انگلیسیها باعث گرانی
امشب درویشعلی که قاصدی شهر رفته بود، آمد. میرزا حسین نوشته بود روز ۲۲ با جواب حکومت حرکت میکنیم. روسها میروند اما انگلیسها پیدرپی وارد میشوند، با توپخانه خود نمایشات همهروزه میدهند. گرسنگی و قحطی حد و اندازه ندارد. باعث گرانی انگلیسها هستند. نمیدانید چه قسم پول خرج میکنند.
(سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۳۶)
وضع قزوین
از شهر پرسیدم گفت به شدت گرانی است (کربلایی هادی گفت آرد خرواری دویست تومان، گندم (خرواری) صد و هشتاد الی نود تومان است).
امشب درویشعلی که قاصدی شهر رفته بود، آمد. میرزا حسین نوشته بود روز ۲۲ با جواب حکومت حرکت میکنیم. روسها میروند اما انگلیسها پیدرپی وارد میشوند، با توپخانه خود نمایشات همهروزه میدهند. گرسنگی و قحطی حد و اندازه ندارد. باعث گرانی انگلیسها هستند. نمیدانید چه قسم پول خرج میکنند.
(سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۳۶)
وضع قزوین
از شهر پرسیدم گفت به شدت گرانی است (کربلایی هادی گفت آرد خرواری دویست تومان، گندم (خرواری) صد و هشتاد الی نود تومان است). انگلیسیها بسیار وارد شده و میشوند. روز، پنج هزار عمله برای آنها در معابر سلطانآباد کار میکنند. قزاق روس را هم جواب کردند و حالیه در خود قزوین سوار ایرانی میگیرند، مواجب و لباس خوب میدهند. شهرت هم دارد سپهسالار قزوین میآید.
(سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۴۲)
مشکلات حمل برنج
درست پس از چهار روز معطلی تنکابن و گرفتن بلیط هر آدمی که دو من برنج با دوش حمل میکرد پانزده مکان باید گرفتار گمرکچی و پست باشد و در هرجا چیزی از او مطالبه داشتند. لاعلاج ده جا را ندهد پنج جا میگرفتند. روی هم رفته حرکات حضرات بد بود نه خوب و تمام مقصود هم گرفتن پول بود لاغیر. توفانی بود که للهالحمد بدون صدمه از ما گذشت، اگرچه خیلی به ما دلهره داد و خیلی کار ما را عقب انداخت و خیلی دشمنی احداث کرد، خیلی نقار آورد که مرمت هریک چندی اوقات عزیز ما را مشغول خواهد داشت. تازه رفته بود اینجا آرام بگیرد ساکت شود، نقار و عداوت مرتفع گردد برای ۱۰روز همه را تجدید کردند و کارها را عقب انداختند. جمعی فراری شدند، جمعی متوحش، جمعی مخفی.
(سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۶۵)
هیچچیز برای خوردن نداریم
دوشنبه ۱۴ رمضان، ۱۳ درجه سرطان- هوا خنک است و گرم نشده. تازه توت دارد سفید میشود. هیچچیز برای خوردن نداریم. من همچو رمضانی در عمرم ندیده بودم که افطار و سحر هیچ نباشد و گرسنه بلند شویم. اصلا میوه هم کم است. صبح بیرون رفتم بابا احمد کشمرزی از طهران با دستخط حضرت اقدس والا و حاج افخمالدوله آمده بود. (سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۷۱) سهشنبه ۲۲ رمضان- در این سنوات که زینب خانه من است هیچ رمضانی نبود بچه شیر ندهد یا آبستن نباشد و به این دو علت روزه نمیگرفت. فقط امسال است که نه بچه شیر میدهد و نه آبستن است و روزه گرفته. مرض کلرین بالاروچ، پایینروچ بحمداللّه چندان شدید نبود. جز نامادری ملا علی و سه نفر دیگر در پایینروچ کسی تلف نشد.
مرضای دیگر میگویند از بس اول افطار توت کال خوردند و آب بالای آن مبتلای قی و اسهال شدند و بعد شفا یافتند. همهجای ایران سوای حصبه که بیداد میکند این قی و اسهال شبیه وباست، منتهی بعضی جاها شدت دارد برخی جاها شدت ندارد. این شبها رعایا برای اجاره دهات میآیند. اما همه ناله بدی محصول را دارند و گریه «شته» را اگرچه نصف آه و ناله برای این است که از مقدار اجاره بکاهند. اسناد مطالبات غله را مرتب کردم. فقط خرج دررفته اگر صد خروار غله من فروخته باشم، خرواری صد تومان تسعیر نمودم اما مشکل است بدهند، با وصف آنکه خیلی ملاحظه کرده و ارزان تسعیر نمودم فقط بیست و دو خروار هم برنج حمل شهر و فروخته شد از شصت الی هفتاد تومان کربلایی محسوب داشت که تمام آن مبلغ را قند، چایی، نفط، لوازمات کارخانه و مایحتاج خانه خریده بود.
(سالور، ۱۳۷۴: ج۷، ۵۲۷۷)
- مآخذ: سالور، قهرمان میرزا. ۱۳۷۴. روزنامه خاطرات عینالسلطنه. ۱0 جلد. به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران: اساطیر.
ارسال نظر