نگاهی به جریان درونحکومتی تجددخواه۳
اعزام محصل به خارج
دکتر حامد عامری
یکی از مهمترین مباحثی که ذیل مساله اصلاحات «نظام جدید» در دارالسلطنه تبریز مطرح شده بود، اعزام محصلینی برای کسب علوم و فنون جدید بود. البته، این را باید در نظر داشت که یکی از مبانی این تصمیم، دخیل بودن هیاتهای خارجی مقیم در تبریز و ارتباط آنها با عباس میرزا بود. این ارتباط، به خوبی نشان میدهد که «درک» جدیدی از مناسبات سیاسی در آن روزگار در حال شکلگیری بود که البته بخش عمدهای از این «درک» بهخاطر ضعف مفرطی که در ارکان حکومت ایران افتاده بود، چندان مجال بسط و فهم و عمل نیافت و البته با توجه به «کهنه» بودن ساختار اداری و سیاسی ایران آن روزگار، طرح «بساط نو»یی برای روابط خارجی و دیپلماتیک، چنانکه در بحث پیشین آمد، چندان مجال نیافت.
دکتر حامد عامری
یکی از مهمترین مباحثی که ذیل مساله اصلاحات «نظام جدید» در دارالسلطنه تبریز مطرح شده بود، اعزام محصلینی برای کسب علوم و فنون جدید بود. البته، این را باید در نظر داشت که یکی از مبانی این تصمیم، دخیل بودن هیاتهای خارجی مقیم در تبریز و ارتباط آنها با عباس میرزا بود. این ارتباط، به خوبی نشان میدهد که «درک» جدیدی از مناسبات سیاسی در آن روزگار در حال شکلگیری بود که البته بخش عمدهای از این «درک» بهخاطر ضعف مفرطی که در ارکان حکومت ایران افتاده بود، چندان مجال بسط و فهم و عمل نیافت و البته با توجه به «کهنه» بودن ساختار اداری و سیاسی ایران آن روزگار، طرح «بساط نو»یی برای روابط خارجی و دیپلماتیک، چنانکه در بحث پیشین آمد، چندان مجال نیافت.
این «اعزام» از یکسو، نشاندهنده نیاز مبرم ایران به دانش و فن جدید بود که در «بیرون» مرزهای سیاسیاش وجود داشت و دیگری، زمینه مهمی برای تغییر در ساختار دانش و تولید علم در ایران و البته لزوم آن بود. چنانکه، بعدها، مدارس جدیدی، ابتدا زیر نظر مسیونرهای مذهبی و بعدا با اراده دولت پیش آمد و با بررسی دقیق جنبش مشروطهخواهی، میتوان یکی از مهمترین زمینههای آن را گسترش مدارس جدید در عصر مظفری دانست. به هر حال، تحرکاتی برای اعزام محصلین به خارج، در دارالسلطنه تبریز صورت گرفت و بنا به ارتباطاتی که در آن زمان با فرانسه وجود داشت، و نیز سابقه حضور هیاتهای فرانسوی در ایران، این کشور بهعنوان «نخستین جا» مورد توجه قرار گرفت و این مساله «دور از ذهن نبود و با مذاکراتی که میان دولت ایران و فرستاده دولت فرانسه برای تجهیز و نوسازی قشون ایران صورت گرفته بود، قرار بود دانشجویانی برای تحصیل دانشهای جدید به آن کشور فرستاده شوند.» (۱)
البته، با بر هم خوردن قرارهای نخستین، طرح مفصلی که برای اعزام محصلین به خارج تدارک دیده شده بود، به اجرا در نیامد و اهالی دارالسلطنه تبریز، به فکر راه دیگری برای این کار افتادند و آن اعزام محصلین به انگلستان بود که مرحوم مجتبی مینُوی، از آن به «اولین کاروان معرفت» یاد میکند. این «کاروان معرفت»، در میان این کاروانهای معرفت دیگری که از ایران به اروپا رهسپار شدند، شاید، «متاعی دست اول به ایران حمل کردند که اگر به نسبت زمان و موقع سنجیده شود، از متاع کاروانهای دیگر مفیدتر بود و بیشتر موثر شد. تفنگسازی به سبک فرنگ، دستگاه چاپ، اولین روزنامه فارسی، ترجمه کتاب از السنه اروپایی، فن طبابت مغرب زمینیها، تاسیس اداره پست و وزارت علوم و وزارت خارجه، همه اینها کار اولین دسته محصلین ایرانی بود که به لندن فرستاده شده بودند.»(۲)
در این میان، انگلیس وسایل بر انگیختند تا نقشه ناپلئون را در ایران بر هم بزنند و آثار سفارت ژنرال گاردان را از میان ببرند. سر هارفورد جونز، موفق شد که دل شاه و درباریان او را به دست بیاورد و آنها را وادار کند که گاردان را جواب کنند. پس از خروج گاردان و همراهانش، بر سفیر بریتانیا معلوم شد که مقرر شده بود همیشه جمعی از جوانان ایرانی در پاریس مشغول تحصیل باشند. از اینرو جونز در سال ۱۸۱۱م، در راه بازگشت به انگلستان، در تبریز به حضور عباس میرزا نایبالسلطنه شرفیاب شده بود، چون دید که شاهزاده میل شدیدی به فرستادن محصل به فرنگستان دارد، متقبل شد که دو نفر از جوانان ایرانی را با خود به لندن ببرد. یکی از آنها محمدکاظم پسر نقاشباشی عباس میرزا بود و دیگری میرزا حاجی بابای افشار پسر یکی از صاحبمنصبان شاهزاده.(۳) در سال ۱۸۱۵م/ ۱۲۳۰ه.ق، نایبالسلطنه پنج نفر دیگر را روانه انگلستان کرد که در فنون مختلف تحصیل کنند، که عبارت بودند از:
- میرزا رضا صوبهدار توپخانه برای تحصیل توپخانه
- میرزا جعفر مهندس برای مهندسی
- میرزا جعفر دیگری برای تحصیل شیمی یا طب
- میرزا صالح برای آموختن زبان انگلیسی که مترجم دولت شود
- و محمدعلی چخماقساز برای یاد گرفتن قفل و کلیدسازی و ....(4)
این تحصیلکردگان، بعدها هر کدام در مشاغل مختلفی مشغول کار شدند و برخی از آنها نظیر میرزا سید جعفر، به مراتب بالای حکومتی و دیپلماتیک رسیدند. البته از همه مهمتر در این کاروان، میرزا صالح شیرازی بود که در حین تحصیل، سفرنامهای نوشت و هماو نخستین روزنامه در ایران را ایجاد کرد و چاپخانهای به همراه آورد.
(۱)جواد طباطبایی، ایران در دوره فتحعلی شاه، در: تاریخ جامع ایران، جلد دوازدهم، ص۲۹.
(۲)مجتبی مینوی، اولینکاروان معرفت، مجله یغما، شماره۶۲، مرداد ۱۳۳۲، ص۱۸۱.
(۳)همان، صص۱۸۲و۱۸۳.
(۴)همان، ص۱۸۵.
ارسال نظر