اصلاحات سیاسی امیرکبیر

دکتر حامد عامری

در نگاهی کلی به اصلاحات سیاسی میرزا تقی خان، باید گفت تمامی اصلاحات اقتصادی سیاسی امیرکبیر در جهت تمرکز قدرت در دستگاه‌های دولتی بود که در راس آن مقام صدارت عظما قرار داشت.1 هدف اصلی امیرکبیر از این اصلاحات تقویت اقتدار دولت و نیز بهبود وضعیتش برای کنترل موثر بر فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مراکز قدرت داخلی و خارجی بود.2 اصلاحات امیر، به شکل گسترده‌ای دیوان‌سالاری را تقویت می‌کرد. تا وقتی امیرکبیر در راس دستگاه‌های دولتی قرار داشت، فساد اداری در سطح نازل بود. با برکناری وی از راس دستگاه‌های دولتی، دیوان‌سالاری در جهت سرکوبی و انقیاد مردم به کار رفت. امیرکبیر اصلاحات مهمی در دستگاه‌های کشوری و لشکری انجام داد، اما در نهایت با قتل وی اصلاحات ناتمام ماند. شکست اصلاحات وی از آنجا آغاز شد که سیاست‌های امیرکبیر، قدرت و اختیارات شاه را محدود می‌کرد یا با اختیارات شاه و صدراعظم تداخل پیدا می‌کرد. دیگر تقویت قدرت صدراعظم به منزله تقویت قدرت سلطنت نبود. قدرت صدراعظم تهدید و خطری جدی برای سلطنت محسوب می‌شد و همچون گذشته یگانه راه رهایی شاه از بحران، احیای سنت وزیرکشی بود. ناصرالدین شاه به دنبال فردی می‌گشت تا خلأ ناشی از فقدان امیرکبیر را پر کند. چنین شخصیتی میرزا نصرالله نوری معروف به میرزا آقاخان بود. در ۲۵ محرم سال ۱۲۶۸ میرزا تقی خان امیرکبیر از صدارت برکنار شد.3

او به امور سیاست خارجی بسیار توجه داشت دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تاسیس سفارتخانه‌های دائمی در لندن و پطرزبورگ و ایجاد قنسول‌گری‌هایی در بمبئی و عثمانی و قفقاز از کارهای اوست.4 امیرکبیر در اجرای سیاست‌های خود بسیار سختگیر و با انضباط بود. وی در اجرای اهداف خود روش‌های سخت و مستبدانه‌ای را در پیش گرفت. اصولا در جامعه‌ای مانند ایران که مردم نقشی در حکومت ایفا نمی‌کنند، انجام اصلاحات با استبداد همراه است و تغییر زندگی مردم و دیکته کردن شیوه‌های جدید زندگی با شدت عمل توام است.5 از این‌رو، برخی، ماهیت حکومت امیر را نمونه‌ای از «استبداد منور» شناخته‌اند. نویسنده‌ای انگلیسی درباره امیر می‌نویسد: میرزا تقی خان که «برای تجدید حیات ایران برخاست، یگانه مردی بود که کاردانی و وطن‌پرستی و اخلاق استوار، همه در شخصیت او جمع آمده بود و می‌توانست رهبری کشتی دولت را به عهده گیرد، از میان صخره‌ها و خطرهایی که بر سر راه داشت بگذراند و سلامت به مقصد برساند.»

در ارزشیابی روش استبداد منور امیر باید گفت حکومت او سه جنبه بسیار مهم داشت: یکی اینکه بر پایه «قانون و عدالت» نهاده شده بود. دیگر اینکه به تربیت ملت معطوف بود و سوم اینکه رضایت و خرسندی خاطر مردم را ربود. مجموع آنها نظام سیاسی متمایزی را ساخت که به «نظم میرزا تقی‌خانی» تعبیر می‌شد و این توصیف ضرب‌المثل مردم و دیوانیان بود.۶ مفهوم «نظم میرزا تقی‌خانی»، در دولت نیرومند مرکزی که میرزا تاسیس کرد، نیک متجلی است. در دوره قاجار هیچ‌گاه قدرت مرکزی به حد روزگار امیر نرسید و هیچ‌گاه اداره امور کشور به آن اندازه متمرکز نشد. فرمان دولت تا نهایت نقطه جغرافیایی مرز بلوچستان پیش از تقسیم فعلی آن یعنی تا سرحد سند روان بود و همه ایلات دورافتاده سرحدی به فرمانبرداری پایتخت سر نهادند، در این کار قدرت و تدبیر به هم آمیخت، از ایلات و عشایر فوج‌های جدید سرحدی به وجود آورد که از ابتکارهای ارزنده اوست و در بلوچستان دورافتاده، فوج توپچی جمازه‌(شتر)سوار تاسیس کرد که با مقتضیات جغرافیایی آنجا سازگار بود. گردن‌کشان و شورشیان را برانداخت یا مطیع گردانید و سرانجام امنیت داخلی را برقرار ساخت. این معنی نیز باید دانسته شود که در فلسفه حکومت امیر، مفهوم امنیت تنها دلالت بر استقرار قدرت دولت و فرمانروایی سیاسی نداشت، بلکه شامل ایمنی اجتماعی و قضایی نیز می‌شد.7

پی‌نوشت:

۱- اجلالی، بنیان حکومت قاجار، تهران، نشر نی، ۱۳۸۴، ص۸۴.

۲- مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران، ترجمه کمال پولادی، تهران، انتشارات باز، ص۹۵.

۳- اجلالی، همان، ص۸۵.

۴- فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص۲۱۰.

۵- اجلالی، همان، ص۸۴.

۶- امیرکبیر و ایران، ص۲۱۲.

۷- امیرکبیر و ایران، ص۲۱۴.