ضرورتهای رویکرد به تاریخ محلی
در سال ۱۳۷۵ به دانشگاه منچستر انگلیس رفتم. چون دپارتمان ایرانشناسی آن قوی بود. استاد راهنمای من در آنجا، پروفسور پاول لوفت (Paul Luft) بود و موضوع پایاننامهام «تاریخ اجتماعی مشهد از ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۴ میلادی. » این کار، چند جنبهای بود؛ هم تاریخ مشروطه (۶ سال پیش و ۸ سال پس از آن) و معاصر بود و هم آنکه مورد مطالعه آن یک شهر (مشهد) که به نوعی تاریخ محلی محسوب میشد. ضمن اینکه دانشگاه منچستر یکی از مراکز تاریخنگاری محلی مطرح در آن کشور بود. اسناد درباره موضوع کار به زبان انگلیسی و فارسی وجود داشت.
در سال ۱۳۷۵ به دانشگاه منچستر انگلیس رفتم. چون دپارتمان ایرانشناسی آن قوی بود. استاد راهنمای من در آنجا، پروفسور پاول لوفت (Paul Luft) بود و موضوع پایاننامهام «تاریخ اجتماعی مشهد از ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۴ میلادی.» این کار، چند جنبهای بود؛ هم تاریخ مشروطه (۶ سال پیش و ۸ سال پس از آن) و معاصر بود و هم آنکه مورد مطالعه آن یک شهر (مشهد) که به نوعی تاریخ محلی محسوب میشد. ضمن اینکه دانشگاه منچستر یکی از مراکز تاریخنگاری محلی مطرح در آن کشور بود. اسناد درباره موضوع کار به زبان انگلیسی و فارسی وجود داشت. نکته دیگر این بود که لوفت خود متخصص خراسان بود. این دوره تا سال ۱۳۷۹ ادامه یافت و بلافاصله جهت ادامه کار به دانشگاه اصفهان بازگشتم.
حالا که صحبت به اینجا رسید، درباره «تاریخ محلی» هم میخواهم بپرسم و اینکه انجمن تاریخ محلی ایرانیان را مدیریت میکنید. تاریخ محلی (Local History) به این معنا است که استعدادها در یک جا متمرکز نیست و هر شهر و روستایی استعدادهایی دارد و مورخان محلی سعی میکنند سهمی برای آنها در پیکره تاریخ محلی پیدا کنند. اصطلاحا میگوییم همه باید شنیده یا دیده شوند. تاریخ محلی این رسالت را دارد که هیچ بخش کشور مخفی یا ساکت نباشد. این در واقع دموکراتیزهکردن یا آزادکردن تاریخ است. نوع نگاه این نیست فلان شهر یا منطقه را به عرش برسانیم و بگوییم این شهر در دنیا بهترین است بلکه میخواهیم جایگاه و سهم آن را در تاریخ ملی بدانیم. یعنی یک چشم ما به تاریخ ملی است و نگاه دیگر در منطقه یا شهر. رسالت تاریخ محلی در دوران مدرن و پسامدرن این است که استعدادیابی کند و بتواند برنامهریزی فعال کند.
چون تاریخ محلی تاریخ عملگرا است و از آن انتظار نظریهپردازی نداریم چون خرد و جزئینگر است. آیا کشورهای کوچک و یکدست هم تاریخ محلی دارند؟ بهطور خیلی کوتاه و فشرده باید گفت دو مدل یا مکتب تاریخنگاری محلی کلان وجود دارد؛ مدل انگلیسی و فرانسوی. در مدل انگلیسی وقتی میگوییم اهل کجا هستی میگویند ولزی هستم یا اسکاتلندی و نمیگوید انگلیسی هستم، ولی یک نفر فرانسوی اگر مورد پرسش قرار بگیرد، در همه حال میگوید فرانسوی هستم در صورتی که فرانسه استانهای زیادی دارد و آنها در تاریخ محلی کار میکنند. در انگلیس هم همین طور است که در تاریخ محلی مکتب غنی دارد. در ایران تلفیق این دو است. اینکه با وجود اقوام و ادیان گوناگون تاکید بر تاریخ محلی باعث تفرق است یا استحکام. در پاسخ، اقامه دلیل میکنیم که وقتی همه دیده شوند و برای همه در جغرافیای سیاسی سهمی ایجاد شود، میتوانیم با صحت بیشتری زندگی مسالمتآمیز داشت و برای همه سهمی در تاریخ ملی و سیاست قائل شد.
تکیه ما در تاریخنگاری محلی ایران بر سنت تاریخنگاری محلی مدرن است نه پیشامدرن. در پیشامدرن یک روستا یا شهر مرکز عالم و جهان آفرینش میشد. در واقع فضایلنویسی در متن درباره هر شهری بسیار چشمگیر بود و این باعث میشد نوعی رقابت کاذب به وجود آید. درحالیکه در سنت جدید هر شهر در کنار سایر شهرها سعی در برجستهسازی تواناییها دارد و حالا میشود جزئی از عالم. مثلا اگر در گذشته میگفتند اصفهان نصف جهان است، امروز میگوییم جزئی از ایران است.
- به نقل از گفتوگویی با «مرتضی نورایی»؛مورخ و استاد دانشگاه.
ارسال نظر