من نظرات گرانت واتسون، مولف کتاب تاریخ ایران درباره امیرکبیر را بسیار مهم می‌دانم. او در دوران صدارت میرزا آقاسی و امیرکبیر، منشی سفارت انگلیس بود و پس از بازگشت به کشور خود کتاب تاریخ ایران دوره قاجاریه را منتشر ساخت. وی از وضع آشفته دربار تهران و ادارات دولتی در اواخر صدارت میرزا آقاسی سخن می‌گوید و سرانجام می‌نویسد: « ماموریتی که امیر در پیش داشت بسیار سنگین بود.» او از خدمات امیرکبیر چنین یاد کرده است: « در میان همه رجال اخیر مشرق زمین و زمامداران ایران که نامشان در تاریخ جدید ثبت است میرزا تقی‌خان ‌امیرنظام بی‌ همتاست. «دیوژانس»، روز روشن با چراغ در پی او می‌گشت. به حقیقت سزاوار است که عنوان «اشرف مخلوقات» به‌شمار آید، بزرگوار مردی بود.» امیر عامل اصلی عقب‌ماندگی هرکشور را در میزان استبداد و خودکامگی پادشاهان یا صاحبان قدرت می‌دانست. دکتر ادوارد پولاک (۱۸۱۸-۱۸۹۱ میلادی)که مدت کوتاهی پس از برکناری و قتل بی‌رحمانه امیرکبیر به ایران آمد، در سفرنامه خود این حقیقت را آشکارا بیان می‌کند و شرح می‌دهد که با اوج گرفتن دوباره استبداد ناصری پس از قتل امیرکبیر، باردیگر ایران در سراشیب انحطاط و عقب ماندگی افتاده است. وی می‌نویسد: «هرچه حکومتی مطلقه‌تر و استبدادی‌تر باشد به همان نسبت هم احترام به قانون در آن کاستی می‌گیرد. حاکم استبداد از آن رو که تمام قوانین ناشی از اراده شخصی وی است، در نتیجه جزئی‌ترین تخطی به آنها را از نوعی تمرد از فرامین خود تلقی می‌کند و آن را مانند جرم خیانت به وطن کیفر می‌دهد.»

- به نقل از یک گفت‌وگو با محمود حکیمی، مورخ، پژوهشگر