موانع داخلی اصلاح نظام در ایران نگاره‌ای از عباس میرزا

افسران فرانسوی و انگلیسی که برای اصلاح قشون ایران در عصر عباس میرزا اقدام کردند به علل گوناگونی در انجام این امر ناکام ماندند، در کنار علل گوناگونی که در این رابطه می‌توان مطرح کرد باید به شماری از موانع داخلی در این رابطه نیز اشاره کرد:

۱- مخالفت برخی از سران سپاهی قدیم با نظام جدید و عناد ایشان با هر وضع تازه‌ای در سپاه ایران یکی از علل اصلی عدم توسعه سپاه بود. این «روسا تصور می‌کردند با نفوذ و قدرت ارتش اهمیت اینان کاسته می‌شود و نباید بگذارند فرنگی‌ها زمام امور ارتش را به دست بگیرند.»

۲- عباس میرزا و وزیر او میرزا بزرگ قائم‌مقام اول در میان شاهزادگان و وزرا مخالفانی داشتند که تا می‌توانستند مانع کار ایشان می‌شدند و از همه آنها مهم‌تر محمدعلی میرزا دولتشاه بود که چون فرزند بزرگ‌تر شاه و از ولیعهدی محروم بود کینه عجیبی نسبت به عباس میرزا داشت. «عباس میرزا به‌عنوان شکایت از محمدعلی میرزا به سرگوراوزلی گفته بود که برادرش برای اینکه عباس میرزا و نظام جدید او را در نزد ایرانیان منفور کند، می‌کوشید که قبول آداب و لباس و کفار را در چشم مردم مخالف با دین اسلام جلوه دهد.» سرهنگ دروویل درباره این شاهزاده می‌گوید: «... فرزند ارشد شاه... در ستمگری و جهل و نفرت عمیق نسبت به تمدن ید طولایی داشت...»

۳- بی‌پولی عباس میرزا و خودداری فتحعلی شاه از دادن پول به او نیز مانعی بود. خزانه عباس میرزا در راه جنگ‌های ایران و روس و سرکوبی یاغیان آذربایجان صرف شده بود. قفقاز و شهرهای آبادان از دست ایران بیرون رفت و حکام و ماموران جمع‌آوری مالیات از این وضعیت سوءاستفاده کردند و پول را به خزانه دولت نرساندند و بر مشکلات موجود افزودند.

۴- شکست عباس میرزا در جنگ با روس‌ها و نقشه‌های اصلاحی به تدریج روح و جسم شاهزاده را ضعیف ساخت و خودداری افسران فرانسوی و انگلیسی از کمک به او در حساس‌ترین مواقع جنگ، او را از افسران بیگانه مایوس و شور و حرارتش را در اصلاح نظام ایران به دلسردی و افسردگی مبدل ساخت. فتوحاتی که در یزد و کرمان و خراسان _که در عملیات نظامی خود فرماندهی اردو را داشت _ نصیب او شد، او را نسبت به افسران خارجی بی‌میل‌تر کرد و این شبهه برای وی حاصل شد که به همان طرز قدیم سپاه‌داری ایران می‌توان در جنگ پیروز شد.

۵- شکست‌های ایران از روسیه چنان روحیه زمامداران ایران را خراب کرد که چون آلت بلااراده‌ای در دست روس‌ها قرار گرفتند به‌طوری‌که «پس از فتحعلی شاه محمدشاه و وزیر او حاج میرزا آغاسی... در خود جرات و جسارت مخالفت با اوامر وزیر مختار روس را نداشتند...» و بدیهی است که روس‌ها هم تقویت سپاه ایران را خوش نداشتند و با‌ آن مخالف بودند. «اوژن فلاندن» که در زمان محمدشاه به ایران آمده است، ضمن تشریح علل عقب‌ماندگی ارتش ایران می‌گوید: «... دولت روس نمی‌خواهد سرباز ایرانی آموزش نظامی گیرد و وضع ارتش ایران منظم شود...» لرد کرزن نیز بر این عقیده است و می‌نویسد: «... روس‌ها نمی‌گذاشتند کار قشون ایران رونقی بگیرد...»

۶- وضع اجتماعی ایران در آن زمان به گونه‌ای بود که از کوشش و کاری که می‌شد نتیجه چندانی به‌دست نمی‌آمد. اشاره مختصری به مسائل زیر این موضوع را واضح می‌کند:

- انس و علاقه مردم ایران به سوابق و سنن زندگی شرقی، آداب و رسوم و تعلیمات اروپاییان را بر آنان گران می‌ساخت و ناهموار می‌نمود. کوتزبو در این‌باره می‌نویسد: «قشون ایران... از حیث تعلیم قواعد و نظامات پیش نرفته است، کسی که از علاقه ایرانیان به حفظ آداب و رسوم قدیمه خود اطلاع داشته باشد، می‌فهمد که تغییرات تازه چقدر به چشم مردم ناگوار است و حضرت ولیعهد باید متحمل چه زحماتی شده باشد که تا این اندازه موفقیت حاصل کرده باشد...»

- بی‌سوادی سربازان که اغلب از افراد ایلات و عشایر یا روستاییان بودند خود مانع مهمی بود. «رالین سون» که چند سال مامور تعلیم سپاهیان کردستان و کرمانشاه بود، در این‌باره می‌نویسد: «نیروهای منظم ایران از همان زمان تولد قابل تحقیر بودند و به جز مشق و تمرین در هیچ چیز دیگر به قشون‌های منظم اروپایی و هندی شباهت نداشتند...» این گفته اگرچه سراسر حقیقی نیست، ولی می‌رساند که در تعلیم سپاه ایران اشکال زیاد و موفقیت ناچیز بوده است و اگر دسته‌ای از گارد سلطنتی که به استقبال «هنری الیس» وزیر مختار انگلیس رفته و مورد توجه واقع شده بود در میان سربازان ایرانی وجود داشت نباید حکم کرد که همه این دسته‌ها اینچنین تربیت یافته و مجهز بودند. با وصف این بی‌سوادی عمومی مشکل دیگری نیز در کار تربیت سربازان بود و آن اینکه آنان هرچندگاه با روش تربیتی تازه‌ای روبه‌رو می‌شدند و تغییر و تبدیل صاحب منصبان موجب شده بود که سپاه جدید ایران « بعضی به زبان فارسی، بعضی به زبان فرانسه و بعضی به زبان روسی...» و در آخر برخی به زبان انگلیسی مشق یاد بگیرند، بدیهی است با این تغییرات وقتی نتیجه کار رضایت‌بخش است که سربازان روستایی و ایلیاتی با یک برنامه منظم و دقیق و مستمر تعلیم داده شوند و متاسفانه این کیفیت در نظام آن زمان وجود نداشت.

- علاقه زمامداران و سرداران به حفظ منافع و امتیازات شخصی و نبودن زمامداری قوی و با اراده نیز در اصلاح نظام لشکری ایران مانعی کافی بود.

- حکومت استبدادی و نبودن آزادی عقیده و انتقاد و نبود هیچ نوع قانون عرفی به جز رای پادشاه و نداشتن تجهیزات و تدارکات کافی و دیگر وسایلی که برای نگهداری قشون منظم دائمی لازم است از جمله پرداخت منظم حقوق و جیره صاحب منصب و سرباز نیز از جمله موارد عمده داخلی بود و از آن گذشته هرجا نظام جدید ایران خواست امتحانی بدهد با مخالفت و تحریک‌های داخلی و خارجی روبه‌رو و مجبور به عقب‌نشینی شد و این امر موجب یأس کلی زمامداران شد و آنان را وادار کرد به ظاهر قناعت کنند و اسم را بر رسم ترجیح دهند.

منبع: حسین محبوبی‌اردکانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، انتشارات دانشگاه تهران، 1370.