گاری پول
یک چیز غریب دیروز دیدم. با اینحال مملکت، درب بانک سه گاری بزرگ مملو از جعبههای پول حمل میکردند بدون یک نفر مستحفظ و من در صورتی که چهار دانه تخممرغ را یقین دارم از این دهکده به آن قریه نمیشود برد تمام این تنخواه به سلامت به منزل خواهد رسید. حالا آن منزل صد فرسنگ باشد یا ده فرسنگ هرچه تصور شود. آی چه خوب چیزی است زور. چه خوب چیزی است نام بزرگ. کیست که به این گاریهای مملو از پول چپ نگاه کند و حال آنکه اگر ببرند برای آن سارق امروز فرقی نمیکند. شنبه هفتم- صبح است نمیخواهم مجلس بروم.
یک چیز غریب دیروز دیدم. با اینحال مملکت، درب بانک سه گاری بزرگ مملو از جعبههای پول حمل میکردند بدون یک نفر مستحفظ و من در صورتی که چهار دانه تخممرغ را یقین دارم از این دهکده به آن قریه نمیشود برد تمام این تنخواه به سلامت به منزل خواهد رسید. حالا آن منزل صد فرسنگ باشد یا ده فرسنگ هرچه تصور شود. آی چه خوب چیزی است زور. چه خوب چیزی است نام بزرگ. کیست که به این گاریهای مملو از پول چپ نگاه کند و حال آنکه اگر ببرند برای آن سارق امروز فرقی نمیکند. شنبه هفتم- صبح است نمیخواهم مجلس بروم. برای آنکه دیگر بیمزه و خنک است. با وجود آن آدم فرستادم اگر هستند من هم بروم. باز کسب خبری میشود خوب است.
- روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ج3، ص: 2569
ارسال نظر