55 سال تبلیغات بلندگویی

دنی کرینگیل
ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی

هیچ یک از آن سربازان حتی تصورش را هم نمی‌کردند که باید چنین سروصدای مهیبی را آن ‌هم درست در کنار گوش‌ها و بالای سر خود تحمل کنند. سربازان نیروهای مسلح آلمان شرقی که در پادگانی در کنار مرزهای برلین غربی مستقر بودند تصور کاملا متفاوتی از این وضع داشتند و در واقع قرار بر این بود که مقدمات جشن‌های شانزدهمین سالگرد تاسیس جمهوری دموکراتیک آلمان (شرقی) را که روز هفتم اکتبر برگزار می‌شد، فراهم کنند. درست در همان زمان و در فاصله‌ای کمتر از صد متر، یعنی در سوی غربی دیوار عملیات اسرارآمیزی در جریان بود: از میان شاخه‌های انبوه درختانی که در کنار ساختمان‌های فرودگاه نیروهای بریتانیایی قرار داشت، ناگهان میله‌هایی بلند و متصل به هم به‌صورت هیدرولیک باز شد و رو به آسمان رفت، اما بر سر این به اصطلاح بازوهای پولادین و بلند، از دست و انگشت خبری نبود و در عوض بلندگوهایی غول‌پیکر و نصب شده را با خود حمل می‌کرد. در همین اثنا جشن و پایکوبی به مناسبت روز جمهوری همراه با موزیک و مراسم رژه و سخنرانی در تجلیل آن به اصطلاح «سوسیالیسم واقعا زنده» در آن پادگان آغاز شد، اما سخنران این جشن هنوز اولین جملاتش را ایراد نکرده بود که ناگهان غرش گوش‌خراش ترومپت‌ها از آن سوی دیوار آغاز شد.

با پایان کار ترومپت‌ها صدایی دیگر از آن بلندگوها بیرون آمد: «توجه، توجه! صدای ما را از استودیوی مستقر در کنار سیم خاردارها می‌شنوید!‌ای مردان ارتش ملی خلق: هر کس به سوی انسانی شلیک کند مرتکب قتل شده است. دیروز صبح زود در نزدیکی گذرگاه مرزی یک نفر از سربازان ارتش ملی خلق به ضرب گلوله جان خود را از دست داد. او به‌دست همقطاران خود کشته شد، تنها به این دلیل که می‌خواست از آلمان به آلمان برود. شما باید در برابر جهانیان شرمنده باشید.» این جملات نه‌تنها در آن پادگان بلکه تا چهار کیلومتر آن‌سوتر نیز به وضوح شنیده می‌شد. این نقطه اوج جنگ بلندگوها میان آلمان شرقی و آلمان غربی بود، جنگی که کوتاه زمانی پس از ساخت دیوار برلین در اواسط آگوست ۱۹۶۱ آغاز شد و خواب راحت را از بسیاری از ساکنان برلین گرفت. دولت‌های برلین شرقی و غربی به مدت چندین سال تلاش داشتند که به هر صورت و از جمله به وسیله این بلندگوها یکدیگر را مورد آزار قرار داده و به اصطلاح روشنگری کنند. این روش از رقابت تسلیحاتی و مبارزه که در واقع برگرفته از روش‌های جنگ سرخ‌پوست‌های آمریکا بود، حتی در آن زمان نیز عجیب و غریب به نظر می‌رسید.

والتر اولبریخت، رئیس‌جمهور وقت آلمان شرقی در روز ۱۵ ژوئن ۱۹۶۱ همچنان ادعا می‌کرد: «هیچ کس قصد ساخت دیوار ندارد!» اما کمتر از دو ماه پس از این سخنان بود که موج هزاران نفره پناهجویانی که از شرق به غرب می‌آمدند با خشونت متوقف شد و در روز ۱۳ آگوست ۱۹۶۱، دیواری بنا شد که تا سال‌ها آلمان را به دو نیمه تقسیم کرد. چند روز پس از ساخت دیوار بود که کنراد آدناوئر، صدراعظم وقت آلمان غربی به برلین غربی سفر کرد تا مردم این شهر را از پشتیبانی کامل دولت مطمئن کند. اما اولین جملات صدراعظم که در کنار دروازه براندنبورگ ایراد می‌شد با اختلال مواجه شد زیرا در همان زمان مرزبانان آلمان شرقی به‌وسیله بلندگویی غول‌پیکر یکی از آهنگ‌های گوش‌خراش آمریکایی را پخش کردند. این آهنگ را البته یکی از نمایشنامه‌نویسان آلمان شرقی تغییر داده و شعر آن در واقع هجویه‌ای علیه ویلی برانت شهردار وقت برلین غربی بود. چند روز پس از این رویداد ویلی برانت دستور تشکیل واحد مجهزی موسوم به یگان تبلیغات را صادر کرد و بدین ترتیب بود که از همان زمان خودروهای موسوم به «خط دموکراسی برلین» در امتداد دیوار مستقر شده و برنامه‌های «استودیوی کنار سیم خاردارها» را پخش می‌کردند.

براساس این طرح خودروهای فولکس واگن با پنجره‌های میله‌کشی شده و بلندگوهای تعبیه شده روی سقف که با باتری کار می‌کردند، براساس یک طرح زمان‌بندی‌شده با جدیت مشغول به کار بودند و اخبار و اظهارات سربازان فراری را همراه با آهنگ به اطلاع ساکنان آن سوی دیوار می‌رساندند. البته یکی از اهداف اصلی این طرح آن بود که مرزبانان آلمان شرقی را از شلیک به سوی فراریان منصرف کرده یا این عمل را پرهزینه‌تر کند. شعاری که هر روز از این بلندگوها با فواصل مختلف تکرار می‌شد این بود: «جنایت، جنایت است حتی اگر شلیک به سوی یک فراری باشد!»

دولت آلمان شرقی و به ویژه دستگاه تبلیغاتی این کشور به تقلید از همسایه غربی خود خودروهای سرخ رنگی در کنار دیوار مستقر کرد و نام آن را «استودیو ۱۳ آگوست» گذاشت. این خودروها نیز در حالی که بلندگوهایی را حمل می‌کردند در امتداد دیوار به حرکت درآمده و تلاش می‌کردند که با برنامه‌هایی باصدای گوش‌خراش صدای طرف مقابل را خفه کنند. در همان روزها یعنی اکتبر ۱۹۶۱ بود که گفت‌وگوهایی میان مقام‌های تبلیغاتی دو طرف برگزار شد اما نتیجه‌ای دال بر تعطیلی بلندگوها حاصل نشد. روز اول ماه مه ۱۹۶۲ بود که برلین غربی شکستی سخت را تجربه کرد. در آن روز تبلیغاتچی‌های آلمان شرقی با دو برابر کردن آن خودروهای سرخ به راحتی توانستند تسلط صوتی خود را به طرف مقابل تحمیل کرده و آن ۱۰۵ خودروی «استودیو ۱۳ آگوست» همه برنامه‌های مسوولان برلین غربی را که تنها ۴ دستگاه فولکس واگن را برای این مراسم در نظر گرفته بودند، به شکست کشاند.

جنگ بلندگوها در عین حال می‌توانست به درگیری‌هایی به مراتب جدی‌تر و سخت‌تر میان دو طرف منجر شود. بارها پیش آمده بود که مرزبانان آلمان شرقی از شدت کلافگی بمب‌های گازی به آن سوی دیوار پرتاب می‌کردند و واحدهای غربی با پرتاب نارنجک‌های حاوی گاز اشک‌آور پاسخ می‌دادند. گاه قلوه‌سنگ‌های سنگین از سوی شرق به طرف غرب پرتاب می‌شد و با ماشین آب‌پاش پلیس از سوی غرب پاسخ می‌گرفت و گاه حتی مسلسل‌های خودکار در دو طرف دیوار به راه می‌افتاد. البته این شلیک‌ها در حد همان هشدار باقی ماند و تلفات جانی نداشت. در جشن جمهوری سال ۱۹۶۵ بود که برلین غربی شمار زیادی از فولکس‌واگن‌ها را به کنار دیوار آورد و شرقی‌ها را کلافه کرد زیرا این بار بلندگوهایی با قدرت ۵ هزار وات روی ماشین‌ها نصب شده بود.

قدرت این بلندگوها به حدی بود که افراد حاضر در آن پادگان واقع در سمت شرقی دیوار، قادر به شنیدن صدای خودشان نیز نبودند و در همان روزها بود که مقام‌های آلمان شرقی اعتراف کردند که جنگ بلندگوها نه تنها بیهوده است بلکه هیچ برنده‌ای ندارد. به این ترتیب بود که مقام‌های برلین شرقی و غربی با تعطیلی این واحدهای تبلیغاتی به جنگ بلندگوها پایان دادند و به این صورت یکی از دوره‌های عجیب و غریب دوران جنگ سرد نیز به پایان رسید. اگرچه بالاخره پس از چهار سال آرامش در کنار دیوار برقرار شد اما این به معنای پایان کار کامل این واحدهای تبلیغاتی نبود، زیرا از آن زمان به بعد اقدامات تبلیغاتی آلمان غربی علیه همسایه شرقی خود با نصب پلاکاردهای متحرک و در نهایت با بلندگوهایی کم صدا ادامه یافت و صد البته حاکمان شرقی نیز به همین صورت به رقبای غربی خود پاسخ داده و مقابله به مثل می‌کردند.

منبع: اشپیگل - تاریخ ایرانی