نادر در ردای سیاست شمشیر نادرشاه که هفته گذشته از موزه مسکو دزدیده شد

نادر اساسا یک سرباز بود و بنابراین بیشتر در فرماندهی قوای نظامی هنرنمایی کرده است و به همین جهت ادعای اینکه او در عین حال مدیری با تدبیر بوده است، اغراق می‌نماید. او هنگامی که در جنگ بود، کلیه امور کشور را به‌دست زیردستان می‌سپرد و هربار که صلح و آرامش حکمفرما بود چنان سرگرم تهیه مقدمات جنگ‌های دیگر می‌شد که امور کشور را فراموش می‌کرد. او با وجود عشق و علاقه شدید نسبت به جنگ، قطعا سلطان با تدبیر و شایسته‌ای نیز بوده است زیرا بازن فرانسوی درخصوص او چنین نگاشته است:

«با آنکه از خانواده‌ای پست به دنیا آمده بود، گویی برای احراز مقام سلطنت به‌وجود آمده بود. طبیعت کلیه صفاتی را که در خور یک قهرمان است و همچنین صفاتی را که سلاطین کبیر داشته‌اند به او ارزانی داشته بود. به سختی می‌توان در تاریخ شاهزاده‌ای یافت که نبوغی نیرومندتر و مغزی نافذتر و شجاعتی حیرت‌انگیزتر از نادر داشته باشد. نقشه‌های وی همه وسیع بود و وسایل نیل به مقصود را با زبردستی کامل اختیار می‌کرد و قبل از شروع هرکار مقدمات انجام آن را فراهم می‌کرد. نگاه نافذ او کمترین نقطه قلمرو سلطنت وسیعش را نادیده نمی‌گذاشت و هیچ‌چیز بر وی مکتوم نبود و هیچ‌چیز را هرگز به بوته فراموشی نمی‌سپرد. از مقابل کثرت کار فرار نمی‌کرد و از خطر نمی‌هراسید بلکه اصولا از برخورد با مشکلات و تلاش در راه‌حل آنها لذت می‌برد.»

همچنین نادر حس ستایش ملت خود را کاملا به خود جلب کرد و هرگاه می‌خواست می‌توانست دل آنها را به‌دست آورد لکن ذهن او به‌جای آنکه متوجه زمامداری باشد، بیشتر گرفتار رویاهای کشورگشایی بود و در نتیجه با آنکه با هنرنمایی نظامی خویش ایران را به دوره عظمت رسانید به‌زودی با رفتار خودسرانه و وضع مالیات‌های سنگین و از میان بردن دودمان صفوی، حس عداوت رعایایش را برانگیخت. به‌جز چند مورد استثنایی مثل تامین احتیاجات ایرانیان خوارزم، چندان توجهی به رفاه رعایای خود نداشت و همچنین به فکر توسعه منابع مادی امپراتوری خود نبود و افراد کشور را تنها از لحاظ تهیه پول و تامین احتیاجات قوای عظیمش مورد توجه قرار می‌داد. هنگامی که او بر مسند سلطنت ایران تکیه زد با نبردهای طولانی کشور را سخت فرسوده و فقیر کرد. با آنکه نادر با میلیون‌ها تومان پول از فتح هندوستان بازگشت و می‌توانست سالیان متمادی مردم ایران را از پرداخت مالیات معاف کند، پول‌های هنگفت خود را به هدر داد و با خشونت بیشتری به وضع مالیات‌های سنگین پرداخت.

بازرگانان و روستاییان از پرداخت مالیات‌های کمرشکن و تامین نیروهای جنگی برای نادر به ستوه آمده بودند و بسیار جای تعجب است که چگونه چنین مرد تیزهوشی پی نبرده بود که با این اقدامات خویش، به‌دست خود مرغی را که تخم‌های طلا می‌گذاشت نابود می‌کند. به احتمال زیاد اختلال قوای فکری که در آخرین سال‌های سلطنت او ظاهر شد، موجب این خبط بزرگ شده بود. با تمام این احوال یکی از بزرگ‌ترین افتخارات نادر آن است که در قلمرو فرمانروایی خویش نظم و آرامش را برقرار ساخت... نادر حتی‌المقدور می‌کوشید که راه و رسم صفویان را براندازد و اتخاذ تصمیمات انقلابی نوین را برای خود فخر می‌دانست.

چنانکه مذهب سنت را به جای تشیع برقرار ساخت و پایتخت را از اصفهان به مشهد انتقال داد و از همه مهم‌تر اینکه اصل نگهداری شاهزادگان در حرم را تا دوران زمامداری آنان برانداخت... گذشته از این او پسران خود را نیز از آغاز کودکی با فنون نظامی و اصول مملکت‌داری آشنا می‌ساخت، چنانکه نماینده گمبرون(بندرعباس) در این‌باره خاطرنشان می‌کند: «یکی از بارزترین نشانه‌های وسعت فکر و قضاوت درست نادر آن است که به‌طور کلی از رسم دیرین پیشینیان و سایر شاهزادگان خاورزمین که فرزندان خویش را با زنان و خواجه‌ها در چهاردیواری حرمسرا تا موقع مرگ پدر و رسیدن به دوران زمامداری محبوس می‌ساختند، منحرف شد.»

در پاییز ۱۱۵۳ هجری که نادر در ترکستان بود در اصفهان اعلام شد که نادر قصد دارد، به کلی لباس ایرانیان را تغییر دهد و کلیه رعایای خویش را مجبور کند که صورت خویش را اصلاح کنند و به لباس عثمانیان درآیند و قصد دارد کلیه اماکنی را که به نام شاه‌عباس ساخته شده، خراب کند و به نام خود به‌جای آنها بناهایی نو برپا نماید و نیز تصمیم گرفته است برای مشروب کردن اصفهان رود بزرگی را که چند روز از اصفهان فاصله دارد، به طرف شهر سرازیر کند. البته این تصمیمات اجرایی نشد. با این همه کلاه ایرانیان را تغییر داد و به‌طوری‌که برخی از منابع گزارش می‌دهند، همه اتباع خود را ناگزیر کرد که کلاه چهارگوشه بر سر کنند.

اگرچه نادر نتوانست یک سلسله پایدار ایجاد کند با این همه مانند هنری هشتم، توانست با تصرف اراضی پهناور و به‌دست آوردن اموال فوق‌العاده بر قدرت ایران بیفزاید. نادر قلمرو فرمانروایی خود را به وسیله تعدادی بیگلربیگی اداره می‌کرد و در دوران سلطنت او شمار بیگلربیگی‌ها از سه تن تجاوز نمی‌کرد و آنان نیز به کمک فرمانداران و کارمندان کوچک‌تر کشور را اداره می‌کردند. کلیه استانداران و سایر ماموران عالی‌رتبه از طرف خود نادر انتخاب می‌شدند و او به وسیله کارآگاهان زبردست از جزئیات کار ماموران خود با خبر می‌شد و گذشته از این بر مالیه استان‌ها مراقبت دائمی و دقیق داشت و به محض سرکشی شهری به حساب مستوفی یا خزانه‌دار رسمی رسیدگی می‌کرد و هرگاه اشتباهی می‌دید بی‌درنگ او را سخت مجازات می‌کرد. در سیاست خارجی نیز نادر بدون شک ابراز شایستگی و فطانت فراوان کرده لکن در این مورد نیز مانند بسیاری از موارد افکار و مصالح شخص خویش را بر منافع مملکتی ترجیح داده است. در مجموع او پادشاه مطلق‌العنانی بود که بنده جاه‌طلبی و حرص فراوان خود بود.

منبع: لکهارت، نادرشاه، ترجمه مشفق همدانی، چاپخانه شرق، 1331.