مقدمهای بر آغاز چاپ در ایران
حروف سنگی در عصر صفوی
شقایق فتحعلیزاده
بهدست آوردن تاریخی مشخص برای آغاز چاپ در ایران، به تعریفی که از صنعت چاپ ارائه میدهیم، بستگی دارد. اگر عمل انتقال نقش را زمینه ظهور و در شمار پیشینه چاپ به حساب بیاوریم، نخستین آثار منقوش ایران به عصر سنگ و ظهور تمدنهای نخستین باز میگردد و اگر چاپ به انتقال نقش از ابزاری به ورقه نازک حملونقل تعریف شود، تاریخ باسمه و مهر، پیشینه چاپ محسوب میشود. گاه به این گونه چاپ، چاپ آسیایی میگویند و چینیان در ابداع آن نقش عمده را بر عهده داشتهاند.
شقایق فتحعلیزاده
بهدست آوردن تاریخی مشخص برای آغاز چاپ در ایران، به تعریفی که از صنعت چاپ ارائه میدهیم، بستگی دارد. اگر عمل انتقال نقش را زمینه ظهور و در شمار پیشینه چاپ به حساب بیاوریم، نخستین آثار منقوش ایران به عصر سنگ و ظهور تمدنهای نخستین باز میگردد و اگر چاپ به انتقال نقش از ابزاری به ورقه نازک حملونقل تعریف شود، تاریخ باسمه و مهر، پیشینه چاپ محسوب میشود. گاه به این گونه چاپ، چاپ آسیایی میگویند و چینیان در ابداع آن نقش عمده را بر عهده داشتهاند. اما در باب واژه چاپ برخی معتقد به اشتقاق این واژه از چاو مغولی هستند که از دوره ایلخانان در ایران رواج یافت. بهویژه آنکه انتشار اسکناس چرمی در عهد گیخاتون (۶۹۰-۶۹۴ ه) به جای زر و سیم، به دستور صدر جهان رایج شد و روی آن عبارت «لا الله الا الله محمد رسولالله» را مینوشتند، از سوی دیگر تاسیس چاوخانه در تبریز که به منظور چاپ و توزیع اسکناس چرمی در قلمرو ایلخانان ایجاد شد، دلیل دیگری بر این مدعا است. خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی ظاهرا نخستین ایرانی است که در اثر خود باعنوان «تنسوقنامه ایلخانی» از فن چاپ نزد چینیان یاد کرده است. (رشیدالدین فضلالله، ۱۳۵۰، ۴۰-۳۶).
برخی نیز این نظریه را رد کردهاند و بر این باورند که چاپ از «چهاپ» یا «چهاپه» گرفته شده و ریشه هندی دارد. زیرا «در زبان هندی لفظ چهاپ به معنی مهر است و پارچههایی را که به وسیله مهرها یا قالبهای چوبی نقش میکنند «چهاپانیا» یا «چهاپاره» میگفتهاند. صنعت چاپ شبههمین مهر زدن و نقش کردن به وسیله قالب است، به همین علت در این موارد استفاده شده است.» (مجتبی مینوی، ۱۳۳۲، ش ۸/ دهخدا ذیل کلمه چهاپ). بنابر آنچه گفته شد، چینیان در صنعت چاپ نقش ابتدایی را بر عهده داشتند، چینیها چاپ کتاب را در عصر سلاطین تانگ، یعنی مقارن قرن اول تا سوم هجری به کمال رساندند. آنها روی یک قطعه چوب تمام مطالبی که باید روی دو صفحه بیاید، به علاوه یک ستون برای عنوان باب، فصل یا ممیزات ایجاد میکردند، سپس آن را مرکب زده، وارونه کرده و روی کاغذ بر میگردانند، آن کاغذ را از وسط «تا» میزدند و کتاب ورقهایی از این اوراق تا کرده، که پهلوی یکدیگر گذاشته و دوخته میشد. پس از این ابداع چینیان دومین تحول بزرگ در تاریخ چاپ هنگامی رخ داد که گوتنبرگ در خلال سالهای (۱۴۳۶-۱۴۴۴ م / ۸۴۴- ۸۴۰ هـ) غالب حروف ماتریس را اختراع کرده و با استفاده از حروف فلزی متحرک شیوه نوین چاپ را پدید آورد، بهاین گونه که از کنار هم نهادن حروف سربی و منعکس ساختن آن بر کاغذ به وجود میآید، گوتنبرگ در طراحی حروف و صفحهآرایی کتابهای چاپی خود از اسلوب صومعهها که در تهیه نخستین نسخههای خطی نفیس بود، پیروی کرد.
نخستین کتابی که او چاپ کرد انجیلی بود با حروف گوتیک، اما بعدا تنوع قلمهای حروف کارگاه وی تقریبا به سیصد نوع رسید. درنتیجه این ابداع آلمان به سال ۱۴۵۰ میلادی توانست نخستین کشور دارنده کتاب چاپی به شیوه نوین شود. در آن دوران اومانیستهای ایتالیایی که پس از آلمانها با ۹ سال تاخیر اولین کتاب چاپی خود را ارائه کردند، معتقد بودندکه حروف خط گوتیک از دور تار و محو به نظر میرسد و از نزدیک چشم را خسته میکند، از اینرو کوشیدند تا با الهام از کتیبههای روم باستان حروفی سادهتر و زیباتر پدید بیاورند. اندک زمانی بعد از اختراع گوتنبرگ، نخستین حروف متحرک سربی برای زبانهای شرقی نیز ساخته شد و در این دوران که نزدیک به ۴۰ سال از اختراع چاپ میگذشت، مسلمانان از این اختراع آگاهی یافتند و احتمالا به آزمودن و به کار بستن آن تمایل داشتند، چرا که سلطان عثمانی بایزید دوم در ۸۹۰ هـ، از بیم تحریف کتب دینی، رعایای خود را از چاپ کتاب با حروف عربی بر حذر داشت و پسر او سلطان سلیم در ۹۲۱ هـ لازم دید فرمان پدر را تجدید کند، البته باب عالی در این فرمانها یهودیان را مستثنی کرده بود. (اسماعیل حقی اوزون چارشلی، ۱۳۸۰، ج ۲، ۱۳۶). این عامل و هم چنین در دست داشتن نسخهای از تورات به خط راشی عبری مارس (۹۵۳ هـ/ ۱۵۴۶ م) که در استانبول چاپ شده است این احتمال را تقویت میکند که یهودیان فارسی زبان پیش از سایر گروههای فارسی زبان به اهمیت چاپ کتب پی برده باشند.
این تورات نخستین کتابی است که در آن میتوان ردی از فارسی زبانان یافت. در (۱۰۴۹ هـ/ ۱۶۳۹ م) سه کتاب به زبان وخط فارسی از سوی هیاتهای تبلیغی مسیحی در باب تبلیغ آیین مسیح در لیدن هلند به چاپ رسیده است و چاپخانهای که این کتابها در آن چاپ شده است، ظاهرا باید نخستین چاپخانه فارسی در جهان باشد که برای جذب فارسیزبانان به دین مسیحیت به این اقدام پرداخته است، به طور کلی ارامنه در صنعت چاپ ایران نقش محوری داشتهاند. آنان ۷۲ سال پس از اختراع صنعت چاپ یعنی در سال ۱۵۱۲ م نخستین کتاب چاپی ارمنی را انتشار دادند در فاصله سالهای (۱۵۱۳ م - ۱۵۱۲ م) ارمنیان پنج کتاب داشتند. در سال ۱۵۶۳ م چاپ کتب ارمنی در ایتالیا آغاز و ۴ سال ادامه یافت و پس از آن متوقف شد. در سال ۱۵۸۴ م دوباره چاپ ارامنه آغاز شد، ولی این بار در روم بود و در قرن ۱۷ اولین کتاب ارمنی در لهستان به سال ۱۶۱۶ م میلادی چاپ شد. دگربار بعد از وقفهای طولانی در سال ۱۶۳۸ در جلفای اصفهان کار چاپ کتب ارمنی از سر گرفته شد. به این ترتیب تاسیس چاپخانه از جانب ارمنیان در جلفای اصفهان عبارت از یک مرحله نوین و پراهمیت در تاریخ چاپ ایران و چاپ ارامنه بوده است. این اقدام بزرگ و موثر توسط کشیشان کلیسای جلفای اصفهان صورت گرفت و بالاخره صنعت چاپ پس از گذشت ۱۹۸ سال از اختراع آن و ۱۹۱ سال از چاپ اولین کتاب چاپی به شیوه نوین وارد ایران شد.
براساس مدارک موجود، نخستین کتابی که در ایران و حتی تمامی کشورهای خاورمیانه به شیوه نوین چاپ شده است، زبور داوود یا ساغموس است که در (۱۰۴۸ هـ ۱۶۳۸ م) به زبان و خط ارمنی در ۵۷۲ صفحه، در جلفای اصفهان و به دست کشیشان ارمنی به چاپ رسیده و از این کتاب تاکنون فقط یک نسخه دیده شده است که در کتابخانه بادلیان در آکسفورد نگهداری میشود. پس از آن در سال (۱۶۴۱ م / ۱۰۵۱ هـ) با کوشش خلیفه خاچاطورگیسا راستی در کلیسای وانک در جلفای اصفهان کتابی دیگر به چاپ رسید، نام این کتاب سرگذشت پدران روحانی بوده است. کتاب دیگری در سال ۱۶۴۱ م و بعدی در سال ۱۶۴۲م به چاپ رسید، آنچه بر قدر و ارزش این کتابها میافزاید، ساختن همه وسایل چاپ کتاب مذکور حتی کاغذ آن به وسیله روحانیون کلیسای وانک میباشد. کشیشان این کلیسا با تلاشی خستگیناپذیر موفق شدند که همه حروف مسی، چوبی، آهنی و قیرهای چوبی چاپ، مرکب، کاغذ چاپ کتاب و تذهیب صفحهها را آماده کنند.
آنان پیش از گروههای قومی- زبانی دیگر ساکن ایران روند رو به رشد در صنعت چاپ را آغاز کردند و میدانیم مقام پانزدهم را از حیث قدمت چاپ در میان اقوام جهان احراز کردهاند، البته برای این موفقیت میتوان دلایل بسیاری را برشمرد که شاید مهمترین آن محیط آزاد و تشویقآمیزی بود که شاه عباس اول صفوی و فرمانروایان دیگر این سلسله برای آنها ایجاد کرده بودند. البته باید تلاش خود ارامنه را نیز در توسعه صنعت چاپشان مورد توجه قرار داد. چنانچه میدانیم خلیفه خاچادور به توسعه چاپخانه بسیار علاقهمند بوده است و پس از اینکه مشکلات چاپ را میبیند یکی از شاگردان خود به نام هوانس وارتاپت (یعقوب خان) را برای آموختن فن چاپ در سال (۱۰۴۹ هـ/ ۱۶۳۹ م) به اروپا میفرستد. او ۷ سال در اروپا تعلیم میبیند و میتواند در شهر لیورنو کتاب زبور داوود را چاپ کند، ولی متاسفانه قبل از اینکه جلفا برسد، استادش مرده بود. این راهب توانست در سال (۱۰۵۷ هـ/ ۱۶۴۷ م) همراه خود یک ماشین چاپ با حروف سربی به اصفهان بیاورد و موفق میشود که کتابی در اصفهان به چاپ برساند. (حسین میرزای گلپایگانی، ۱۳۷۶، ۵۶) او سه سال بعد چاپ کتاب مقدس «عهد قدیم و عهد جدید» را شروع میکند، اما به علت اختلافاتی که بین او و سایر ارامنه روی میدهد نه تنها چاپ کتاب مزبور به تعویق میافتد، بلکه خود او نیز مجبور به مهاجرت از جلفا میشود.
تاورنیه در مورد او چنین نقل میکند که «در اصفهان یک نفر ارمنی به تاسیس ماشین چاپ و طبع رسالات پولس و فرامین هفتگانه همت گماشته و بر آن بود که مجموعه کتاب مقدس را به چاپ برساند، او چون طریقه تهیه مرکب مرغوب را نمیدانست و از اثرات سوء آن اختراع بیمناک بود ناگزیر ماشین چاپ را شکست. زیرا از یک جهت حتی اطفال که از آموزش نوشتن تن میزدند، ادعا کردند که خود کتاب مقدس را تنها برای اینکه زودتر از حفظ شوند، بنویسند بهتر است از سوی دیگر بسیاری از اشخاص که از راه نساجی کتاب امرار معاش میکردند با آن مخالف بودند.» (ژان باپتیست تاورنیه، ۱۳۸۳، ج ۵، ص ۲۳۸). با توجه به مدارک این دستگاه چاپ، نخستین دستگاه چاپی بود که در ایران دایر شد، اما از این زمان چاپخانه به مدت ۳۰ سال تعطیل ماند، همچنین در سال ۱۲۵۹ هـ یکی از بزرگان ارمنی به نام مانوک هورتانیان که در جاوه سکونت داشت، یک ماشین چاپ خوب که به جدیدترین وسایل مجهز بود به کلیسای وانک هدیه کرد، اما در آن تاریخ کسی که از فن چاپ اطلاع داشته باشد، در جلفا نبود. (شهلا بالازاده، ۱۳۷۸، ۵۰) و متاسفانه این ماشین حدود ۴۰ سال در انبار کلیسا ماند و معلوم نیست که بعدا مورد استفاده قرار گرفت یا نه. این دستگاه چاپ هماکنون به عقاب معروف است و در کلیسای وانک به یادگار باقی مانده است.
در مدت ۳۳۰ سالی که چاپخانه در کلیسای وانک دایر بود، علاوه بر تقویمها، گزارشات جلسات مذهبی و... حدود ۲۶۳ جلد کتاب با کوشش خلیفههای کلیسا چاپ و منتشر شد. لطفالله هنرفر اصفهانشناس، در جریان بررسی گورسنگهای ارمنیان جلفای اصفهان، پنجاه شغل و منصب را شناسایی کرده است که یکی از آنها به حرفه طباعت (چاپگری) یکی از کشیشان ارمنی به نام کشیش آسادور متوفی ۱۶۹۵ م اشاره دارد. (لطفالله هنرفر، ۱۳۴۵، ۹۰-۸۹) این بررسی نشاندهنده گسترش صنعت چاپ در دوره صفوی نزد ارامنه است که در پایتخت حکومت صفوی مستقر بودهاند. اما برخلاف ارمنیان - که گوی سبقت را از دیگر اقوام ربوده بودند- در این دوران هیچ کتاب چاپی به روش نوین به زبان فارسی در ایران انتشار نیافت، البته شواهد نشان میدهد که همزمان با تاسیس چاپخانه کلیسای وانک در ایران و تلاش ارمنیان برای چاپ کتابشان به روش نوین، عدهای از رجال و درباریان و شاهان صفوی به فکر ایجاد چاپخانه در ایران افتادند. ویلهلم فلور هم بر پایه اسناد موجود در آرشیوهای هلند، به ملاقات هیات مبلغان مسیحی کرملی با شاهعباس اشاره کرده است، بنا به گفته وی در سال ۱۶۱۸ م، ف. ج. تادئوس در حضور شاهعباس اول در قزوین ماشین چاپی با حروف عربی و فارسی ارائه داد و بیان میکند که شاه علاقه زیادی نشان داد و آرزو کرد که در کشورش بهکار افتد و چنین میافزاید که برای مذهب ما داشتن باسمه یا حروف چاپی بسیار مفید است و شاه حتی تادیوس را مامور تهیه آن کرده است.
ماشین چاپ در سال ۱۶۲۴ م از رم فرستاده شد، ولی به سبب اوضاع ناشناخته و پیشبینی نشدهای در دسامبر ۱۶۲۸ م یا ژانویه ۱۶۲۹ م به اصفهان رسید. (ویلهلم فلور، ۱۳۶۶، ۲۸۹) و همچنین معلوم نیست که آیا مبلغان مذهبی کرملی گزارشی درباره کاربرد ماشین چاپ فرستاده شده، دادهاند یا نه. به هر حال نامههای در اینباره به رم نرسیده یا نگهداری نشده است زیرا در سال ۱۶۳۸ واتیکان پرسید که «با حروف چاپی فارسی و عبری که از رم به اصفهان ارسال شده چه کردهاند، چه میخواهند بکنند (آیا از آن استفادهای کردهاند)» (اسناد پادریان کرملی، ۱۳۸۳، ۶۹-۶۴) پاسخ این سوال معلوم نیست. دیگربار از این ماشین چاپ آن هنگام که ف- برنارد سر اسقف کلیسای قدیس بابل و معاون چاپ اصفهان، ایران را ترک کرد نشان مییابیم، وی در هنگام ترک ایران در ۱۶۴۲ م یعنی پس از ۱۳ سال که دستگاه چاپ توسط آنان به ایران وارد شده بود، کلیسا و اقامتگاه خود را با تمام وسایل موجود در آن به جانشیناش که توسط خود او به این مقام منصوب شده بود، داد. در میان این اشیاء و لوازم از قالبهای ۳۴۹ حرف چاپی عربی و ابزار آهنی، یکی برای قالب گرفتن و دیگری برای چیدن و آماده کردن چاپ یاد شده است.
ما هنوز نمیدانیم که اصلا ماشین چاپ عربی- فارسی در ایران استفاده شده است یا نه و اگر استفاده شده در چه تاریخی بوده است. ف.ا.س. یوسف fl. Angelus. As.joseph که از ۱۶۶۴ م تا اوایل ۱۶۷۶ م در ایران اقامت داشته، در سال ۱۶۸۴ م در نوشتههای خویش اشاره میکند که «اجداد کرملیها ماشین چاپی در صومعه خودشان در اصفهان دایر کردند که آنها آن را هنوز دارند. در عین حال وی متذکر میشود که کار هر دو ماشین چاپ هم ماشین ارمنی و هم ماشین عربی- فارسی با توفیق همراه بوده است» (ویلهلم فلور، ۱۳۶۶، ۲۹۱). این مطلب این اندیشه را ایجاد میکند که ماشین چاپ عربی- فارسی پیش از آن که به ایران برسد، مورد استفاده بوده است، نکته دیگری که بر این نتیجهگیری صحه میگذارد، از سند دیگری در همین بایگانی معلوم میشود و آن این است که دارایی برنارد ۲۱ سال در حفاظت کمپانی هندشرقی هلند قرار داشته است، چون این دارایی در ۱۶۶۳ م به رافائل توماس انتقال یافت معلوم میشود ماشین چاپ کرملیها قبلی از ۱۶۴۸ م بهکار افتاده بوده است که این موضوع بعید بهنظر نمیرسد و به راحتی با بررسی تاریخ چاپ ارامنه میتوان پنداشت، همانگونه که در سال ۱۶۳۹ م در هلند کتابهای فارسی برای تبلیغ آیین خود چاپ کردهاند، در کشورهای دیگر نیز به این کار اقدام کرده و کتابهای فارسی برای تبلیغ به چاپ رسانده که از این دستگاه چاپ و قالبهای حروف چاپی در آن استفاده کرده باشند. در نامهها و گزارشهای بهجا مانده از کرملیها از استعمال ماشین چاپ توسط آنها سخنی به میان نرفته است.
همچنین ف.ا.س. یوسف میگوید که هر دو ماشین عربی- فارسی و ارمنی به سبب خشکی آب و هوا به خوبی کار نمیکردهاند (ویلهلم فلور، ۱۳۶۶، ۲۹۱). این دلیل به نظر بسیار غیرممکن میآید زیرا در ایران کتب مختلفی به زبان ارمنی در اصفهان چاپ شده است و هیچیک به دلیل خشکی آب و هوا ناتمام نمانده است و این عامل نمیتواند علتالعلل برای عدم استفاده از ماشینهای چاپ در عهد صفویه باشد و به نظر میرسد بهتر آن است که دلایل دیگری مورد بررسی قرار گیرد. به همین منظور شاید بهتر باشد نخست به بررسی جایگاه هنر و فرهنگ در این دوره بپردازیم. پوپ در کتاب شاهکارهای هنر ایران میگوید: عصر صفویه، دوره طلایی در هنر صحافی، جلدسازی، تذهیب و نقاشی ایرانی است (آرتور آبهام پوپ، ۱۳۸۷، ۲۰۶). در این دوره مقام و منزلت هنرمندان، با حمایت شاهان صفوی بهویژه شاه تهماسب چنان بالا رفت که حتی برخی از دوستان آنان از میان نقاشان و هنرمندان انتخاب میشدند.
به علاوه شاهتهماسب چنان عشق و علاقهای به نقاشی داشت که امیدوار بود، خود یکی از هنرمندان ماهر شود، از آثار شگفتآور دوره او میتوان به شاهنامه تهماسبی اشاره کرد که دارای ۲۵۰ نقاشی مینیاتوری است، همچنین دارای خطی بسیار زیبا، تذهیب بیمانند و از لحاظ جلد و صحافی نیز یک اثر بیمانند است که راجر سیوری آن را در واقع یک موزه هنر سیار میداند (راجر سیوری، ۱۳۸۴، ۱۲۴). پس از شاه تهماسب هنر نقاشی و تذهیب در دوره شاه عباس اول نیز در نقطه اوج قرار داشت و خود او نیز بسیار به این هنرها علاقه میورزید، چنانچه گفته شده پس از اتمام یکی از نقاشیهای رضاعباسی دست او را بوسیده و حتی شبها تا صبح برای او چراغ میگرفته است تا او به کار خود بپردازد. این نمونهها اشاره به علاقه شدید دربار و به پیروی از آنها مردم ایران به هنر تذهیب، نقاشی، نگارگری و رنگ در ایران دارد که متاسفانه چاپ سربی دارای این خواص نبوده و برای مردم جذابیتی نداشته است؛ از سوی دیگر خود هنرمندان دربار و ایران به لحاظ قدرتی که توانسته بودند در دوره صفویه از آن خود کنند مانعی در جهت گسترش چاپ در ایران شدند؛ جدا از هنر نقاشی، خطاطان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. تاورنیه در سفرنامه خود اشاره میکند که چون در روزگار صفویه صنعت چاپ در ایران وجود نداشت، در واقع خط به منزله چاپ بود، به همین علت خطاطی بسیار اهمیت داشت (باپتیست تاورنیه، ۱۳۸۳، ج ۵، ۲۳۸).
اما گمان میرود این سیاح اروپایی بهخوبی به اوضاع آن دوران اشراف نداشته است زیرا در روزگار صفویه حضور صنعت چاپ قطعی است، اما در آن روزگار خطوط نسخ و نستعلیق شکسته متداول بوده است. خط شکسته، خط دیوانی نیز بوده است، این خط امکان زیبانویسی و پرهیز از یکنواخت نویسی ایجاد میکرده است ولی حروف بهکار رفته در چاپهای سربی در مقایسه با نسخههای خطی نفیس چندان جذابیتی نداشته است. چنانچه میدانیم، کتاب قانون ابنسینا ۱۰۰۲ هـ / ۱۵۹۳م در استانبول به چاپ رسیده است که یکدهم نسخه خطی این اثر قیمت داشت ولی طلاب مسلمان حاضر به خریداری آن نبودند. (حسین میرزای گلپایگانی، ۱۳۷۸، ۷۱) از سوی دیگر باید به مخالفتهای نساجان که از راه کتاب امرار معاش میکردند، اشاره کرد و چون در آن دوره تولید پارچههای ابریشمی و زربفت از اهمیت بسزایی برخوردار بود، این نساجان دارای قدرت در ساختار اجتماعی- اقتصادی دوره صفویه بودند، به غیر از آن باید به مخالفت نسخهنویسان نیز اشاره کرد. پس از بررسی عوامل زیباشناختی و مخالفت طبقات صاحبالنفع در تولید کتاب، میتوان به عوامل دینی اشاره کرد.
منبع: نیمسال نامه تخصصی تاریخنو
ارسال نظر