راه‌اندازی مرکزی برای مبادله خون

فریدون علاء سال ۱۳۳۸ از دانشگاه ادینبورگ در اسکاتلند فارغ‌التحصیل شد، دانشگاهی که به‌عنوان بهترین دانشکده پزشکی اروپا شهرت داشت. او بنیان‌گذار سازمان انتقال خون ایران در اوایل دهه ۱۳۴۰ است. دکتر علا در گفت‌وگویی چنین از تاسیس این سازمان و مساله خرید و فروش خون در آن زمان یاد کرده است:

ایده راه‌اندازی سازمانی ملی به نام انتقال خون از کجا شکل گرفت؟

وضعیت انتقال خون در بیمارستان ۵۰۰تختخوابی آن زمان (یا بیمارستان امام امروز) بسیار نارسا و خطرناک بود. دم در ورودی بیمارستان بخش انتقال خون بیمارستانی قرار داشت که خانم «دکتر برلیان» ریاست آن را بر عهده داشتند. هر روز صبح که می‌آمدیم سر کار باید صحنه ناگوار خون‌گیری از خون‌فروشان حرفه‌ای را مشاهده می‌کردیم. این افراد رنجور و رنگ‌پریده بیشتر اوقات کسانی بودند که از شهرستان‌ها و روستاها به تهران آمده بودند دنبال کار و شدیدا احتیاج به پول داشتند. واسطه‌هایی این افراد را بسیج می‌کردند و از آنها ۲۵۰ میلی لیتر خون می‌گرفتند و پول ناچیزی به آنها می‌رسید. آنهایی که گروه‌های خونی نایابی داشتند حتی بیش از یک بار در هفته خون می‌دادند. طوری بود که وقتی شما شیشه خون را نگاه می‌کردید ته‌نشینی از گویچه سرخ دیده می‌شد و بقیه پلاسما بود که البته به درد مبتلایان هموفیلی می‌خورد. وضع اسفناک بود، در تمام بیمارستان‌ها همین وضعیت رایج بود، چه در بیمارستان‌های دولتی، دانشگاهی و چه خصوصی.

انتقال خون در آن سال‌ها متولی مشخصی نداشت؟

سوال خوبی است. اصولا هر بیمارستانی باید برای خودش در این مورد فکری می‌کرد و همه از جمله شیر و خورشید سرخ (هلال احمر) و ارتش خون را خریداری می‌کردند. البته ارتش به‌صورت دیگری خریداری می‌کرد. یعنی سربازها را دراز می‌کردند و به آنها دستور داده می‌شد که داوطلب بشوند و به جای پول ۷۲ ساعت به آنها مرخصی می‌دادند که البته آن تفکر غلطی را که اهدای خون برای سلامتی مضر است، تقویت می‌کرد که اصلا صحت ندارد.

و در نهایت انتقال خون ملی را راه‌اندازی کردید

من مدام در فکر انتقال خون بودم چون روز به روز برای من روشن‌تر می‌شد که باید تحولی در این خدمات به وجود بیاید. در آن موقع فقیرترین، نیازمندترین، بیمارترین و آسیب‌پذیرترین افراد جامعه را می‌خواباندند و از آنها خون می‌گرفتند. مرکز انتقال خون باید جایی ‌بود که افراد طبقه متوسط و مرفه جامعه رغبت کنند بیایند خون بدهند. یک جای قشنگ، تمیز با مبلمان خوب؛ وسایل اتوماتیک را برای بار اول آوردیم؛ عده‌ای از پزشکان و محققان علاقه‌مند را از دانشگاه دزدیدم و به کادر سازمان انتقال خون اضافه کردم. خوب آنها دیدند در اینجا خبری هست و علاقه‌مند شدند، برای اینکه ما نمی‌خواستیم فقط یک سوپرمارکت فرآورده‌های خون به وجود بیاوریم، می‌خواستیم یک مرکز علمی هم باشد.

- منبع: مجله پادهش