زنان و روزنامه
پیش از برقراری رژیم مشروطه روزنامههایی از قبیل روزنامه علمیه دولت علیه ایران، روزنامه فارس، روزنامه فرهنگ، روزنامه اطلاع و. . . در داخل کشور چاپ میشدند. لکن در این روزنامهها راجع به آزادی و عدالت، ستمگری حکومت و اوضاع نابسامان مملکت به ندرت مطالبی درج میشد. بنابراین نقش چندانی در بیداری افکار بر عهده نداشتند. لکن روزنامههایی که در خارج از کشور انتشار مییافتند، تاثیر بس عظیمی در نشر افکار آزادیخواهی و تجددطلبی داشتهاند. از معروفترین این روزنامهها «اختر» چاپ استانبول، «قانون» چاپ لندن، «حبلالمتین» چاپ کلکته و «ثریا» و «پرورش» چاپ مصر بود.
پیش از برقراری رژیم مشروطه روزنامههایی از قبیل روزنامه علمیه دولت علیه ایران، روزنامه فارس، روزنامه فرهنگ، روزنامه اطلاع و... در داخل کشور چاپ میشدند. لکن در این روزنامهها راجع به آزادی و عدالت، ستمگری حکومت و اوضاع نابسامان مملکت به ندرت مطالبی درج میشد. بنابراین نقش چندانی در بیداری افکار بر عهده نداشتند. لکن روزنامههایی که در خارج از کشور انتشار مییافتند، تاثیر بس عظیمی در نشر افکار آزادیخواهی و تجددطلبی داشتهاند. از معروفترین این روزنامهها «اختر» چاپ استانبول، «قانون» چاپ لندن، «حبلالمتین» چاپ کلکته و «ثریا» و «پرورش» چاپ مصر بود. این روزنامهها که بهوسیله مسافران یا در میان محمولههای تجار ایرانی به ایران میرسید، دست بهدست میشد و نوشتههای آنها در قهوهخانهها، مساجد و دیگر مجامع عمومی از دهانی به دهان دیگر سپرده میشد. زنان روشنفکر و با سواد ایرانی این روزنامهها را میخواندند و گاه حتی خودشان در آنها مطلب مینوشتند. اینگونه روزنامهها در بیداری زنان نقش عمدهای داشتند.
روزنامه اختر چاپ استانبول از زبان زنان انگلستان مینویسد: «چرا باید مناصب دولتی و مأموریتها مخصوص مردان باشد؟ در حالیکه همه محصول یک مزرعهایم، به چه سبب ما باید از این دایره کنار بمانیم؟» یک زن روشنفکر در روزنامه حبلالمتین از «تربیت بنات» سخن میگوید و از «هر مرد با غیرتی خواهش میکند، این مقاله را برای اهل بیت خود قرائت کند و توضیح دهد.» به نظر وی «از جمله جهات کلیه اختلالات ما که خیلی سعی و کوشش در رفع و ازاله آن لازم است، عدم تربیت نسوان است که عموما از عموم فنون و طرق تسهیل امور معیشت و زندگی ترتیبات و تدبیرات عائلگی بیبهره و محرومند. عموم زنان باید این چند چیزی را که اصول معیشت مبتنی بر آن است بدانند:
اولا سواد و فایده آن.... دویم، اطلاع جزئی از درجات اولیه طب بهقدری که بتوان به آن عمل به حفظالصحه کرد... سیم، داشتن مختصر صنعتی که بیکاری او را مجبور به بعضی ارتکابات جاهلانه و اقدامات مسرفانه نکنند.» سپس نویسنده مقاله زنانی را که از سر نادانی روبه خرافات آوردهاند و برای افسون کردن شوهر یا ازدیاد محبت و جلو گرفتن از هوو به رمال و دعانویس و جنگیر پناه میبرند، سرزنش میکند و مردها را نیز در این رابطه گناهکار میداند. روزنامه ثریا نیز پیوسته به لزوم آگاهی و بیداری زنان اشاره میکند. در یکی از شمارههای این روزنامه آمده است که «اگر انسان را به دو جزء مساوی تقسیم کنیم، یک جزء آن رجال و جزء ثانی نسوان باشند و اگر بنات از شئون انسانیت محروم بمانند، یک جزء ناقص و هیات جامعه انسانیت تمام نباشد و محال است ملتی به منتها درجه ترقی برسند، جز آنکه نسوان در عالم ادبیات که اساس ترقی است شرکت داشته باشند. نسوان نهتنها با رجال در عالم ظاهر با هم شرکت دارند، بلکه در عالم معنی و مراتب باطن نیز هم سلک و هم قد هستند. رابعه را در میان عرفای اسلامی آن قدر و مکانت است که به کلامش مثال زنند و مقامش را فوق آنچه تصور شود، میدانند و جنابش را صاحب کرامات میپندارند... تنها رابعه به این صفات متصف نیست، بلکه صدها مثل رابعه از مخدرات اسلام آمده و رفتهاند.»
روزنامههایی که بلافاصله بعد از انقلاب مشروطه در داخل کشور انتشار یافتند، همگی در بیداری زنان میکوشیدند و افکار مردان را به لزوم تربیت و آموزش و پرورش دختران آماده میساختند. این روزنامهها که اغلب با اقبال مردم روبهرو بودند، در خانهها دست بهدست میشدند. حتی افرادی که خواندن و نوشتن نمیدانستند، به یاری باسوادان از محتوای آن باخبر میشدند و با هم به بحث و گفتوگو مینشستند. این روزنامهها بهطور کلی بشارتگر آزادی و برابری حقوق زن و مرد بودند و اعتقادشان بر این بود که: «زن انسان است و در خلقت به او ظلمی نشده و چیزی کسر ندارد و تفاوتی میان او و مرد در شرف انسانیت نیست.» در این راستا البته نباید از مردانی که طرفدار آزادی و رفع ستم از زنان بودند، غافل شد. صوراسرافیل، عارف قزوینی، ایرج میرزا، ابوالقاسم لاهوتی، میرزاده عشقی، علیاکبر دهخدا، میرزا علیاکبر صابر، ملکالشعرای بهار و... با اشعار انقلابی و نوشتههای انتقادی خودشان خدمت شایانی در اینباره انجام دادند.
منبع: عبدالحسین ناهید، زنان ایران در جنبش مشروطه، نشر احیا، تبریز، 1360.
ارسال نظر