آموزش نوین در ایران  صد‌و‌هفتاد ساله شد

دنیای اقتصاد: سمیرا دردشتی: پژوهشکده اسناد با همکاری پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران و سرای ایرانشناسی در روز دوشنبه ۱۵ آذرماه نشستی را تحت عنوان «همایش ملی ۱۷۰ سال تاسیس مدرسه دارالفنون و مرگ امیرکبیر» در تالار اجتماعات آرشیو ملی ایران برگزار کردند. در این نشست شمار زیادی از پژوهشگران و دانش‌آموختگان تاریخ در رابطه با اهمیت و جایگاه مدرسه دارالفنون به سخنرانی، بحث و تبادل‌نظر پرداختند. همچنین در این مراسم شماری از مسوولان مدرسه دارالفنون و دانش‌آموختگان این مدرسه از جمله سعید نوربخش دماوندی استاد بازنشسته دانشگاه کلمبیا حضور داشتند.

دکتر مجید تفرشی پژوهشگر و سندپژوه که در رابطه با اسناد ایران در آرشیوهای بریتانیا پژوهش‌های متعددی انجام داده است، نخستین سخنران این نشست بود که به مرور اسناد موجود در رابطه با امیرکبیر پرداخت. وی اشاره کرد که «در حال حاضر در سه آرشیو بریتانیایی در رابطه با امیرکبیر اسنادی یافت می‌شود. یکی آرشیو ملی بریتانیا، دوم آرشیو دیوان هند که به کتابخانه ملی بریتانیا منتقل شده است و بیشتر مکاتبات وزیر مختار با نایب‌السلطنه هند را شامل می‌شود و دسته سوم سند‌هایی است که به‌صورت پراکنده و محدود هستند و در کتابخانه‌های دانشگاهی نظیر آکسفورد و کمبریج یافت می‌شوند.» وی تاکید کرد که «در رابطه با دوران تقریبا سه ساله صدارت امیرکبیر حجم زیادی از اسناد در آرشیوهای بریتانیایی موجود است، اما باید توجه داشته باشیم که اسناد مربوط به امیر کبیر به این دوران خلاصه نمی‌شود. در آرشیو ملی بریتانیا ۶ اداره وجود دارد که اسناد در آنجا نگهداری می‌شوند.

نخست اسناد وزارت خارجه که مهم‌ترین آنها است، بعد از آن اسناد وزارت جنگ، وزارت دریایی، اسناد نخست‌وزیری بریتانیا، هیات دولت و اسناد پارلمانی که در حال حاضر همه این اسناد تا دویست سال اخیر در همه‌جای دنیا به‌صورت آنلاین در دسترس و قابل سرچ است.» وی افزود «ما در رابطه با امیرکبیر در ۵ دوره سند داریم، اولین دسته سندها که حجم کمی هم دارد، مربوط به اسناد هیات اعزامی خسرو میرزا برای عذرخواهی از قتل گریبایدوف است و سفیر بریتانیا در سن‌پترزبورگ گزارش‌های زیادی در این رابطه ارائه داده است و اشاراتی هم به نام امیر به‌عنوان یکی از اعضای مهم هیات می‌کند. دومین دوره‌ای که تقریبا هیچ‌توجهی به آن نشده و بسیار حائز اهمیت است و اسناد تقریبا زیادی شامل گزارش‌ها و نامه‌ها در رابطه با آن وجود دارد، اسناد مربوط به مناقشات مرزی ایران و عثمانی است که منجر به عقد پیمان ارزنه‌الروم می‌شود و این اسناد تقریبا از زمان صفویه شروع می‌شود و تا دوره محمدرضاشاه نیز ادامه می‌یابد.

با توجه به اینکه امیرکبیر دوره طولانی در این مذاکرات بود، اسناد این دوره در رابطه با او قابل توجه است. ریز مذاکرات، رونوشت‌ها و در برخی از موارد اصل دستخط طرف‌های مذاکره‌کننده در این اسناد قابل دسترس است. دوره سومی که در بریتانیا در رابطه با امیرکبیر سند هست، اسناد مربوط به دوران ولیعهدی ناصرالدین میرزا در تبریز است که آنجا کنسول بریتانیا در تبریز گزارش‌های مختلفی از شرایط رشد و نمو ناصرالدین شاه و نقش امیر در شکل‌گیری فکر و ذهن او تا آستانه فوت محمدشاه و عزیمت ولیعهد و میرزاتقی‌خان امیرنظام به تهران دارد. بخش چهارم اسناد دوران صدارت امیرکبیر است که تقریبا هرروز گزارش‌های متعددی از مقامات بریتانیایی به‌خصوص «جاستین شیل» سفیر انگلیس در ایران، وجود دارد و معدود اسنادی هم در حدود ۱۰۰ صفحه وجود دارد که مربوط به دوران عزل تا قتل امیرکبیر است. البته پس از این نیز اسنادی به‌صورت پراکنده هستند که در آنها نامی از امیرکبیر به‌عنوان سابقه یا نتیجه اقداماتی که او انجام داده است، برده می‌شود. ذکر این نکته ضروری است که در اسناد بریتانیایی تقریبا هیچ سندی با عنوان امیرکبیر وجود ندارد و عمدتا با عنوان «امیرنظام» از او یاد می‌شود.»

وی همچنین اشاره کرد که «باید به سند مشهوری که نخستین بار دکتر عباس امانت در کتاب «قبله عالم» آورده است نیز اشاره‌ای داشته باشم. در این سند آمده است که امیرکبیر پس از عزل از کلنل شیل درخواست می‌کند که تحت‌الحمایه بریتانیا قرار بگیرد. مطابق پژوهش‌هایی که من روی اسناد مختلف انجام داده‌ام، اگرچه نمی‌توان این سند را کذب و فاقد اعتبار دانست ولی باید به این نکات توجه داشت. نخست سابقه امیر در اداره مملکت از جمله همین بحث دارالفنون که وی بسیار اصرار داشت تا از کارشناسان انگلیسی و روس استفاده نشود و بیشتر از کشورهای بی‌طرف، معلمان و کارشناسان به ایران وارد شوند و معمولا سعی داشت از متخصصان کشورهایی استفاده کند که با ایران سوابق سوءاستعماری نداشتند و این امر در همه جوانب سیاسی، نظامی، پروتکل‌های دیپلماتیک و نظیر اینها مورد اعتراض انگلیسی‌ها بود و مناقشات مکرری در این رابطه وجود داشت. بنابراین دوران امیرکبیر از منظر روابط با بریتانیا، دورانی بود که بعد از ماجرای هرات و قطع روابط با بریتانیا بود و این را در خاطرات جاستین شیل و همسرش و همچنین در بقیه اسناد موجود در آرشیو ملی بریتانیا می‌توان مشاهده کرد که این دوره، دوران پسابحران در روابط دو کشور بود و امیرکبیر نیز در نوع سیاست خود تلاش داشت تا روابطی مبتنی بر منافع ملی ایران با آنها برقرار کند. او چالش‌های مدامی با دیپلمات‌های بریتانیایی داشت که قصد داشتند از موضع استعماری قرن نوزدهمی با ایران مراوده داشته باشند.

بنابراین ارسال چنین نامه‌ای از سوی امیرکبیر را باید محل تردید دانست. ضمن اینکه چند مشکل در این رابطه وجود دارد، نخست آنکه پیش از این نامه ما موارد مشابهی داریم که کسانی از مقامات بریتانیایی برای نجات خود استمداد کردند، در دوران فتحعلی‌شاه و زمان جنگ‌های ایران و روس مواردی بوده ولی در تمام این موارد ما اصل نامه را داریم یا حداقل بازنویسی شده و ترجمه اصل آن در دسترس هست اما در مورد نامه منتسب به امیرکبیر، این تنها یک نقل قول شفاهی است، یعنی کسی گفته که میرزاتقی‌خان تقاضای پناهندگی به دولت بریتانیا داده است. بنابراین اولا در رابطه با چنین مقامی که صدراعظم معزول شده است، هیچ مشابهی ندارد که یک نقل قول شفاهی باشد و اصل یا دست‌کم رونویس اصل خواسته وجود نداشته باشد. دوما این سند یک دستخط ترجمه شده انگلیسی است که نقل قول شخص ثالث در آن ذکر شده و آن‌طور که از اسناد برمی‌آید جاستین شیل این درخواست را پیگیری کرده و به جهت سوابق دشمنی امیرکبیر با بریتانیا، دولت این کشور با تقاضای او مخالفت کرده است.

در نتیجه با توجه به مقایسه نامه‌های قبلی و بعدی مربوط به این ماجرا به نظر می‌رسد که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، شخصی از طرف امیرکبیر برای نجات جان او تلاش کرده است که چنین وساطتی انجام دهد و اینکه امیرکبیر چنین نامه‌ای نوشته باشد، بسیار محل تردید است و هیچ اعتباری به آن رونویس نقل قول شده شفاهی وجود ندارد. البته برخی اساسا منکر وجود چنین سندی شدند که این امر نیز قابل تایید نیست، چراکه همان‌گونه که اشاره کردم این سند با نقل شفاهی از شخص ثالث وجود دارد. حتی به فرض وجود چنین نامه‌ای و اثبات منسوب بودن آن به امیرکبیر برای نجات جان خود، هیچ تاثیر جدی در قضاوت و ارزیابی ما از عملکرد امیرکبیر از دوران صدارتش و طول حیات اجتماعی و سیاسی او ایجاد نخواهد کرد که البته تاکید می‌کنم من در اساس، چنین درخواستی را باتوجه به شواهد موجود، محل تردید جدی می‌دانم.»

پس از این سخنرانی، اسماعیل دمیرچی به‌عنوان شخصی که ۶۵ سال در حوزه چاپ فعالیت داشته و دو موزه چاپ نیز تاسیس کرده است به بیان اهمیت چاپ سنگی در دارالفنون اشاره کرد که موجب شد در اولین سال از دارالفنون جزوات درسی به‌صورت کتاب برای استفاده دانش‌آموزان درآیند. وی همچنین گزارشی از تلاش‌های خود برای تاسیس موزه چاپ در دارالفنون ارائه کرد که به دلیل عدم همکاری مسوولان با وی این امر تاکنون میسر نشده است. سخنران سوم این همایش، مهندس سحاب بود. وی رئیس موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب است که نخستین موسسه جغرافیایی و نقشه‌نگاری در ایران و خاورمیانه به‌حساب می‌آید. سحاب در رابطه با آموزش کارتوگرافی در دارالفنون به سخنرانی پرداخت. او اشاره کرد که «در دوره مدرن ما شاهد هستیم که بیشترین نقشه‌های دقیق از ایران توسط روس و انگلیس که در ایران منافعی داشتند، طراحی شده است و در زمان جنگ‌های ایران و روس این توجه به نقشه تا حدود زیادی موجب برتری روس‌ها بود. عباس‌میرزا و قائم‌مقام پیش‌تر از سایرین به اهمیت طراحی نقشه پی بردند و کوشیدند تا به کمک اروپاییانی که نقشه‌نگاری می‌دانستند، نقشه‌هایی را طراحی کنند.

این توجه پراکنده به نقشه‌نگاری در تاریخ ایران تا تاسیس دارالفنون که نقطه عطفی در این زمینه بود، ادامه داشت. اولین نقشه دقیق و صحیح شهر تهران با روش‌های مربوط به ژئودزی توسط کرشیش با همکاری شاگردان دارالفنون ترسیم شد. همچنین افرادی چون عبدالغفار یا نجم‌الملک که از شاگردان و بعدها استادان این مدرسه بود، در کار تهیه نقشه بسیار فعال بود. وی زمانی اقدام به ترسیم نقشه تهران کرد که حصارهای قدیم آن ریخته شده و شهر گسترش یافته بود. آماده شدن این نقشه ۹ سال به طول انجامید. بعد از این هم افراد مختلفی اقدام به تهیه نقشه کردند اما باید توجه داشت که ما کارتوگرافی و نقشه‌برداری مدرن در ایران را مدیون دارالفنون هستیم، چرا که اگر چنین نهادی نبود، متعاقب آن دیگر نهادهای مربوط به نقشه‌برداری و جغرافیا نیز احتمالا در کشور ما به وجود نمی‌آمدند، همان‌گونه که امروزه بسیاری از کشورهای خاورمیانه تهیه نقشه‌های خود را به موسسات اروپایی واگذار می‌کنند.»

سخنران چهارم مراسم نسرین ترابی، فارغ‌التحصیل رشته عکاسی از دانشگاه تهران در زمینه «معلمان عکاسی در دارالفنون» به سخنرانی پرداخت و البته اشاره کرد که؛ «در دارالفنون درسی به نام عکاسی نداشتیم ولی معلمان دارالفنون در کنار فعالیت‌های خود و آموزش دیگر دروس، کارهای مربوط به عکاسی نیز انجام می‌دادند. در میان معلمانی که به‌طور مشخص نامشان در تاریخ ایران برای اشتغال به عکاسی آمده است، از علی‌خان امین‌حضور، میرزاحسن‌علی عکاس‌باشی، عبدالله میرزاقاجار، میرزا احمد و ابراهیم‌خان صنیع‌السلطنه می‌توان نام برد. در دوران بعد با عمومی‌تر شدن عکاسی و خروج آن از دربار توجه کمتری به عکاسی شد و تا تاسیس یک رشته مستقل به نام عکاسی در سال ۱۳۶۲ در دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران، الگوی غالب در پرداختن به عکاسی به شکل شاگردی بود و کمتر به‌صورت آکادمیک دنبال می‌شد.»

با پایان این سخنرانی، پنل اول همایش نیز پایان یافت و بخشی به پرسش و پاسخ میان استادان و حاضرین در جلسه اختصاص داده شد. در پنل دوم نیز چهار سخنرانی به‌وسیله پژوهشگران ارائه شد که در بخش نخست آن حوریه سعیدی، معاون پژوهشکده اسناد، به بیان نظرات خود در رابطه با معلمان نظامی دارالفنون پرداخت. وی یکی از دغدغه‌های اصلی امیرکبیر در ایجاد دارالفنون را آموزش در جهت اصلاحات نظامی دانست که همواره در صدد انجام آن بود. سعیدی ضمن ارائه آمار به دعوت از معلمان خارجی به ایران اشاره کرد و گزارشی از عملکرد ایشان در سامان دادن به آموزش نظامی ارائه داد. همچنین این نکته را قابل‌توجه دانست که بخش نظامی دارالفنون چند ماه پیش از افتتاح رسمی آن فعالیت خود را زیر نظر امیرکبیر آغاز کرده بود. به علاوه وی در سخنرانی خود به بیان اهمیت و ترتیب کتب آموزشی این دوره در حوزه نظامی پرداخت.

دومین سخنران پنل دوم علیرضا دولتشاهی، با بیان این امر که شکل‌گیری مهم‌ترین نهاد در دوران تاریخ مدرن ایران را نباید به فردی خاص نسبت داد و پیدایش آن را باید در فراسوی اراده و خواست افراد دانست و آن را متاثر از روح زمان قلمداد کرد، سخنان خود را آغاز کرد. دولتشاهی یادآور شد که نباید فراموش کنیم که همزمان با ایران در ژاپن نیز دارالفنون تاسیس شد و این تقارن را باید ناشی از آن دانست که زمان این فرا رسیده بود که در این کشور مدرنیته پایه‌ریزی شود. وی سپس در رابطه با نقش معلمان لهستانی دارالفنون و سرگذشت آنان به ایراد سخنرانی پرداخت. سخنران سوم دکتر ایرج نیک سرشت، عضو هیات علمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران بود که به چالش‌های آموزش فیزیک نوین در دارالفنون پرداخت. وی علت آنکه فیزیک را به‌عنوان موضوع پژوهش و ارائه انتخاب کرده است اهمیت این علم در میان علوم جدید و گذار علوم به مدرنیته دانست. نیک‌سرشت به غیاب فیزیک در برنامه‌های درسی پرداخت و اشاره کرد که حتی متون کهنی که در ایران وجود داشته نظیر «طبیعیات ابن سینا» نیز از برنامه‌های درسی این دوران غایب بود و این در حالی است که یافته‌های این رشته یکی از مهم‌ترین متون در عبور غرب به مدرنیته بوده است.

آخرین سخنران این همایش جمشید کیانفر، مصحح متون تاریخی دوره قاجار بود که در رابطه با کتاب‌های درسی دارالفنون به بیان نتیجه پژوهش‌های خود پرداخت. وی در ابتدا به تاثیرگذاری امیرکبیر بر ناصرالدین شاه و ادامه یافتن مسیر وی حتی پس از مرگش اشاره کرد و او را بانی کاخ دانش نوین ایران دانست. او زیرکی امیر را در این امر ارزیابی کرد که به جای اعزام دانشجو به خارج معلمان را به ایران آورد تا هم تعداد بیشتری آموزش ببینند و هم هزینه‌های کمتری به دولت تحمیل شود. کیانفر رشته‌هایی را که در دارالفنون تدریس می‌شد، شامل پزشکی، حکمت طبیعی (شامل فیزیک و شیمی)، ریاضیات (حساب و هندسه)، جغرافیا و علم مساحت، دروس نظامی، زبان، موسیقی، تاریخ و شرعیات برشمرد و به دشواری‌های آموزش آنها به جهت تفاوت زبانی شاگردان و معلمان اشاره کرد.

این مراسم با بازدید شرکت‌کنندگان از مدرسه دارالفنون که اگرچه مراحل بازسازی آن به اتمام نرسیده اما درب آن به روی بازدید‌کنندگان باز شده است، به اتمام رسید. دکتر محسن جعفری مذهب، عضو هیات علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی و دبیر همایش در حاشیه این مراسم در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد» با تاکید بر ضرورت برگزاری چنین نشست‌هایی، به اهمیت تاریخی دارالفنون در هویت آموزشی مردم ایران اشاره کرد و تاسیس این نهاد را سرآغازی بر پیشرفت و توسعه تفکر در ایران دانست. وی با اشاره به رسالت سازمان اسناد در پرداختن به اموری از این دست، رسیدن به صد و هفتادمین سالگرد تاسیس این نهاد را بهانه مناسبی برای واکاوی میراث آن دانست. به علاوه او از برنامه‌های آتی سازمان اسناد و کتابخانه ملی در رابطه با «نخستین کنگره سالانه مطالعات قاجار» در تاریخ بیستم آذرماه و همچنین برنامه‌هایی برای بزرگداشت هزاره «ناصرخسرو» خبر داد.

آموزش نوین در ایران صد‌و‌هفتاد ساله شد