تضاد ایرانیت و سکولاریسم
ایران از لحاظ پیشینه تاریخی بسیار باستانی خود، در سطح فرهنگی و از جمله دینی، کشوری بسیار متکثر بوده است. با وجود این، بهرغم حفظ این تکثر در اغلب حوزهها، مثلا سنتهای محلی، زبان، قومیت و. . . در زمینه دینی ما از دوره دوم ساسانی همزمان با به رسمیت پذیرفته شدن مسیحیت ازسوی «کنستانتین» پادشاه روم و رسمیت یافتن این دین از دوران امپراتور تئوسیوس اول، وارد منطق دین رسمی و مرکزی و محوری شدیم. این امر تا دوره ورود اسلام به شکل شدیدی ادامه داشت بهگونهای که مسیحیان و یهودیان و فرقههای مختلف زرتشتی متفاوت با دین مرکزی که پیش ازآن زمان آزادانه، فعالیت میکردند، در این دوره یعنی تقریبا از اواخر قرن سوم میلادی و همزمان با سلطنت شاپور اول ساسانی در قرن سوم تا ورود اسلام در قرن هفتم به شدت سرکوب شدند و حتی قتل عامهای گوناگونی را شاهد بودیم که علیه کسانی انجام میگرفت که حاضر نبودند دین رسمی را بپذیرند.
ایران از لحاظ پیشینه تاریخی بسیار باستانی خود، در سطح فرهنگی و از جمله دینی، کشوری بسیار متکثر بوده است. با وجود این، بهرغم حفظ این تکثر در اغلب حوزهها، مثلا سنتهای محلی، زبان، قومیت و... در زمینه دینی ما از دوره دوم ساسانی همزمان با به رسمیت پذیرفته شدن مسیحیت ازسوی «کنستانتین» پادشاه روم و رسمیت یافتن این دین از دوران امپراتور تئوسیوس اول، وارد منطق دین رسمی و مرکزی و محوری شدیم. این امر تا دوره ورود اسلام به شکل شدیدی ادامه داشت بهگونهای که مسیحیان و یهودیان و فرقههای مختلف زرتشتی متفاوت با دین مرکزی که پیش ازآن زمان آزادانه، فعالیت میکردند، در این دوره یعنی تقریبا از اواخر قرن سوم میلادی و همزمان با سلطنت شاپور اول ساسانی در قرن سوم تا ورود اسلام در قرن هفتم به شدت سرکوب شدند و حتی قتل عامهای گوناگونی را شاهد بودیم که علیه کسانی انجام میگرفت که حاضر نبودند دین رسمی را بپذیرند. مساله این بود که موبدان موبد (رئیس کاست روحانیون زرتشتی یا مغان) شاپور به نام «کرتیر» بر آن بود که در مقابله با دین زرتشت اولیه یا به روایتی با زروانیسم که بسیار انعطاف پذیرتر بود، برای انسجام کشور در برابر دشمن تاریخی ایران یعنی روم (میراث خوار یونان) باید در کشور ایران هم یک دین واحد و دولتی وجود داشته باشد. به همین دلیل در دوران آخر سلطنت ساسانی شاهد یک حکومت متعصب زرتشتی و بسیار سختگیر هستیم که خود از دلایل فروپاشی ایران بود.
بعد از ورود اسلام تا سه قرن؛ ایرانیان هنوز در پی یافتن بازیابی و بازسازی و تلفیق هویت باستانی خود با دین جدید بودند و از همان زمان تا دوره صفوی، گرایش ایرانیان به شیعه از خلال حکومتهای کوچک محلی دیده میشد. اما اکثر پهنههای ایرانی سنی مذهب به شمار میآمدند و ادیان ابراهیمی و دین زرتشت نیز با پرداخت جزیه میتوانستند به حیات خود (بدون تبلیغ دینی) ادامه دهند. اما از دوران صفوی در طول نزدیک به پنج قرن سیاست محوری کردن دین اسلام در نمونه تشیع آن به سیاست اصلی ایران تبدیل شد و عناصر تشیع و ایرانیت چنان با یکدیگر آمیختند که جداسازی آنها از یکدیگر امروز تقریبا در حد ناممکن است. در عین حال، تسنن ایرانی نیز به شدت ایرانیزه شد و تمایز خود را با سایر اهل تسنن برای مثال در احترام گذاشتن به عقاید شیعه روشن کرد. امروز ایران در حد ۹۰ درصد شیعه، بیش از ۹ درصد اهل سنت و کمتر از یک درصد سایر اقلیتهای دینی را شامل میشود که عمدتا شامل ادیان ابراهیمی و سنتهای دیگر اسلامی و زرتشتیان میشود که باید به آنها باورهای دینی بسیار خرد نظیر صابئین (در خوزستان) را نیز افزود. برخی از فرقهها و مذاهب اسلامی دیگر نیز وجود دارند که موضوع مباحث سیاسی و حساسیت برانگیز بودهاند و هستند.
با توجه به آنچه گفته شد، باید بر این نکته تاکید کنم وقتی در کشوری به سر میبریم که در آن ۹۹ درصد جمعیت به یک دین و از آنها ۹۰ درصد به یک مذهب از آن تعلق دارند، موقعیتی متفاوت با توزیعهای دیگر دینی در سایر فرهنگها داریم. روشن است که در این کشور، شرایط دینی صرفا «دینی» نیستند. به عبارت دیگر افراد بهدلیل آنکه کمتر یا بیشتر روشهای عملی، فقهی و دستورات و مقررات دینی را رعایت میکنند، نمیتوانند هویت فرهنگی دینی خود را نفی کنند. به عبارت دیگر، سکولار بودن مطلق به نظر من در کشوری مثل ایران، تقریبا نمیتواند وجود داشته باشد، کما اینکه از این لحاظ میتوان نمونه مکزیک در آمریکای لاتین را نیز آورد. در تاریخ ایران نیز، حتی کسانی که رسما خود را «کمونیست» و «خداناشناس» اعلام کردهاند، اغلب این امر را به درگیر شدن با باورهای دینی تعمیم نداده اند، این را در تجربه حزب توده میبینیم.
همچنین در شخصیتهای تاثیرگذاری همچون خسروگلسرخی که در دادگاه شاه در سال ۱۳۵۲ خود را در آن واحد هم طرفدار «مارکسیسم لنینیسم» اعلام میکرد و هم دنباله رو «مولا حسین»(ع) و «اسلام حسینی و اسلام علی (ع)». ما کمتر در ایران درگیری از آن دست که بین سکولاریسم اروپایی با کلیسای کاتولیک در طول قرنها وجود داشت را شاهد بودهایم. برعکس اختلافات میان دین داران بر سر تفسیر دین بهدلیل طبیعت تشیع که امکان تفسیر و برداشتهای زیادی را بر اساس مرجعیتها میدهد، زیاد بوده است که در دوره معاصر کاهش یافتهاند.
بخشی از یک گفتوگو با دکتر ناصر فکوهی در رابطه با اقلیتهای دینی و هویت ملی
ارسال نظر