چایخانه در جاده صحرایی
در مسیر بعضی از جادههای کاروانرو ایران چایخانههای کوچکی واقع شده که بعضی از مسافران آنها را بهتر از بناهای بینظیر و آثار مهم تاریخی به خاطر میسپارند. در این موسسات که مسافر را به گرمی میپذیرند، پیوسته سایهبان و سماوری جوشان برای تهیه یک فنجان چای و معمولا مقداری تخم مرغ آماده است تا آنها را به میل مسافر، هر گاه مشکلپسند باشد، آبپز یا نیمرو کنند و توام با نان محلی در دسترس او قرار دهند. پهلو به پهلوی این قهوهخانهها درخت و جوی آبی است که معلوم نیست از کجا سرچشمه گرفته است. آب این جویهای کوچک با همان وضع اسرارآمیزی که نمایان میشوند در فضا ناپدید میگردند.
در مسیر بعضی از جادههای کاروانرو ایران چایخانههای کوچکی واقع شده که بعضی از مسافران آنها را بهتر از بناهای بینظیر و آثار مهم تاریخی به خاطر میسپارند. در این موسسات که مسافر را به گرمی میپذیرند، پیوسته سایهبان و سماوری جوشان برای تهیه یک فنجان چای و معمولا مقداری تخم مرغ آماده است تا آنها را به میل مسافر، هر گاه مشکلپسند باشد، آبپز یا نیمرو کنند و توام با نان محلی در دسترس او قرار دهند. پهلو به پهلوی این قهوهخانهها درخت و جوی آبی است که معلوم نیست از کجا سرچشمه گرفته است. آب این جویهای کوچک با همان وضع اسرارآمیزی که نمایان میشوند در فضا ناپدید میگردند. البته غیر از مقدار آبی که در خاک سوزان صحرا جذب میشود و در هوای گرم آن تبخیر میشود.
قهوهخانه ممکن است یک کلبه محقر باشد یا درون یک درخت جای داشته باشد یا در آستانه یک کاروانسرای بزرگ واقع شده باشد. فاصله این قهوهخانهها معمولا یک منزل راه به وسیله اسب و قاطر یا الاغ از مقصد است. از طرف دیگر ممکن است در منزل آخر واقع شده باشد. این اماکن جایگاه استقبال مسافران یا وداع با آنها نیز بهشمار میرود. چه، تا چند سال قبل، زوار در آغاز مسافرت طولانی و خطرناک خود، صحنههای وداع را در این قهوهخانهها ترتیب میدادند و در همین اماکن بود که حاجیها پس از اینکه از سفر مشهد و کربلا و مکه به سلامت باز میگشتند سیلی از درودهای فراوان به آنان نثار میشد. عده خویشاوندان و دوستانی که به استقبال زائر میآمدند، بر حسب اهمیت وی و میزان احترامی که برای او قائل بودند، تغییر میکرد. بین این قبیل توقفگاهها و شهر بعدی ۳۲۰ تا ۴۸۰ کیلومتر جاده صحرایی ویران قرار دارد. این صحاری در ایران شکل دشتهای وسیع را به خود میگیرد و مانند میز مخصوص بازی بیلیارد مسطح هستند. گویی سلسلهای از آمفیتئاترهای عظیماند که با تپههای نیرومند و جاودانی حاشیهدوزی شدهاند.
همانطور که حاشیه یک نعلبکی آن را احاطه کرده است. شباهت این سلسله آمفی تئاترها به یکدیگر معمولا به قدری است که اگر مسافری در حال عبور از یکی به دیگری چشمان خود را ببندد این تصور برای او پیش میآید که از جای خود حرکت نکرده است. روشنی و صافی هوای ایران تقریبا فاصله را از میان برمیدارد. در دوران قدیم که کاروان به راه میافتاد، زوار میتوانستند هنگام سحر بلافاصله پس از عزیمت منزلی را که غروب به آن میرسیدند از دور مشاهده کنند (مسافتی که شخص میتواند در هوای صاف دشتهای ایران مشاهده کند تقریبا باور نکردنی است. در انگلستان اگر مشاهده بندر کاله از بندر داور امکان داشته باشد آن روز هوا بهطور خارقالعاده صاف به شمار میرود. در حالیکه فاصله دو بندر بیش از ۳۳ کیلومتر نیست. در شهر نیویورک ساعتی بر فراز ساختمان یک بنگاه تجارتی قرار دارد که گفته میشود بزرگترین ساعتهای جهان است. صفحه این ساعت ۵۰ پا قطر دارد و میگویند میتوان وقت صحیح را از مسافت ۵ کیلومتری تشخیص داد. در حالی که در یک روز صاف و خشک در تهران قله مخروطی شکل و پربرف دماوند که در شمال شرقی تهران واقع شده و با شهر بیش از ۲۴۱ کیلومتر فاصله دارد هرگز از نظر ناپدید نمیگردد.)
در پایین تپههای عظیم، در نقاط دورافتاده، دهات و قصبات کوچکی در میان درختان تیره رنگ مشاهده میشود. در اینجا چشمهسارهایی بر سطح زمین ظاهر میگردد یا جویهایی که محصول برفهای زمستانی است از کوهساران به دشت جاری میشود. روستاییان از این آبها تا آخرین قطره استفاده مینمایند و هرگز نمیگذارند یک قطره آن از پیرامون دهات آنها خارج شود. از صدها کیلومتر مربع، صحاری مهیب و مردابهای دریاچه نمک، که آنها را «کویر» مینامند و روی نقشه ایران با رنگ سفید نشان داده میشود، قسمتی که مسافر را بیش از همه تحت تاثیر قرار میدهد آن قسمت از کویر است که در کنار جادههای اصفهان به یزد و یزد به کرمان واقع شده. چه، مهر جاودانی یاس و ناامیدی بر روی این منطقه زده شده است. این مناطق «دشت لوت» (صحرای بزرگ ریگزار) و «کویر نمک» (صحرای بزرگ نمک) نامیده میشود.
در این نواحی قطعات بزرگی از زمینهای درخشان نمکزار کشیده شده است. این صحاری همچنان ادامه دارد تا جایی که با قطعات بزرگی از زمینهای شنزار صحرا که آنها نیز به نوبه خود متروک و ناامیدکننده است، برخورد نماید. قسمت اعظم اطلاعاتی که درباره این نقطه از دنیا در دست است افسانهآمیز است ولی به این نکته میتوان اطمینان داشت که هرگاه مسافری در این نواحی راه را گم کند و دریاچههای فریبنده و شهرهای افسانهای که همه آنها سرابی بیش نیست، او را فریب دهد، مرگ با دستهای گشاده در این صحاری بیآب به انتظار او ایستاده است. از ازمنه قدیم تاکنون به این منوال بوده است. در مناطق جنوبی به فاصله ۲۴۱ کیلومتر از کرمان، منطقهای قرار دارد که اطلاعات بشر درباره آن بسیار اندک است. لرد کرزن از آن بهعنوان «یکی از وحشتناکترین مناطق روی زمین» یاد کرده است که فقط قلم میلتون یا بانیان قادر به شرح آن است.
در فصل تابستان در جادههای پرخاک شتررو که هنوز جاده صحرایی دستنخورده و شوسه نشده است، آفتاب سوزان ظهر تقریبا تحملناپذیر میباشد و محل سایه به هیچوجه پیدا نمیشود. گونهای گیاه بومی که خوراک شتر است هرگاه توسط دستههای ملخ از بین نرفته باشد به نظر فرسوده و خشک و سوزان میآید. هر یک از ریشههای آنها بر طبق سنت معمول، از همدیگر گریخته و عاری از حس همکاری و رفاقت با یکدیگر فاصله گرفتهاند. در این مناطق وسیع و خاکستری رنگ صحرا، همه چیز ملالآور و مایوسکننده بهنظر میآید. حتی عقاب با آن شکوه و جلالی که دارد موجود بیکسی به نظر میرسد که به آنجا تبعید شده باشد. کرکس شریر و گرسنه، با اینکه از نیت شوم او آگاهیم و میدانیم برای چه منظوری در این نقطه بهخصوص در تفحص و تجسس است، بیشتر حس ترحم و عاطفه ما را برمیانگیزد تا حس ترس و نفرت. استخوانهای شتر در اطراف پراکنده است. ماموران نظافت صحرا- کفتار و شغال و لاشخور- جمجمه شتر را که با تشنج شدید آخرین ضربه مرگ بر زمین افتاده است خوب تمیز کردهاند و استخوانها را از عاج صلیب اسقف سفیدتر گردانیدهاند. این دشتها که تپههای عظیم در کنار آنها قرار گرفته، به قدری وسیع میباشد که زمان نیز تصور میکند میتواند در عرصه ساکت و آرام آن انزوا جوید و در این محل بنا به میل خود اینسو و آنسو رود و دمی بیارامد.
- سفرنامه فرد ریچاردز/ ترجمه مهیندخت بزرگمهر، متن، ص: 156
ارسال نظر