برنامه‌ریزی نظام آموزش

کیت واتسون
ترجمه: مجتبی پورمحسن

این مقاله در ماه مارس سال ۱۹۷۶ در مجله «آموزش تطبیقی» منتشر شده، یعنی زمانی که هنوز فرجام اصلاحات آموزشی انقلاب سفید مشخص نشده بود. کیت واتسون، نویسنده این مقاله بیشتر آمار و تحولات سخت‌افزاری بخش آموزش در ایرانِ آن سال‌ها را بررسی کرده است.

توسعه برنامه‌ریزی شده جامعه ایران رسما برمی‌گردد به ۲۶ ژانویه سال ۱۹۶۳ که شاه آنچه را که خود «انقلاب سفید» می‌خواند، راه انداخت، یک برنامه ۲۰ ساله اصلاحات اقتصادی و اجتماعی و توسعه سیاسی. در اعلامیه‌های بعدی این اصلاحات به‌طور رسمی «انقلاب شاه و مردم» نام گرفت. اهداف اصلی انقلاب پایان دادن به قدرت اشراف فئودال - موسوم به «هزار فامیل»- و توزیع عادلانه‌تر ثروت و مالکیت زمین، حق رای به زنان و شرایط زندگی بهتر برای دهقانان عنوان می‌شد و گفته می‌شد انقلاب در صدد است، اصلاحات قضایی و ادله به وجود بیاورد، یک سیستم دولت محلی دموکراتیک پایه‌گذاری کند، امکانات تحصیلی را برای همه بهبود بخشد و کشور را از نظر اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی توسعه دهد. در آغاز نسبت به اصلاحات بدبینی وجود داشت، به‌ویژه بسیاری از قیدوشرط‌ها در اصلاحات ارضی به زمین‌داران امکان می‌داد که املاک بزرگ را در چنگ خود داشته باشند؛ اما وقتی اصلاحات جا افتاده و ثبات سیاسی و استمرار در ۱۰ سال گذشته پابرجا مانده و استاندارد زندگی روبه افزایش گذاشت، سرمایه‌گذاری در آموزش و خدمات اجتماعی افزایش پیدا کرده، مدرنیته مجال بروز می‌یابد و بدبینی جای خود را به احترام و امید داده است.

انقلاب سفید مستند به مجموعه‌ای از برنامه‌های توسعه شد که برای ارتقای بخش‌های مختلف اقتصادی طراحی شده بود. برای مثال برنامه‌های سوم و چهارم توسعه بر توسعه صنعت و به‌ویژه صنعت نفت متمرکز بود. برنامه پنجم توسعه (۷۸-۱۹۷۳) جدا از اینکه نسبت به همه برنامه‌های قبلی گسترده‌تر است (کل هزینه ۱۲۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار تخمین زده می‌شود که با توجه به افزایش درآمد نفت، تا به حال چهار برابر شد‌ه است) در ابتدا بر بخش آموزش متمرکز می‌شود و بعد به‌طور فشرده صنعت و کشاورزی به‌عنوان حوزه‌های کلیدی توسعه به دنبال آن می‌آید. در واقع منصفانه‌‌تر است بگوییم که التزام دولت ایران به توسعه فرهنگی ـ نگاه کنید به انقلاب سفید شاه، منشور انقلاب آموزشی (۱۹۶۸) و برنامه پنجم توسعه- کامل است. دولت ایران اعتقاد دارد که آموزش برای توسعه فرهنگی و اجتماعی، پرورش نیروی انسانی مجرب، ریشه‌کن کردن بی‌سوادی، برابری فرصت‌ها بین ثروتمندان و فقرا، روستاییان و شهرنشین‌‌ها و ارتقای سطح آموزش زنان مهم است.

با این همه دولت‌ می‌داند که جنبه‌های زیادی از نظام آموزشی فعلی مانع توسعه اجتماعی است،و بنابراین به دنبال اصلاح این وضعیت است. اولویت‌های اصلی آموزشی برنامه پنجم توسعه، تربیت نیروی انسانی در رشته‌های فنی و علوم تجربی برای بخش صنعتی در حال رشد، استفاده از رسانه‌های جمعی برای پر کردن شکاف بین شهرنشین‌‌ها و روستاییان، توسعه تحقیقات پیرامون مشکلات آموزشی ‌و ریشه‌کن کردن بی‌سوادی است. این برنامه همچنین ایران را به بهره‌برداری وسیع از منابع طبیعی، توسعه کشاورزی و صنعتی شدن پرشتاب ملزم می‌کند. دولت هزینه توسعه گاز، برق و ارتباطات را در بودجه سال ۱۹۷۳بالغ بر ۲۵۰ درصد افزایش داده و ۲۵۰ میلیون دلار برای توسعه شمال غربی ایران و تبدیل آن به بزرگ‌ترین مناطق کشاورزی و صنعتی اختصاص داده شده است. اصفهان و تهران و تبریز قرار است به مناطق توسعه یافته صنعتی تبدیل شوند و برنامه‌هایی برای گسترش ارتباطات و تاسیسات بندری در جنوب در جریان است. مشکلات و اهداف ملی اینها هستند؛ اما الگوی آموزشی فعلی چیست؟

نظام آموزشی رسمی

صنعت آموزش مثل هر چیز دیگر در ایران در حال رشد است و مثل هر چیز دیگری ریشه‌هایش به دوره اول امپراتوری هخامنشیان برمی‌گردد. همسر داریوش اول را اغلب به‌عنوان اولین زن فرهیخته جهان می‌دانند و مدارس پزشکی و حقوق ۲۵۰۰ سال پیش در دوره حکومت کوروش و داریوش بزرگ وجود داشتند. در دانشگاهی که از قرن سوم تا دهم پس از میلاد مسیح در جندی‌شاپور شکوفا شد، دروس پزشکی، فلسفه، ستاره‌شناسی و الهیات تدریس می‌شد و قرون بعد شاهد فراز و فرود مراکز آموزشی بود که به ویژه بر ریاضیات، فلسفه و الهیات متمرکز بودند. مدارس دینی رشد کرد و از اواخر قرون وسطی رونق یافت و تاثیر اروپا به ویژه فرانسه از اواسط قرن نوزدهم احساس شد. اولین وزارتخانه آموزش در سال ۱۸۵۰ تاسیس شد: اما رشد سریع آموزش تا زمان به قدرت رسیدن رضاشاه در سال ۱۹۲۵ در ایران آغاز نشد. اولین قوانین آموزش اجباری در سال ۱۹۴۳ ارائه شد،‌ از اوایل دهه ۱۹۵۰ توسعه ملزومات آموزشی حتی سریع‌تر از این بوده و توسعه طرح‌ریزی شده برای دهه ۱۹۷۰ عظیم است.

در سال ۱۹۱۰ تنها ۱۱۰ مدرسه ابتدایی وجود داشت که ۱۰ هزار دانش‌آموز را تحت پوشش داشتند که ۸۰ درصد این دانش‌آموزان، پسر بودند. تا سال ۷۲-۱۹۷۱ تعداد مدارس ابتدایی به ۲۶ هزار واحد رسید که سه میلیون و ۲۳۰ هزار دانش‌آموز در آنها درس می‌خواندند. نظام آموزشی در وضعیت گذار به تغییراتی است که در سال تحصیلی ۶۹-۱۹۶۸ آغاز و اولین بار در سال ۷۲-۱۹۷۱ ارائه شد. بنابراین توصیف نظام آموزشی در ایران به‌طور دقیق آسان نیست. در نظام آموزشی قدیم، همه مقاطع آموزشی پیش‌دبستانی خارج از حلقه دولت بود، دوره ابتدایی شش ساله بود و در پایان هر سال آزمون برگزار می‌شد و مقطع متوسطه که شش سالی طول می‌کشید به دو دوره سه ساله تقسیم می‌شد که در پایه نهم به‌طور مشخص از هم تفکیک می‌شدند. مدارس متوسطه بالا‌تر به دو شاخه نظری یا فنی - حرفه‌ای تقسیم شدند. تحصیلات عالی تلفیقی از موسسات دولتی یا خصوصی بود. در الگوی جدید، ملزومات دولتی برای آموزش مهدکودک‌ها افزایش می‌یابد؛ تحصیلات ابتدایی به پنج سال کاهش یافته و قرار است رایگان و اجباری باشد؛ سال آخر مدرسه ابتدایی و دو سال اول دوره متوسطه یک دوره تحصیلی جدید به نام دوره راهنمایی را تشکیل داده‌اند.

دبیرستان که سه یا چهار سال طول می‌کشد به گرایش‌های فنی - حرفه‌ای، نظری و فراگیر تقسیم شده است و در هر دو سطح تحصیلات عالی و متوسطه دولت اداره همه موسسات خصوصی را برعهده می‌گیرد. تمام دانش‌آموزان دوره متوسطه در سال تحصیلی ۷۴-۱۹۷۳ محصول نظام قدیم بودند. اولین گروه از محصلان دوره نظام جدید در سپتامبر سال ۱۹۷۴ وارد دبیرستان شدند و تنها وقتی که در سال ۷۸-۱۹۷۷ دوره دبیرستان را تمام کنند، می‌توان میزان موفقیت ساختار جدید را ارزیابی کرد. سال تحصیلی سه دوره سه ماهه است که در موسسات آموزش عالی به دو نیم سال تبدیل می‌شود. مدارس در 6 روز هفته دایر هستند هرچند اغلب نوبت درسی عصر پنج‌شنبه کامل نیست. روز تحصیلی از ۸:۳۰ صبح تا ۴ یا ۵ بعدازظهر است. اگرچه هشت سال اول تحصیلی (دوره ابتدایی به اضافه دوره راهنمایی) رایگان است و شهریه اندک اجباری همچنان مطالبه می‌شود، فقدان مدارس و معلم‌ها به ویژه در مناطق روستایی، الزامات را غیرقابل اجرا می‌سازد. مبلغ ناچیزی که برای هر جلد کتاب درسی (۵ ریال) در تمام مدارس دولتی گرفته می‌شود، کمک هزینه سپاه دانش است.

- بخشی از یک مقاله
- منبع: تاریخ ایرانی