گذراند بر آن شد تا بنیان مفهومی استواری برای جامعه‌شناسی پایه‌ریزی کرده و پیوند بین تحلیل اجتماعی و تحلیل مبتنی بر منافع را عملی سازد. حاصل این تلاش‌ها ابتدا یک جامعه‌شناسی عمومی و در سال‌های بعد همان چیزی بود که وبر جامعه‌شناسی اقتصادی نامید.

در ابتدا وبر این نوع جدید تحلیل جامعه‌شناسانه را تنها درباره رابطه بین حوزه اقتصادی و دیگر حوزه‌ها در جامعه، نظیر حوزه‌های فلسفه و مذهب اعمال می‌کرد. بخش اعظم آنچه را در این زمینه نوشت، می‌توان در بخش دوم «اقتصاد و جامعه» و دیگر نوشته‌هایش جست‌وجو کرد. اما در چند سال پایانی زندگی‌اش، وبر این چشم‌انداز جدید جامعه‌شناختی را درباره پدیده‌های اقتصادی به‌طور مستقیم اعمال کرد و به این وسیله جامعه‌شناسی اقتصادی در معنای دقیق کلمه را بنا نهاد. حاصل این آخرین تلاش‌ها را می‌توان عمدتا در فصل دوم بخش اول کتاب «اقتصاد و جامعه» و «مقوله‌های جامعه‌شناختی کنش اقتصادی» یافت.

ویژگی الهام‌بخش جامعه‌شناسی اقتصادی وبر شیوه‌ای است که برای مفهوم‌سازی از کنش اجتماعی به‌کار می‌گیرد و می‌کوشد یک بعد اجتماعی را وارد تحلیل رفتار اقتصادی کند. به گفته وبر، همه علوم فرهنگی

(به عبارت دیگر، نه فقط جامعه‌شناسی) پدیده‌هایی را تحلیل می‌کنند که از طریق معنایی که مردم به آن می‌دهند شکل گرفته‌اند. این شامل نظریه اقتصادی هم می‌شود و تاریخ و روان‌شناسی را هم دربرمی‌گیرد. در نتیجه آنچه به جامعه‌شناسی ویژگی خاصی می‌دهد و آن را علمی از آن خود می‌سازد، چیزی ا‌ست ورای معنا به خودی خود. جامعه‌شناسی به شکلی دقیق‌تر بر شیوه سمت‌گیری کنش افراد با رفتار دیگران تمرکز دارد.

 «جامعه‌شناسی» به نقل از تعریف مشهور وبر در «اقتصاد و جامعه»، «علمی است که دغدغه‌اش درک تفسیری کنش اجتماعی و از این طریق رسیدن به توضیح علّی فرآیند و پیامدهای آن است. کنش هنگامی «اجتماعی» است که رفتار دیگران را به حساب می‌آورد و به این وسیله در مسیر خود معنای ذهنی آن سمت‌گیری می‌کند.» [جامعه‌شناسی در بررسی پدیده‌های اقتصادی رفتاری را مد نظر دارد که انگیزه و نیروی محرکه آن عمدتا منافع مادی است؛ اما در عین حال، با رفتار دیگران دمساز است. به عبارت دیگر، کنش اجتماعی اقتصادی، واحد اصلی در جامعه‌شناسی اقتصادی وبر با کنش اقتصادی که واحد اصلی تحلیل در نظریه اقتصادی است تفاوت دارد؛ به این معنی که کنش اجتماعی اقتصادی نه تنها مبتنی بر منافع مادی و هدایت‌شده در جهت منفعت‌گرایی است، بلکه رفتار دیگران را هم منظور می‌کند. وبر با استفاده از این مفهوم کنش اجتماعی اقتصادی به‌عنوان پایه جامعه شناسی اقتصادی خود یک رشته مفاهیم پیچیده دیگر را در «اقتصاد و جامعه» ارائه کرد؛ مفاهیمی چون مناسبات اقتصادی باز و بسته، سازمان‌های اقتصادی، سرمایه‌داری سیاسی و عقلایی و غیره. وبر رویکرد جامعه‌شناختی خود را در رابطه با پدیده‌های اقتصادی و همین‌طور در رابطه بین اقتصاد و دیگر پدیده‌ها، نظیر رفتارهای مذهبی، سیاسی و حقوقی اعمال کرد. برخی جنبه‌های جامعه‌شناسی اقتصادی حاصل از این رویکرد در میان جامعه‌شناسان به خوبی شناخته شده است؛ اما جامعه‌شناسی اقتصادی وبر به‌عنوان یک کل نه از سوی جامعه شناسان و نه از سوی اقتصاددانان چندان مورد توجه مستمر قرار نگرفته است.


مقاله وبر درباره فرقه‌های پروتستانی اطلاعات جدیدی درباره اشاعه اخلاق پروتستانی دارد. بحث اصلی اخلاق پروتستانی نه تنها درباره شکل‌گیری یک روح جدید سرمایه داری است، بلکه به اشاعه آن نیز توجه دارد. مقاله وبر شامل تحلیل بسیار جالبی درباره نقشی است که فرقه‌ها در ایالات متحده ایفا کردند و نیز تاثیر آنها بر ساختار اجتماعی آمریکا. وبر می‌گوید به‌ویژه در میان طبقه متوسط، فرقه‌ها در خلال قرن۱۹ به حفظ و اشاعه باورهای مربوط به کسب‌وکار کمک کردند. خواننده مقاله همچنین درمی‌یابد که فرقه‌ها در ایالات متحده و همین‌طور نهادهای سکولار و انجمن‌های منشعب از آنها تاثیر مهمی بر هویت ملی آمریکا داشته‌اند و در پویایی نظام اقتصادی اش موثر بوده‌اند.

صفحه 245کتاب

در اواخر کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری» وبر می‌گوید تحقیق او بخشی از یک پروژه مطالعاتی بزرگ‌تر درباره عقل‌گرایی ریاضت‌کشانه به‌طور کلی است. یکی از موضوع‌هایی که می‌خواست در آینده مورد کندوکاو قرار دهد نقش عقلانیت ریاضت‌کشانه در تاریخ علم و تکنولوژی مدرن بود و دیگری راه تاثیرگذاری عوامل مختلف «به‌ویژه عوامل اقتصادی» بر شکل‌گیری عقلانیت ریاضت‌کشانه. اما وبر از ادامه این کار منصرف شد تا حدی به این دلیل که دوست و همکارش، ارنست ترولش، روی موضوع مشابهی کار می‌کرد. بنابراین پس از آنکه کار اخلاق پروتستانی و مقاله مربوط به فرقه‌ها به پایان رسید وبر به موضوع‌های دیگری پرداخت. روی مقاله‌ای که درباره تاریخ اجتماعی و اقتصادی دوران باستان نوشته بود، بیشتر کار کرد و آن را به‌صورت کتاب درآورد و مطالعاتی نیز درباره «روان - فیزیک کارگران صنعتی» انجام داد.

صفحه251کتاب