اصلاحاتی که از زمان عباس میرزا شروع شد و با امیرکبیر نیز ادامه پیدا کرد پاسخ به یک ضرورت تاریخی و لزوم ایجاد تغییرات ساختاری و تغییر در صورت‌بندی اجتماعی بود که از شرایط خارجی نشات می‌گرفت زیرا جامعه در شرایط جدیدی قرار گرفته بود که اگر برای پاسخ به آن شرایط دست به اصلاحات و نوسازی نمی‌زد ایران به لحاظ موجودیت سیاسی، فرهنگی، فکری و عملی به‌طور کلی از صحنه تاریخ بشری حذف می‌شد و جایگاهش در حاشیه تمدن جدید تثبیت می‌شد. اقدام‌های امیرکبیر بهترین فرصت تاریخی بود تا به این ضرورت تاریخی جواب داده شود که ایران زمان قاجار از دست داد. مشکل اصلاحات امیرکبیر این بود که او قدرت مطلق نبود تا بتواند در برابر مخالفت‌ها ایستادگی کند فردی می‌توانست این اصلاحات را انجام دهد که یا در نقش پادشاه بود یا از حمایت مطلق پادشاه برخوردار می‌بود. این صدراعظم قاجاری قدرت خود را از شاه به دست آورد.اصلاحات او تا زمانی انجام شد که شاه از او حمایت می‌کرد و با رویگردانی شاه از حمایت صدراعظم، نهال اصلاحات و نوسازی قطع شدند. شاه و درباریان بهترین و مناسب‌ترین وضعیت تاریخی را برای مساله تمدن جدید و تاسیس آن نابود کردند؛ مساله بزرگی که حاصل آن تداوم بحران و حل نشدن موضوع تمدن جدید بود.

- بخشی از گفت‌وگو با قباد منصوربخت، استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی با سایت «مورخان»، مصاحبه‌گر: مهدی احمدی