گزارش نشست «پاتریشیا کرون: زندگی و آثار»
اندیشهنگاری، ایدئولوژی و حقیقت
روز یکشنبه ۲۷ فروردین سرای اهل قلم خانه کتاب، میزبان نشستی به منظور بازخوانی زندگی و آثار «پاتریشیا کرون» بود. در این نشست که از سلسله نشستهای ایرانشناسی و ایرانشناسان بود، دکتر مسعود جعفری استاد دانشگاه خوارزمی و مترجم آثار پاتریشیا کرون و استاد مصطفی ملکیان به معرفی و بیان دیدگاههای خود در رابطه با کرون پرداختند.
دکتر مسعود جعفری در طول سخنرانی خود کوشید تا گزارشی اجمالی از زندگی و آثار کرون به دست دهد. وی کرون را یکی از ایرانشناسان عمده دانست و افزود: «پاتریشیا کرون در سال ۱۹۴۵ در دانمارک متولد شد و در دوران کودکی و نوجوانی شیفته مطالعه بهخصوص آنگونه که خودش میگفت مطالعه در رابطه با سرزمینهای دور و ناشناخته بود.
روز یکشنبه ۲۷ فروردین سرای اهل قلم خانه کتاب، میزبان نشستی به منظور بازخوانی زندگی و آثار «پاتریشیا کرون» بود. در این نشست که از سلسله نشستهای ایرانشناسی و ایرانشناسان بود، دکتر مسعود جعفری استاد دانشگاه خوارزمی و مترجم آثار پاتریشیا کرون و استاد مصطفی ملکیان به معرفی و بیان دیدگاههای خود در رابطه با کرون پرداختند.
دکتر مسعود جعفری در طول سخنرانی خود کوشید تا گزارشی اجمالی از زندگی و آثار کرون به دست دهد. وی کرون را یکی از ایرانشناسان عمده دانست و افزود: «پاتریشیا کرون در سال ۱۹۴۵ در دانمارک متولد شد و در دوران کودکی و نوجوانی شیفته مطالعه بهخصوص آنگونه که خودش میگفت مطالعه در رابطه با سرزمینهای دور و ناشناخته بود. او زبانهای آلمانی و فرانسه و انگلیسی را پیش از دانشگاه آموخت و در سال ۱۹۶۳ در رشته تاریخ به دانشگاه کپنهاگ وارد شد و پس از دوسال مطالعه تاریخ عمومی به آکسفورد رفت و یک سال نیز در آنجا رشته تاریخ را ادامه داد، سپس به مدرسه مطالعات شرقی آفریقایی لندن رفت و در سال ۱۹۶۹ با درجه شاگرد اولی فارغالتحصیل شد. سپس وارد دوره دکتری شد و رساله خود را در رابطه با موالی (کسانی که در قرن اول اسلامی در سرزمینهای غیرعربی مسلمان میشدند و در عصر فتوحات به جامعه اسلامی میپیوستند) به رشته تحریر درآورد.
این کار به قدری خوب بود که بعدها سه کتاب از آن منتشر شد. در سال ۱۹۷۴ با راهنمایی برنارد لوئیس مستشرق معروف از پایاننامه خود دفاع کرد. سه سال بعد در دانشگاه آکسفورد استخدام شد. سپس به کمبریج منتقل شد و مدت ۱۳ سال در آنجا استاد بود. پس از آن در ۱۹۹۷ به آمریکا رفت و به موسسه تحقیقات عالی پرینستون رفت و تا پایان دوره فعالیتش یعنی یکسال پیش از مرگ که به درخواست خودش بازنشسته شد، در این موسسه به فعالیت پرداخت. وی در سال ۲۰۱۵ از دنیا رفت. کرون در مدت ۱۳ سالی که در آکسفورد و کمبریج بود درسی را تدریس میکرد که درباره گذار ایران از عصر ساسانی به عصر اسلامی بود و همین درس موجب توجه او به ایرانشناسی شد. خود وی معتقد است «اگر این درس نبود، بیشتر در اسلامشناسی کار میکردم.»
استاد مصطفی ملکیان دومین سخنران نشست با بیان این امر که قصد دارد کمی دورتر از موضوع خود پاتریشیا کرون برود و نگاهی از بالا به اینگونه عالمان داشته باشد، به مشخصات ایدئولوژی و سازوکارهای نهفته در فهم ایدئولوژیک از جهان و کار کرون در شناسایی تحولات آن اشاره کرد و گفت: «پیروان یک ایدئولوژی معمولا دستخوش تعصب، جزم و جمود، پیشداوری منفی نسبت به دگراندیشان، بیمدارا، استدلالگریز، آرزو اندیش، خرافهگرا و خرافهپرست هستند. در روانشناسی کسی که دارای این ویژگیها است انسان سالمی نیست. سخن آنجاست که چرا ایدئولوژیها این بلا را بر سر انسانها میآورند و آنان را به لحاظ ذهنی و روانی معیوب میکند؟ این امر در سطح ذهن و زبان هم محدود نمیماند و در مناسبات اجتماعی پیروان یک ایدئولوژی با سایرین نیز خود را نشان میدهد و اندک اندک پیامدهای نامطلوب اجتماعی نیز مییابد.»
ملکیان افزود: در باب چرایی این امر علل فراوانی گفته شده که من به آن اشاره میکنم. یک دسته این علل به خواستههای این پیروان مربوط میشود، یک دسته به احساسات و عواطف آنان ربط دارد و دسته سوم مربوط به باورهای آنان است. من به دسته اول و دوم نمیپردازم، تنها قصد دارم بررسی کنم که چه باورهای نادرستی شکل میگیرد که فرد به این وضعیت میرسد. این باورها فراوان هستند اما سه مورد از آنان علل اصلی تمام آفات فکری و روانی است. ۱) باورمندان یک ایدئولوژی معتقدند باوری که اکنون دارند، همان باوری است که بنیانگذار ایدئولوژی داشته است. یعنی در یک خلأ تاریخی این باور از ذهن و زبان بنیانگذار به ذهن و زبان پیرو منتقل شده است. بنابراین نسبت به آن حمیت و غیرت نشان میدهد اما این متضاد با واقعیت تاریخی است؛ چرا که باور از زمانی که از ذهن و زبان بنیانگذار خارج میشود دارای حامل و محملی است که آن حامل و محمل اجتماعات و جوامعی هستند که باور را به گوش مخاطبان آن میرساند. این امر در حقیقت ناشی از فقدان تصور تاریخی است.
۲) اشخاص باورمند به گزارههای ایدئولوژیک گمان میکنند کسانیکه در طول تاریخ به این گزاره معتقد شدهاند تنها از سر حقیقتطلبی به این عقیده رسیدهاند، نه اینکه در آن قدرتطلبی و جاهطلبی آنها هم دخیل بوده است. بنابراین برای پیروان این باور تنها حقیقت طلبی را در نظر میگیرند. این امر به باورمندان این نکته را القا میکند که حتی اگر خودشان نیز به این باور نرسیدند بدانند که دیگرانی به این باور حقیقی رسیدهاند و این امر را ناشی از حقانیت باور و قصور فهم خود تلقی کنند. ۳) خطای سوم این است که گویا این باور کاملا استدلالی و برهانی است. یعنی گویا فیلسوفان و الهیدانانی هستند که هریک از این گزارهها را بر آنها عرضه کنید فورا استدلالاتی در درستی آنها اقامه خواهند کرد. این سه خطا را سه دانش بشری نشان میدهند. خطای نخست را تاریخ نشان میدهد، خطای دوم را روانشناسی اجتماعی و خطای سوم را فلسفه. بنابراین هرکجا ایدئولوژی وجود دارد با این سه علم خصومت وجود دارد. اگر ما به این ابزارها مسلط باشیم به این معنا نیست که بدون باور میشویم بلکه باورمان از هرگونه شائبه، جزم و جمود، تعصب، پیشداوری، استدلالگریزی و امثال آن به دور است.
کسانی مثل پاتریشیا کرون کارشان بخش اول است. یعنی تاریخ تطورات اندیشههای ایدئولوژیک و مذهبی را بررسی کردن که امروز به آن اندیشه نگاری (ideography) میگویند. کرون بیشتر اندیشهها، آموزهها و باورهای اسلامی را بررسی میکرد و نشان میداد که این باورها از زمان پدید آمدن تا زمان حال چگونه تطور پیدا کردهاند. در آثار کرون میتوان تطور معنایی مفاهیم را در تاریخ اسلام دنبال کرد. آثار کرون نشان میدهد آنچه ما امروزه از بسیاری از مفاهیم دینی مراد میکنیم تنها دارای اشتراکات لفظی هستند و در طول تاریخ بسیاری از وقایع و خواست افراد قدرتمند بر سرشت این باورها تاثیرگذار بوده است. در این اندیشه نگاری از آنجا که قدرت و حقیقت دائما سر ستیز دارند، مجموعه کارهای کسانی چون کرون هم تاریخ علم کلام اسلامی و هم تاریخ سیاست در جهان اسلام است. چون سیاست بهعنوان چیزی که حول قدرت میگردد و کلام بهعنوان چیزی که بنابر ادعا حول حقیقت میگردد، دائما در حال داد و ستد بودند. بنابراین مجموعه آثار پاتریشیا کرون را باید هم در تاریخ علم کلام اسلامی طبقهبندی کرد و هم در تاریخ اندیشهها و آرای سیاسی که در جهان اسلام ظهور داشته دید.
چهار ویژگی در آثار کرون هست که امتیاز کارهای او نسبت به دیگران است. ۱) روشناندیشی او منجر به واضحنویسی شده است و هیچ اغراق و غموضی در کارهای او یافت نمیشود. ۲) روش تحلیلی کرون ویژگی دوم آثار اوست. هرچه شما شیوههای شبیه هم را بتوانید نشان دهید که ناشبیه هستند تحلیلیتر هستید. این رویکرد برخلاف دیدگاه عرفا است، آنان پشت کثرت وحدت را جستوجو میکنند، در حالی که فلاسفه از پی وحدت، بهدنبال کثرت هستند. کرون استاد فهم این دو معنا است. ۳) او بعد از گزارش هر پدیدهای چند سوال تامل برانگیز طرح میکند، پرسشهایی که اسناد و مدارک نسبت به آنها سکوت کردهاند و ما باید در فاز تحقیقی به آنها پاسخ دهیم. ۴) شاید شاخصترین ویژگی کرون آن است که تخیل بسیار قوی دارد.
او میتواند وقایع را از منظر انسان عصر مورد مطالعه خود ببیند، نه از منظر انسان عصر حاضر. عیب کار بسیاری از مورخان همین است که با تلقیها، ارزشها و داوریهای امروزی سراغ مطالعه تاریخ گذشته میروند و همین امر موجب میشود که آنها بهطور مثال از اینکه باوری پیرو داشته متعجب شوند. این امر ناشی از فقدان تخیل در آنان است. همچنین مطالعه آثار کرون سه اثر بر مخاطب دارد: ۱) متون مذهبی خودمان را بهتر فهم میکنیم البته این به معنای قبول آثار او نیست. ۲) دیدگاههای الاهیاتی و کلامی را برای ما دیدگاههایی جلوه میدهد که در حال رفع نیازهایی در زمان خود بودند. ۳) اختلافات فرقههای اسلامی را بهتر درک میکنیم و همگراییها و واگراییهای آنان را در طول تاریخ و چرایی رویکردهای امروزی آنها را بهتر میفهمیم.»
ارسال نظر