در اواخر دوره ناصرالدین شاه کار مالیه ایران به جایی رسید که هیچ شهری اضافه محل یا به اصطلاح مستوفی‌ها «باقی تحت محل» نداشت و شاه برای پوشاندن کسری بودجه مجبور شد که به وسایلی فوق‌العاده متوسل شود. او چند وسیله موقتی اختیار کرد که علی الظاهر بار خودش را بار کرد؛ اما در باطن بر خرابی مالیه ایران افزود.

اول آنکه دستور به مساعده داد. یعنی قرارداد یک قسط از مالیات را حکام ولایات قبل از تجدید سال از مردم مطالبه کنند و در واقع سال نو را وصله سال کهنه کرد. چون از این راه هم چندان تفاوتی حاصل نشد وسیله دیگر انتخاب کرد و تا چندی هم با آن گذراند. یعنی مناصب و القاب را در معرض فروش و حراج درآوردند. هر کس هر منصبی استدعا کرد در مقابل مبلغ معیـنی به او دادند. مثلا درجات نظـامی از قبیل سلطانی، یاوری، سرهنگی، سرتیپی، امیرپنجی، امیرتومانی، سرداری، سالاری، امیر نوبانی، به اندازه‌ای فروخته شد که عده صاحبان مناصب دو سه مقابل افراد نظامی شد. در اوایل، حمقا برای انجام این معامله با کمال عجله حاضر شدند و پول دادند تا صاحب منصب خارج از فوج یعنی سرهنگ و سرتیپ و امیر پنج و امیرتومان افتخاری بدون ابواب جمعی شدند تا وقتی که عده آنها به قدری زیاد شد که دیگر کسی پیرامون این معامله نرفت، بلکه از بس هر بی‌سر و پایی صاحب منصب شد دیگر شأن و شرفی برای این مناصب باقی‌ نماند. حتی زرگر و معمار و کلاهدوز و نجار هم بی‌نصیب از منصب نماندند.

بعد از آنکه این متاع به کلی فاسد شد و از رونق افتاد شروع به فروش القاب افتخاری کردند و به اختلاف لغات، قیمتی برای صحه فرامین به‌عنوان تقدیمی معین کردند و از هر ماده چندین لفظ مشتق شد به‌طوری که قاموس و منتهی الارب هم از تعداد آنها عاجز شدند. مثلا ماده نصرت از حیث اشتقاق لفظی و مضاف‌الیه قریـب پانصد لقـب شـد که بـرای نمونه بـه بعضـی از آنها اشـاره می‌کنیم: نصـره‌الدوله، نصره‌السلطنه، نصره‌الملک، نصره‌السلطان، نصره خاقان، نصره‌لشکر، نصـره‌نظام، نصره‌حضـور، نصـره‌خلوت، نصـره‌دفتر، نصـره‌الممالک.

اسـم فاعـل آن هم کـه ناصـر باشـد بـه همین قسـم ناصـرالدوله، ناصرالسـلطنه، ناصـرالملک، ناصرالممالک، ناصرالسلطان، ناصر خاقان، ناصر نظام، ناصر لشکر، ناصر حضور، ناصر دفتر و ناصر الوزاره ـ صیغه فعل آن را هم مهمل نگذاشتند و بر همین قیاس: نصیرالدوله، نصیرالسلطنه، نصیرالملک، نصیرالسلطان، نصیر نظام، نصیر دفتر، نصیرخلوت، نصیرحضور، نصیرالممالک، نصیرلشکر و نصیرخاقان بعد که از ثلاثی مجرد آن فارغ شدند آن را به باب افتعال بردند. و از او هم چندین لغت مشتق شده، نظیر منتصرالدوله، موتمن الدوله، موتمن الممالک، موتمن السلطنه و الی آخر به اضافات مختلفه استعمال شد.

- احمد مجدالاسلام، کرمانی، تاریخ انحطاط مجلس، فصلی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، (اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، ۱۳۵۱).