نگاهی به کسب و کار نخستین عکاسان ایران
ثبت وقایع روی صفحه نقرهای
دنیای اقتصاد- سمیرا دردشتی: جستوجوی اولینها در تاریخ همواره کاری دشوار و همراه با آزمون و خطا است؛ چراکه همیشه این امکان وجود دارد که در گوشه پستوی خانهها اسنادی کشفنشده یافت شود که محقق را برای جستوجوی اولینها به جایی دورتر در زمان ارجاع دهد. به علاوه این امکان را نیز نباید از نظر دور داشت که افرادی بدون آنکه از کار یکدیگر آگاهی داشته باشند، همزمان به سراغ انجام عملی رفته باشند و مشخص کردن تقدم و تاخر دقیق آن به آسانی امکانپذیر نشود. بررسی تاریخ عکاسی و یافتن نخستین کسی که در ایران دست به عکاسی زد نیز در زمره همین دشواریها قرار دارد.
دنیای اقتصاد- سمیرا دردشتی: جستوجوی اولینها در تاریخ همواره کاری دشوار و همراه با آزمون و خطا است؛ چراکه همیشه این امکان وجود دارد که در گوشه پستوی خانهها اسنادی کشفنشده یافت شود که محقق را برای جستوجوی اولینها به جایی دورتر در زمان ارجاع دهد. به علاوه این امکان را نیز نباید از نظر دور داشت که افرادی بدون آنکه از کار یکدیگر آگاهی داشته باشند، همزمان به سراغ انجام عملی رفته باشند و مشخص کردن تقدم و تاخر دقیق آن به آسانی امکانپذیر نشود. بررسی تاریخ عکاسی و یافتن نخستین کسی که در ایران دست به عکاسی زد نیز در زمره همین دشواریها قرار دارد. ورود فن عکاسی به ایران با آغاز جهانی آن فاصله چندانی ندارد، رجال ایرانی بسیار به این فناوری جدید علاقهمند شدند تا آنجا که در حال حاضر عکاسخانه کاخ گلستان یکی از بزرگترین و کمنظیرترین آرشیوهای عکس در جهان بهشمار میآید که عمدتا شامل پرترههایی از رجال قاجاری، صحنههای شکار و حضور شاه در بزمگاه، تصاویر حرمسراها و... میشود. با این حال نمونههای اولیه تصاویر گرفته شده در ایران هماکنون در دست نیست و این امر پژوهش پیرامون تاریخ عکاسی و عکاسان در ایران را بسیار دشوارتر میکند؛ چرا که بیشتر به اسناد و یادداشتهای پراکنده باقیمانده از این دوران وابسته هستیم.
ورود نخستین دوربینها
اولین دوربینها و ادوات عکاسی در زمان محمدشاه و به درخواست او از روسیه و انگلیس به ایران وارد شد. دستگاههای عکاسی روسها زودتر به ایران رسید و آن را بهعنوان هدیه امپراتور این کشور به محمدشاه به تهران فرستادند. همراه با دستگاههای ارسال شده، نیکلای پاولوف دیپلمات روس که آموزش عکاسی دیده بود نیز به ایران وارد شد و به حضور محمدشاه رسید. به این ترتیب در اواسط دسامبر ۱۸۴۲ (اواخر آذرماه ۱۲۲۱) یعنی در فاصلهای کمتر از سه سال از معرفی عکاسی به صورت داگرئوتیپ در سال ۱۸۳۹ (۱۲۱۸ ه.ش) در پاریس نخستین عکس توسط نیکلای پاولوف در ایران گرفته شد.
در این دوره در حالی که در بسیاری از کشورهای جهان حتی نام این فن به گوش مردم نرسیده بود، سه دستگاه داگرئوتیپ در تهران وجود داشت که هدایای امپراتور روسیه و ملکه انگلیس بودند ولی با این حال کسی که با هنر عکاسی آشنایی داشته باشد در ایران یافت نمیشد و این دستگاهها به صورت کالاهایی لوکس و بلااستفاده مانده بودند؛ کار به روش داگرئوتیپ بسیار دشوار بود و فرد باید آموزشهای لازم را در این زمینه میدید. در سال ۱۲۶۱ق/ ۱۸۴۵ میلادی وزیرمختار انگلیس به همراه مستشار سفارت نزد محمدشاه رفتند و چند قطعه عکسی را که ژول ریشار فرانسوی به روش داگرئوتیپ روی صفحههای نقرهای گرفته بود به محمدشاه نشان دادند و عکاس این تصاویر را به او معرفی کردند. اندکی بعد شاه عکاس آن تصاویر را به دربار فراخواند و از او خواست بساط عکاسی را در دربار راهاندازی کند.
موسیو ریشار در دربار
بنابر پژوهشهای دکتر شهریار عدل و یحیی ذکاء، ژول ریشار، معروف به موسیو ریشارخان در سال ۱۸۱۶ احتمالا در فرانسه به دنیا آمده و اصلیت وی از روستای اوتری (Autrey) نزدیک Grey در ایالت فرانش کونته بوده است. او در ایام جوانی مدت سه سال را در انگلستان گذرانده و در آنجا با مقدمات علم پزشکی و زبان انگلیسی آشنایی پیدا کرده است. ذوق و علاقه او به فنون جدید موجب شد که عکاسی را بیاموزد. ریشار در سال ۱۸۴۴ میلادی زمانیکه ۲۸ ساله بود از راه تبریز وارد ایران شد و در بدو ورود با توجه به آشنایی او به زبان فرانسه بهعنوان معلم در دارالفنون مشغول به کار شد. در این زمان هیچ یک از ایرانیان با عکاسی آشنایی نداشتند و شاه ایران تعدادی دستگاه عکاسی بهعنوان هدیه دریافت کرده بود که بهرغم داشتن دستور راهنما هنوز کسی نتوانسته بود با آنها کار کند. ریشار در منزل یک زن فرانسوی زندگی میکرد که در دربار نفوذ زیادی داشت او چندبار از طریق او به دربار رفت و تصاویری از فرزندان محمدشاه بهویژه ولیعهد او ناصرالدین شاه ثبت کرد.
با مساعدت سفارت انگلیس و وزیر مختار این کشور شاه با توانایی ریشار برای کار با دستگاههای عکاسی آشنا میشود و از او برای عکاسی در دربار دعوت میکند. ریشار چند بار تصاویر شاه و حاج میرزا آقاسی صدراعظم را ثبت میکند و به مرور در شمار کارمندان دولت قرار میگیرد. صنیعالدوله در مرآت البلدان درباره ریشار و آغاز فعالیت وی در زمینه عکاسی چنین مینویسد: «در اواخر عهد شاهنشاه مبرور، محمدشاه غازی، البسه الله ثوب النور، موسیو ریشارخان سرتیپ که اکنون زبان انگلیسی و غیره دارالفنون را معلم است، با زحمات زیاد روی صفحه نقرهای عکس میانداخت.» مدتی بعد موسیو ریشار برای هشت ماه تهران را ترک کرد و به اروپا رفت. برخی از منابع این سفر ریشار و سفری را که او در سال بعد به اروپا داشت برای تجهیز وسایل عکاسی دانستهاند. آنگونه که اعتمادالسلطنه در مآثر الآثار در رابطه با تجهیز وسایل عکاسی چنین نوشته است: «اگرچه نمونههایی از عکس در اواخر سلطنت شاهنشاه مرحوم محمدشاه غازی به دست ریشارخان سرتیپ، معلم زبان انگلیسی و... ارائه شد اما رواج و تکمیل صنعت و انتشار عمل عکس که فوتوگرافی مینامند، از خصائص بزرگ این دولت است و اسباب عکس را موسیو ریشار خان آورده و روی صفحه نقرهای میانداخت.» در زمان سفر ریشار به اروپا روشهای تازهای در عکاسی مرسوم شده بود، او در بازگشت همچنان به سبک داگرئوتیپ عکاسی میکرد.
حضور و فعالیت موسیو ریشارخان در دربار موجب شده بود ولیعهد جوان به عکاسی علاقه بسیاری پیدا کند تا آنجا که خود به یادگیری و انجام این هنر همت گمارد. در این زمان موسیو ریشار همزمان با معلمی دارالفنون جزو کارمندان وزارت انطباعات و دارالترجمه دولتی قرار گرفت مدتی نیز کفیل سفر انگلستان در سفارت این کشور بود و رفته رفته جایگاه خود را نزد شاه تثبیت کرد تا آنجا که از وی لقب «خانی» گرفت. شاه او را مامور کرد تا از آثار باستانی ایران بهویژه تختجمشید عکس تهیه کند ولی این پروژه را به دلیل عدم حمایت مالی ناتمام رها کرد تا آنکه چند سال بعد لویجی پشه، افسر ایتالیایی که او نیز بهعنوان معلم جایگزین در دارالفنون مشغول آموزش امور نظامی به دانشآموزان بود، به خرج خود از تختجمشید و پاسارگاد عکاسی و آنها را به شاه تقدیم کرد. موسیو ریشار سالها در ایران بهعنوان یک کلیمی مذهب زندگی کرد اما در جریان یک رسوایی به حرم عبدالعظیم پناهنده شد و پس از مدتی بستنشینی به دین اسلام گروید و در ایران ازدواج کرده و صاحب فرزند شد. وی سرانجام در ۷۷ سالگی و در سال ۱۸۹۱ میلادی در تهران درگذشت و در گورستان خارج دروازه شهرری، در محلی که موسوم به آب انبار قاسمخان بود، به خاک سپرده شد. پسر او یوسف مدتی کار پدر را در آموزش زبان در دارالفنون ادامه داد. در حال حاضر هیچیک از تصاویری که به روش داگرئوتیپ بهدست ریشارخان تهیه شده است، کشف نشده و در دست نیست.
شاهزاده عکاس
ملک قاسم میرزا، نخستین ایرانی است که در سال ۱۸۴۷ تقریبا همزمان با ژول ریشار با روش داگرئوتیپ آشنایی داشته و با آن کار میکرده است. شهریار عدل این امکان را مطرح میکند که وی حتی پیش از ریشارخان به سبب مطالعه کتب و مجلات، آشنایی با زبانهای خارجی، رفت و آمد با فرنگیها و سفر به اروپا به این فن اشتغال داشته است. ملک قاسم میرزا در سال ۱۸۰۷ از بیگم خانم، دختر امامقلیخان افشار ارومی متولد شد و بیست و چهارمین فرزند فتحعلیشاه و برادر تنی ملک منصور میرزا بود و هر دو برای ملازمت با ولیعهد عباسمیرزا در نوجوانی به تبریز رفتند و ملک قاسم میرزا با گلین خانم دختر سیدمیرزا بزرگ قائم مقام هزاوه، خواهر میرزا ابوالقاسم قائم مقام ازدواج کرد. او پارهای از مناصب حکومتی را در اختیار داشت. یکبار در جوانی و بار دوم در ۱۲۵۸ قمری به حکومت ارومیه منصوب شد.
پس از فوت محمد شاه در ۱۲۶۸ قمری ناصرالدین شاه قاجار نیز او را در حکومت ارومیه ابقا کرد. با این حال وی دلمشغولیهای سیاسی چندانی نداشت و حتی یکبار عباسمیرزا وی را بهدلیل بدرفتاری با مردم از کار برکنار کرده بود. او ترجیح میداد زمان خود را به مطالعه و کارهایی نظیر عکاسی بگذراند. یکی دیگر از کارهایی که ملک قاسم میرزا نسبت به آن همت گمارد تلاش برای گسترش آموزش و توسعه مدارس بود. به این منظور قریه شیشوان را که حداکثر ۴۰ خانوار داشت خریداری و آنجا را به محل سکونت برای خود تبدیل کرد و در همانجا عکاسخانهای برای خود تاسیس کرد. وی همچنین با دعوت از اندیشمندان این منطقه را به یک قریه آباد با ۹ محله و ۹ مسجد و حمام عمومی، بازار، قنوات و... تبدیل کرد. قاسممیرزا یکبار همراه با ناصرالدین شاه به ییلاق جاجرود میرود و در این سفر تصاویری از شاه و حرمسرا تهیه میکند و بهصورت آلبوم عکسی آن را به شاه تقدیم میکند. این قدیمیترین آلبوم عکسی است که در تاریخ ایران به آن اشاره شده است.
اوژن فلاندن، جهانگرد فرانسوی که به سال ۱۲۱۸ هـ.. ش ملک قاسم میرزا را در تبریز دیده بود درباره او چنین مینویسد: «به دلیل افکار والا، میزان معلومات، کنجکاوی و توجهی که به علوم در اروپا نشان میدهد، بدون شک یکی از برجستهترین نادرههای مشرق زمین است، علاوه بر فارسی او بر شش زبان کامل: فرانسه، انگلیسی، روسی، ترکی، عربی، هندی نیز تکلم میکند...» براساس مطالعه شماری از محققان از جمله یحیی ذکاء او نویسنده نخستین رساله در باب عکاسی در تاریخ ایران نیز هست. همچنین بنابر نقلقولهای موجود در خانواده او به علوم پزشکی نیز آشنایی داشته و در حالی که قادر نبوده است صاحب فرزندی شود، خود را درمان کرده است. متاسفانه عکاسخانه ملک قاسم میرزا در اثر یک آتشسوزی بعد از انقلاب از بین رفت و بسیاری از تصاویری که او تهیه کرده بود نابود شدند اما در برخی از سفرنامههای خارجیان به این مکان اشاره شده است و نادر میرزا در کتاب «تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز» ذکری مفصل از آن را آورده است. تنها یک تصویر داگرئوتیپ که ملک قاسم میرزا از خود تهیه کرده است، باقیمانده و به نظر میرسد شاهزاده در این عکس حدودا ۴۰ ساله باشد.
نخستین زن عکاس ایران
همانگونه که نخستین عکاسان مرد تاریخ ایران وابستگان درباری بودند، باید رد نخستین عکاسان زن را نیز در دربار ناصری یعنی جایی که پادشاه بخشی از فراغت خود را صرف عکاسی و ساخت آلبوم و نوشتن شرح عکس کرده بود، جستوجو کرد. آنگونه که برخی از منابع این دوره اشاره کردهاند باید عزتملک خانم ملقب به اشرفالسلطنه که همسر وزیر انطباعات دربار ناصری محمدحسن خان اعتمادالسلطنه بوده است را نخستین زن عکاس دانست که این فن را از شاهزاده محمد میرزا پسرعموی خود آموخته بود. در حقیقت یکی از اصلیترین منابعی که به عکاسی اشرفالسلطنه اشاره کرده است روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه است. در این میان نام دو زن دیگر نیز در دربار ناصری به چشم میخورد؛ یکی فاطمه سلطان خانم همسر میرزا حسنعلی عکاس و دیگری عذرا خانم همسر آقا یوسف عکاس که هر دو از عکاسان دربار بودند. تعدادی از عکسهای این عکاسان در آلبومخانه کاخ گلستان و در میان آلبومهای ناصری یافت میشود.
دیگر عکاسان نخستین
علاقه بسیار پادشاه که خود به صورت جدی به عکاسی اهتمام میورزید، سبب رونق و گسترش هر چه بیشتر این فن شد و عکاسان دیگری چه داخلی و چه خارجی شروع به یادگیری عکاسی و ثبت تصاویر کردند. از جمله دیگر ایرانیانی که با فاصله نه چندان زیاد عکاسی را آغاز کردند، آقارضاخان (اقبالالسلطنه)، موچولخان (غلامحسین خان صدیقالسلطنه)، عباسعلی بیگ، سردار علی خان حاکم، میرزا احمد صنیعالسلطنه، مسیو فکرد، علی خان امین حضرت (معتمدالسلطان)، میرزا حسینعلی عکاسباشی، میرزا محمد خان حشمتالممالک، سلطان اویس میرزا، عبدالله میرزا قاجار، میرزا ابراهیم صحافباشی، میرزا ابراهیم صنیعالسلطنه (میرزا ابراهیم عکاسباشی)، محمدحسن قاجار، میرزا سیدعلیخان اعتماد حضور مستوفی (میرسید علی)، امیرخان جلیلالدوله (امیر خان قاجار)، خانبابای حسینی، دکتر حیدر میرزا شاهرخشاهی، جهانشاه میرزا، روسی خان (ایوانف)، محمدجعفرخان خادم، ماشااله خان فتوگرافی، فاطمهسلطان خانم و عذرا خانم، سمباتیان، رستمیان، میرزا علیخان گراور ساز، ژوزف پاپازیان و... را میتوان نام برد. از میان عکاسان خارجی که در ایران عکاسی کردند نیز باید به نامهایی چون آگوست کرشیش، کارلیان، بلوک ویل، فوکتی (فکاته کوکاتی)، لوئیجی پشه، لوئیجی مونتابونه، جیانوزی و ارنست هولستر و آنتوان سوروگین اشاره کرد که آثار آنان بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران را به تصویر میکشد.
منابع:
۱) شهریار عدل، یحیی ذکاء، آغاز عکاسی در ایران و نخستین عکاسها، ایران نامه، ۱۳۶۸.
۲) طهماسبپور، محمدرضا، هنرهای تجسمی، داگرئوتیپ در کتابها و نوشتههای عکاسی دوران قاجار، فصلنامه هنر، ۱۳۷۸.
۳) طهماسبپور، محمدرضا، ناصرالدینشاه عکاس، تاریخ ایران، ۱۳۸۷.
۴) هویان، آندرانیک، ناصرالدین شاه عکاس، گلستان هنر، ۱۳۸۶.
۵) تاریخچه عکاسی در ایران، مهدی رودباری، ۱۳۹۲.
ارسال نظر