استعمار پزشکی کشیدن دندان در دوره قاجار

سیمین فصیحی- نسرین جعفری

دیکسون از پزشکان سفارت انگلیس بود که از اواخر دوره سلطنت محمد شاه تا زمان مرگش در دوره ناصرالدین شاه حدودا ۴۰ سال در ایران ماند (۱۷۳: Ibid). در سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا بنا به درخواست شاه او را همراهی نمود (ناصرالدین شاه، ۱۳۸۹: ۱۵). در انگلستان دیکسون و پزشک فرانسوی شاه، تولوزان (طولوزان) از سوی ملکه انگلستان به دریافت عنوان شوالیه نائل آمدند. جانشینان دیکسون در سفارتخانه انگلیس در تهران، اودلینگ (Odling) و نلیگان (Neligan) نیز زمانی طولانی در ایران ماندند و معروفیت فراوانی پیدا کردند و با بسیاری از خانواده‌های معروف ایرانی که پزشک مورد وثوق آنها بودند، رابطه نزدیک برقرار ساختند (رایت، ۱۳۶۴: ۲۷۵- ۲۷۴).

نفوذ پزشکان انگلیسی در دربار و حرمسرا

پزشکان انگلیسی از طریق شغل طبابت و مداوای شاه در دربار نفوذی فوق‌العاده یافتند و با جلب اعتماد آنان، توانستند در مناسبات بین کشور خود و ایران تاثیر بگذارند. انگلیسی‌ها خود به اهمیت نقش پزشکی واقف بودند. مکنیل سفیر انگلیس که خود پزشک بود و با درمان تاج‌الدوله همسر سوگلی فتحعلی‌شاه، نفوذ قابل توجهی در دربار وی یافته بود، ارزش یک پزشک را به‌عنوان یک میانجی سیاسی، آنقدر مهم می‌شمرد که این عقیده را با لرد پالمرستون (Lord Palmerstone) وزیر امور خارجه وقت انگلیس طی مکاتبات گسترده‌ای مطرح کرد. در همین خصوص چند سال بعد، سفیر دیگر بریتانیا سر دوراند (Sir Durand) به لندن نوشت که «برای من مایه خشنودی است که با ولیعهد (مظفرالدین میرزا) روابط نزدیکی برقرار کنیم و نفوذمان را بر او تا سرحد ممکن افزایش دهیم، او پزشکی انگلیسی را به خدمت گرفته و به‌رغم تمام تلاش‌های کنسولگری روسیه، او را در دربار نگه داشته است. حقوق دکتر ادکوک کم است ولی ولیعهد نیز بی‌پول است، اگر ما کمک نکنیم، می‌ترسم دکتر ادکوک مجبور به ترک ولیعهد شود و این امر مایه تاسف خواهد بود چون برای ما مهم است که یک مرد انگلیسی را همواره در کنار ولیعهد داشته باشیم.» (۱۷۲: ۲۰۰۵، ۱۷۹، ۱۹۰، Mahdavi). براساس این سیاست، انگلیسی‌ها از همان ابتدا درصدد رخنه در دربار عباس میرزا برآمدند به‌ویژه که فتحعلی‌شاه روابط خارجی را به عباس میرزا سپرده بود، هرگونه مسائل و مشکلی در این زمینه باید به وی ارجاع داده می‌شد (اتحادیه، ۲۵۳۵: ۲۹- ۳۰). از جمله مواردی که می‌توان رد پای نفوذ پزشکان انگلیسی را دید، زمانی است که در اواسط حکومت فتحعلی‌شاه قاجار، دولت انگلیس تصمیم گرفت که اداره امور روابط بین ایران و انگلیس را از وزارت امور خارجه انگلستان در لندن به حکومت هند در کلکته انتقال دهد، زیرا وزیر خارجه جدید جرج کنینگ (George Canning) اعتقاد داشت، به جای کارداری که از لندن اعزام می‌شود یک هیات نمایندگی از طرف حکومت هند در ایران کارآتر خواهد بود. این امر موجب مخالفت شدید فتحعلی‌شاه و عباس میرزا شد اما بعد از مدتی مقاومت و چانه‌زنی، سرانجام هنری ویلاک، کاردار انگلیس با تلاش‌های مکرر و با اطلاع از محتویات نامه‌ای از عباس میرزا که توسط جاسوسان خود به‌دست آورده بود، توانست عباس میرزا را با کمک پزشک مخصوص او دکتر کورمیک محرمانه تشویق و ترغیب کند تا موافقت پدرش، فتحعلی‌شاه را با این انتقال به‌دست آورد. ویلاک به دکتر کورمیک تاکید می‌کند: «شما فرصتی خواهید داشت تا بدون دخالت دیگری با شاهزاده عباس میرزا مذاکره کنید و به شخص او طوری نزدیک شوید که وقتی شما نامه را برای او قرائت می‌کنید خطر استراق سمع از طرف هیچ‌کس وجود نداشته باشد... امیدواریم بتوانید شاهزاده را تحت‌تاثیر قرار دهید...» (کمبل، ۱۳۸۴، ج ۱: ۹۶، ۱۰۱، ۱۳۳) و نهایتا با این تلاش‌ها شاه و شاهزاده با انتقال اداره امور طرفین از لندن به کلکته موافقت کردند. علاوه بر این امر، با توجه به اینکه مهم‌ترین مساله زمان عباس میرزا، جنگ‌های ایران با روسیه بود، نقش پزشکان انگلیسی را در تحمیل صلح و جنگ به راحتی می‌توان ردیابی کرد. نمونه دیگری از نفوذ پزشکان را در تلاش دیکسون پزشک انگلیسی در منصرف کردن ناصرالدین شاه از عزل میرزاحسین خان سپهسالار از مقام صدارت پس از واگذاری امتیاز رویتر می‌توان دید. این امتیاز که بهره‌برداری از کلیه منابع ثروت ملی را با شرایط بسیار سهل به مدت ۷۰ سال به بارون ژولیوس دورویتر (Baron Julius De Reuter) تبعه انگلیسی اعطا می‌کرد، موجی از نارضایتی را چه در داخل ایران و چه از سوی مقامات کشور روسیه به دنبال داشت (هوشنگ مهدوی، ۱۳۶۹: ۲۷۶). ناصرالدین شاه در قبال این نارضایتی چاره‌ای جز لغو امتیاز و عزل میرزا حسین خان سپهسالار نداشت اما انگلیسی‌ها که راضی به عزل سپهسالار از مقام صدارت نبودند، توسط پزشک خود دکتر دیکسون که جزو پزشکان خصوصی دربار ناصرالدین شاه بود، خواهان باقی ماندن وی در مقام صدارت شدند. همان روز عزل سپهسالار، دیکسون با شفاعت از صدراعظم معزول نزد شاه و بی‌آنکه اثری از مزاح در سخنانش باشد، حمله علیه میرزاحسین خان را به مخالفت نجیب‌زادگان و روحانیون و زنان دربار پروس با بیسمارک تشبیه کرد و گفت امپراتور خوب پروس، در برابر مخالفت‌های درباریان سخت ایستادگی نمود و در نتیجه امروز پروس از برکات دولتی نیکو از مشروطیت پارلمان و یکی از بهترین قشون‌ دنیا برخوردار است. آنگاه دیکسون از شاه درخواست کرد و گفت: «چقدر آرزو داشتم که اعلیحضرت به امپراتور بزرگ پروس تأسی فرمایند تا ببینند مردم تمام فرنگستان چگونه رفتار اعلیحضرت را خواهند ستود.»

سپس شاه محرمانه به دیکسون گفت که نیتش این نیست که پیوسته خود را از خدمات بیسمارک محروم سازد و همین که موفق به سرکوب جنبشی شود که ضد او ترتیب داده‌اند، میرزا حسین‌خان را دوباره به روی کار خواهد آورد (کاظم‌زاده، ۱۳۷۱: ۱۱۱).

گرچه امتیاز رویتر لغو شد و میرزا حسین‌خان هم به صدارت بازنگشت اما این ماجرا حاکی از نفوذ و تلاش این پزشک انگلیسی بود. علاوه بر دربار پادشاهان و شاهزادگان، مهم‌ترین جایی که می‌توان در آن حضور و نفوذ پزشکان انگلیسی را مشاهده کرد، حرمسرای شاهان است که مادر و همسران شاه در آنجا سکونت داشتند. فرانت (Frrant) می‌نویسد: «مادر عباس‌میرزا (ملک‌آرا که با شاهزاده عباس میرزا تشابه اسمی دارد) برادر ناصرالدین‌شاه، زن سوگلی محمدشاه و تنها زن مورد اعتمادش بود. سبب دشمنی سخت مهدعلیا نسبت به او از همین بابت است. وی از جان پسرش به اندازه‌ای بیمناک است که تقاضای پناهندگی به سفارتخانه را نمود. دکتر دیکسون را نزد این بانو فرستادم و اطمینان دادم که سفارت، سلامت پسرش را تضمین می‌کند و اگر لازم افتد مادر و فرزند را در آنجا پناه خواهد داد، به علاوه به مهدعلیا پیغام فرستادم که از نظر باطنی شما نسبت به مادر نایب‌السلطنه آگاهم ولی انتظار دارم باعث زحمت و آزار وی و آن شاهزاده جوان نشود.

مهدعلیا توسط دکتر دیکسون اطمینان داد که هیچ نیت بدی ندارد و نمی‌گذارد آزاری به او وارد آیدو حتی جانب احترام آن بانو را نگاه خواهد داشت.» (آدمیت، ۱۳۶۲: ۴۷ و ۶۸۳)

علاوه بر نقشی که دیکسون در این جریان سیاسی بازی کرد، نقش دیگر وی، درمان مشکل بینایی امین‌اقدس، زن سوگلی ناصرالدین شاه بود که بر وی نفوذ زیادی داشت و دیکسون از طریق درمان و معالجه وی می‌توانست همچنان به نفوذ سیاسی انگلستان در دربار ایران ادامه دهد.

اعتمادالسطنه در این‌خصوص می‌گوید: «شاه که با او (امین اقدس) رابطه نزدیکی داشت دائما نگران بود و با شرایط او دگرگون می‌شد. به خاطر ناراحتی وی، حتی برنامه‌هایش را تغییر می‌داد. همه پزشکان مخصوصا یک پزشک خارجی مترصد بود که او را شفا بدهد و به‌وسیله آن خودش را پیش شاه عزیز کند. دلواپس‌تر از همه دکتر دیکسون از سفارت انگلیس بود که واسطه ارتباط وی با حرم خانه به وسیله امین اقدس بود. وی رفت تا اینکه به هر دوتای امین اقدس و خواجه وی رشوه دهد تا پیش شاه بگویند که دیکسون چشمانش را معالجه کند.» (اعتمادالسلطنه، ۱۳۷۹: ۳۴۶- ۳۴۵) بر این اساس وی همواره سعی می‌کرد در کنار سایر پزشکان دربار در درمان امین اقدس حضور داشته باشد، به گونه‌ای که ناصرالدین شاه در یادداشت‌های روزانه خود اشاره می‌کند که «دیکسون، طولوزان و حکیم الممالک از درمان چشم امین اقدس رضایت دارند.» (ناصرالدین شاه، ۱۳۷۸: ۱۳۳).

شاید نمونه‌ای از نفوذ این پزشک انگلیسی بر سیاستمدار برجسته‌ای چون امیرکبیر را نیز بتوان نشان داد. دیکسون، گاه به مداوای امیر کبیر می‌پرداخت و بیماری «تب کیسه صفرا»ی او را درمان کرده بود. زمانی که امیر کبیر به سعایت دشمنانش از صدارت عزل شد و به حکم شاه باید به کاشان می‌رفت، چندان راضی به انجام این کار نبود و احتمالا دیکسون در صحبتی که با وی داشت در تصمیم‌گیری امیر در رفتن به کاشان موثر واقع شد. امیر مخالف رفتن به کاشان بود اما شیل (Sheil) وزیر مختار انگلیس، دکتر دیکسون پزشک سفارت را نزد وی فرستاد و او به وزیر مختار نوشت: «که امیر نظام پذیرفت و من قضیه را تمام شده می‌دانستم» (آدمیت، ۱۳۶۹: ۷۰۸).

نقش پزشکان انگلیسی در جنگ‌های ایران و روس

دو جنگ بزرگ ایران و روسیه تزاری که در زمان پادشاهی فتحعلی‌شاه قاجار به وقوع پیوست، با شکست ایران از روسیه پایان یافت و بخش‌های بزرگی از خاک ایران با انعقاد دو معاهده گلستان و ترکمنچای به قلمرو امپراتوری روسیه ضمیمه گردید. انگلستان طی این جنگ‌ها در دو قرارداد مجمل (۱۲۲۴هـ ق/ ۱۸۰۹ م) و مفصل (۱۲۲۷هـ ق/ ۱۸۱۲ م) تعهداتی را به دولت ایران وعده داده بود از جمله در بند چهارم عهدنامه مفصل، انگلستان ضمانت کرده بود در صورت حمله یکی از کشورهای مهم فرنگ به کمک ایران بشتابد و در صورتی که از نظر نظامی آمادگی حضور در ایران را ندارد، به نیروهای نظامی ایران کمک مالی بنماید (خاوری شیرازی، ۱۳۸۰: ۴۰۱). سه ماه پس از امضای قرارداد مفصل، انگلستان و روسیه در برابر ناپلئون ائتلاف جدیدی ایجاد کردند و با پیمان اتحادی که بین آن دو کشور منعقد شد، افسران و مستشاران انگلیسی که درخدمت ارتش ایران بودند، پست‌های خود را ترک کردند. سپهر در این مورد می‌نویسد: «چون میان دولتین انگلیس و روس، کار به مصالحه رفته بود، معلمین انگریز از تعلیم توپچیان آذربایجان به یک سوی شدند.» (سپهر، ۱۳۷۷، ج ۱: ۲۳۵).

به این ترتیب، امکان هرگونه کمکی از طرف انگلیسی‌ها به ایران در جنگ با روسیه از میان رفت.

روس‌ها با سوءاستفاده از این موقعیت، دست به حمله گسترده‌ای علیه ایران زدند و در اصلاندوز شکست سختی به ارتش ایران وارد کرده و توانستند سواحل غربی دریای خزر را به اشغال خود درآورند. به روایت بسیاری از منابع، انگلیس با ارسال اسرار نظامی ایران به روسیه در پیروزی روسیه و شکست ایران، (Sir Gore Ouseley) به وساطت برخاست و مقدمات عقد عهدنامه گلستان را فراهم کرد که به موجب آن ایران بسیاری از مناطق خود از جمله گرجستان، داغستان، بادکوبه، دربند، شروان، قره‌باغ، شکی، گنجه، موقان و قسمت علیای تالش را از دست داد.

در جنگ‌های دوم ایران و روسیه نیز نقش انگلیس غیرقابل انکار است. با عهدنامه گلستان راه نفوذ روسیه در ایران هموارتر شده بود و ایران نیز به‌رغم شکست از روسیه، توانسته بود عثمانی را شکست دهد، و بنابراین ‌می‌توانست برای ملل آسیایی به ویژه افغانستان که دروازه هند محسوب می‌شد، حریفی قدرتمند و خطرآفرین باشد.

این خطر، انگلیس را به تلاش برای کم‌کردن نفوذ روسیه و نیز تضعیف ایران واداشت، به‌ویژه که در آغاز سلطنت نیکلای اول (Nicholas)، جنبش دکابریست‌ها در روسیه، اوضاع داخلی آن را نابسامان کرده بود و دولت انگلیس که مترصد چنین فرصتی بود، نمایندگان سیاسی خود را به این منظور به‌کار گرفت. ماژور هارت (Major Hart) افسر انگلیسی و دکتر کورمیک، طبیب مخصوص ولیعهد که جریان حوادث نیز به آنان کمک می‌کرد، اطمینان شاهزاده عباس‌میرزا را به خود جلب کرده و وی را به جنگ با روس تشویق می‌کردند.

در سال ۱۲۴۲ ق/ ۱۸۲۶ که مک‌دونالد (Macdonald) سفیر جدید کمپانی با مواجب سالانه ۴۰۰ تومان به ایران آمد، از همان ابتدا با موافقت کمپانی، طرحی برای مقابله با روس‌ها تهیه کرد (ناطق، ۲۵۳۷: ۱۴-۱۳) و این در حالی بود که هنری ویلاک سیاست محتاطانه‌تری را پیشنهاد می‌کرد. وقتی در سال ۱۲۴۱ هـ.ق/ ۱۸۲۵ م فتحعلی‌شاه تصمیم گرفت برای تعیین خط‌مشی سیاسی نسبت به روسیه، ضمن کنفرانسی نظر مشاوران خود را در این زمینه جویا شود، هنری ویلاگ، کاردار سفارت انگلیس به فتحعلی‌شاه توصیه کرد روش‌ مسالمت‌آمیزی را در پیش بگیرد و آقا سیدمحمد مجتهد را که ممکن است گرفتاری‌هایی برای دولت ایران ایجاد کند، به حضور بپذیرد، انگلستان ظاهرا سیاست دوگانه‌ای را بازی می‌کرد، هنری ویلاگ کاردار سفارت انگلیس رسما فتحعلی‌شاه را به اتخاذ رویه‌ محتاطانه‌ توصیه می‌کرد، در حالی که نمایندگان وی ماژورهارت و دکتر کورمیک در تبریز شاهزاده را به جنگ با دولت روسیه تحریک می‌کردند (بینا، ۱۳۴۸: ۲۰۹-۲۰۶).

در جریان این حوادث دکتر کورمیک در واقع به صورت عامل نفوذی انگلیس عمل می‌کرد به‌خصوص که عباس میرزا چه در مسائل مربوط به سلامتی خود و چه در مسائل سیاسی به انگلیسی‌ها اطمینان زیادی داشت، به‌گونه‌ای که ویلاگ به کمیته سری می‌نویسد: «من به طور محرمانه توسط مک‌کورمیک (کورمیک) به شاهزاده پیغام فرستادم. دکتر مک‌کورمیک (کورمیک) از طرف دولت هند وابسته به دربار شاهزاده است.» (اتحادیه، ۲۵۳۵: ۴۳).

گذشته از دکتر کورمیک، پزشک انگلیسی دیگری که در جنگ ایران و روس حضور داشت، جان مک‌نیل پزشک نمایندگی و دستیار جان مک‌دونالد کینیر (Kinneir) نماینده انگلیس بود.

در موقع مذاکرات صلح، مک‌نیل که در تبریز همراه مک‌دونالد بود، به دستور وی مامور شد مبلغ مورد درخواست روسیه بابت غرامت جنگ که برای فتحلی‌شاه مشکل‌ترین شرط صلح بود را وصول کند و به تبریز بفرستد. (اعتمادالسلطنه، ۱۳۶۷: ج ۱: ۶۵۳)

طرفه آنکه دکتر مک‌نیل که حتی کرورها هم به دست او پرداخت شد و خود یکی از محرکان اصلی جنگ با روس‌ها بود در آخر کار می‌نوشت: «شکی نیست که در این سال‌های بحرانی اگر قشون ایران رهبری قوی‌تر از عباس‌میرزا داشت، بسیاری از ولایات را می‌توانستند، پس بگیرند.» (ناطق، ۲۵۳۷: ۲۶-۲۵).

در همین دوران بود که فتحعلی‌شاه در بحبوحه ناراحتی‌های خود به دکتر مک‌نیل متوسل شد و برای اولین‌بار درباره تندرستی خود با وی به مشورت پرداخت.

به نظر می‌رسد که تا این لحظه او اعتقادی به طب اروپایی از خود نشان نداده بود ولی موقعیت دکتر مک‌نیل در درمان همسر محبوب وی تاج‌الدوله، او را مطمئن ساخت که این طرز طبابت آنچنان که حکیم‌باشی او ادعا می‌کند، اشتباه و نادرست نیست. از این موقع به بعد دکتر مک‌نیل طبیب رسمی حرم و افراد دیگر خاندان سلطنت شد (کمبل، ۱۳۸۴، ج ۲: ۱۰۶۹).

تاریخ نامه ایران، سال پنجم، شماره نهم، زمستان 93