ایرانیهایی که تجملگرا شدند
مصنوعات جواهرنشان در عصر صفوی
از جواهرات سلسله صفوی که در بیشتر سفرنامهها به آن بهطور مفصل پرداخته شده، جواهراتی است که در زین و یراق اسبان اصیل دربار صفوی جلوهگری مینموده است. هر یک از این اسبها به قدر یک خزانه پر از جواهر ارزش داشتهاند، زیرا رکابها، دهنهها، سینهبندها و قسمتهای جلو و عقب زینها نیز همه از طلا بوده و روی طلاها میناکاری کرده بودهاند و روی آنها برلیان و یاقوت و انواع جواهرات قیمتی دیگر مینشاندهاند. همچنین روپوشهای روی کفل اسبها که بسیار بزرگ بوده، همه از طلا و جواهرنشان بوده است (۱۶: ص ۸۲؛ ۱۷: ص ۶۶).
از جواهرات سلسله صفوی که در بیشتر سفرنامهها به آن بهطور مفصل پرداخته شده، جواهراتی است که در زین و یراق اسبان اصیل دربار صفوی جلوهگری مینموده است. هر یک از این اسبها به قدر یک خزانه پر از جواهر ارزش داشتهاند، زیرا رکابها، دهنهها، سینهبندها و قسمتهای جلو و عقب زینها نیز همه از طلا بوده و روی طلاها میناکاری کرده بودهاند و روی آنها برلیان و یاقوت و انواع جواهرات قیمتی دیگر مینشاندهاند. همچنین روپوشهای روی کفل اسبها که بسیار بزرگ بوده، همه از طلا و جواهرنشان بوده است (۱۶: ص ۸۲؛ ۱۷: ص ۶۶). سیاح دیگری مینویسد: «زین و برگ این بادپایان، بسیار عالی و باشکوه و در سرتاسر جهان عدیم النظیر بود» (۱۷: ج۳، ص ۲۶۴). پا و گردن اسبها را با طنابهای ابریشم و زرین به میخ طویلههای طلایی میبستند و در مقابل آنان طشتهایی از زرناب قرار میدادند. همچنین افرادی با تخماقهایی از زرناب زنجیرهایی طلایی را که به پای اسبان بسته شده بود، محکم میکردند (۴: ص ۱۹۳، ص ۲۵۰؛ ۳۱: ص ۳۲).
ترتیب و تعداد اسبان در مواقع تشریفاتی بستگی به موقعیت و جایگاه سفیر و پادشاهی داشته است که مورد استقبال قرار میگرفته است (۹: ص ۳، ۴۶۰: ص ۱۸۹). در کنار اسبان شاهان صفوی در مواقعی حیوانات وحشی، نظیر فیل و شیر و پلنگ کمیاب را در این مراسمها به نمایش میگذاشتهاند که آنها نیز تمام میخ و زنجیرها و ظروف غذایشان از طلا بوده است. (۱۶؛ صص ۸۱ و ۸۲؛ ۱۷: ج ۳، ص ۲۰؛ ۲۶، ۲۴۷: ص ۹۶). این تجملات شامل حیواناتی که در شکارهای صفوی همراه آنها بودهاند نیز میگردیده است. «بعد از تکرار شکار شیران اژدها کردار خسرو قدرشناس امر فرمودند که قلاده مرصع و زنجیر طلا به جهت ایشان ترتیب داده، محفها به لاجورد و طلا تزیین نمایند و پیکر ایشان را به جهت امتیاز به جلهای زربفت آرایند» (۳۴: ص۱۵۶).
زینتآلات ایرانیان در عصر صفوی
از زمانهای بسیار دور ایرانیان علاقه وافری به شکوه و تجملات داشتهاند. این نمود در لباس و آرایش و استفاده از جواهرات و زینتآلات بسیار مشهود بوده است. نوشتههای بازمانده در مورد ایرانیان پیش از اسلام شاهدی است بر این مطلب. کمپفر در این مورد مینویسد: از قدیمترین ازمنه، ملت ایران به تجمل دلبستگی داشته است و خود این علاقه موجب شده که هر فرد ایرانی در زندگی پارا از گلیم خود فراتر بگذارد (۲۱: ص۲۷۶). شاردن معتقد است این روح تجمل ایرانی بیشتر از هر علت دیگری ایرانیان را به خاک فلاکت مینشاند. در ایران شکوه و تجمل را هرگز سرزنش و مذمت نمیکنند، بلکه بالعکس بهطور کلی دبدبه و طنطنه مورد تشویق هم قرار میگیرد و بیش از پیش رواج داده میشود و این ضربالمثل را بیان میکند که قربت، با لباس؛ افتخار، با پوشاک است (۱۷: ج ۴، ص ۲۲۳).
این شرایط ایجاد شده باعث میگشت تا از کارآیی دولتیان و بزرگان برای رسیدگی به امور کشوری کاسته شود و به جای پیشبرد مقاصد کشور، معطوف تشریفات و تجملات زندگی گردد. تجملات ایرانیان در پوشاک و زینتآلات جواهرنشان و آرایش زین و یراق اسبان سخت باشکوه بوده است. کلاههای اعلی، کمربندهای زربفت که با هنرمندی از رشتههای طلا بافته میشد و پارچههای ابریشمی بسیار نفیس که اوتار طلا و نقره در زیباتر کردن آنها نقش بسزایی داشته است، مشتاقان بسیار زیادی در خارج از کشور داشت و از اقلام مهم صادراتی دوره صفویه به حساب میآمد (۴۱: P ۲۴۶;۲۵;VOL. VI.P ۱۶۴۷) لباس بسیاری از بزرگان و افراد خاندان سلطنت بهطور خیرهکنندهای جواهردوزی و مرواریددوزی میشده (۱۲: ص ۳۶۰)؛ چنانچه در این رابطه یکی از جهانگردان اظهار میدارد بیشترین بخش جواهرات عمه شاه سلیمان و دختر شاه صفی روی لباسهای او دوخته شده که وی به خاطر ملاحظات و رسوم کشور از دیدن آنها محروم میماند و اظهار میدارد در این مملکت نمایش پوشاک بانوان را فضیحت و رسوایی میشمارند (۱۷: ج ۳، ص ۳۰۲). مهمتر از همه، لباس شاهان صفوی بود که در موقعیتهای گوناگون با انواع جواهرات و سنگها زینت مییافت و دکمههایی از جواهر روی آن نصب مینمودند.
الف- زینتآلات مردان
تجملات مردان در ایران شامل اسلحههای مرصع، زین و یراق گوهرنشان و جقههای مرصع به همراه انگشترهایی بوده است که بردست مینمودهاند. ایرانیان اسلحههای خود را با جواهرات میآراستهاند فی المثل خنجر و شمشیر و بند و حمایل آنها نیز مرصع بوده است. ذوق و سلیقه ایرانیان برای زیورآلات و آرایش و شکوه و جلال چنان بوده که یک بزرگزاده در خوراک خود به نان و دوغ قناعت میکرد تا بتواند چیزی برای آرایش خود و اسبش تهیه کند (۲۶: ص ۹۸). شاید بتوان چنین اظهارنظر کرد که چنین طرز تفکری نمیتوانسته سازگاری چندانی با روحیه جنگاوری سپاهیان در اواخر دوران صفوی داشته باشد، چنان که سپاهیان صفوی که در آغاز توانسته بودند با سادگی به چنان فتوحات بزرگی دست یابند، در پایان این سلسله بر اثر افراط در تجملگرایی از گروهی افغان یاغی شکست خوردند. قیمت خنجرها بسته به استطاعت و شئون صاحب آن بود؛ بهطوری که پستترین آنها دسته و غلافش از نقره مزین شده بوده است (۹: ص ۱۱۳). بزرگان و حکام جدید مطابق رسم آن زمان برای خود دستور ساخت قمه و خنجر و یراق جدید میدادند (۹: ص ۱۱۳) و هرچه میتوانستند جواهرات قیمتی به خنجرهای خود مینشاندند.
در منابع از خنجر شاه عباس دوم صحبت میشود که مرصع به یک تخمه الماس شصت قیراطی بوده است و با سایر جواهراتی که در خنجر به کار برده شده بوده دوازده سیزده هزار تومان معادل دویست هزار اکو قیمت داشته است (۹: ص ۶۲۳). زینت دیگر بزرگان جقههایی بوده است که اشراف به کلاههای خود نصب مینمودهاند. البته گروهی از سیاحان استفاده از جقه را مخصوص به شاه و تازه دامادها میدانستند (۱۷: ج ۴، ص ۲۳۰). این کلاهها مزین به جقه و مکلل به انواع جواهر میبوده و بهای برخی از آنها از دو سه هزار فرانک تجاوز مینموده (۱۸: ج۳، ص ۱۲۸۹). تاورنیه در توضیح جقه شاه مینویسد: آن جقه به چهار زنجیر بسته شده بود که دور کلاه پیچیده بود. در وسط آن جقه مرواریدی نصب شده بود به وزن پنجاه قیراط؛ درست به شکل امرود و اطراف آن لعلها و یاقوتهای خیلی درشت کار کرده بودند (۹: ص ۴۶۱). سیاح دیگر نیز بعد از توصیف خنجر زمردنشان و شمشیر مرصع شاه سلیمان به توصیف جقه او میپردازد که جقه سرخی مرکب از یاقوت و الماس برسرداشته که از اطراف آن رشتههای مروارید آویزان بوده است (۱۷: ج۹، ص ۱۱۵). این نویسنده همین طور در سفرنامه خود از دو جقه دیگر شاه سلیمان که پادشاهی بسیار علاقهمند به جواهرات بوده است یاد میکند که یکی مرصع به یاقوتی ۱۶۰ قیراطی و دیگری به الماسی به قیمت دویست تا سیصد هزار لیور مزین بوده است (۲۵: ص ۷۷؛ ۱۷ ج ۹، ص ۱۰۲). اما شاه عباس اول برخلاف اسلاف خود بیشتر تمایل به حفظ سادگی داشته است. وی با لباس مبدل اوقات زیادی را صرف قدم زدن در خیابان و بازارها و صحبت با مردم عادی مینموده و جامع و پوششش نیز مانند رفتارش ساده و بیتکلف بوده است.
در کتاب نامههای شگفتانگیز پدر روحانی مینویسد: «به نظر میرسد که شاه با بهتر جلوه کردن جلال و درخشندگی لباس افسرانش، میخواهد در میان آنان همان کاری را کند که سایهها در یک تابلوی نقاشی میکند، زیرا خود او بهطور تصنعی به طرزی بسیار ساده لباس میپوشد و فقط جقهای که در سمت چپ عمامه او قرار دارد، با گوهرهای بسیار زینت شده است و او را از دیگران مشخص میسازد.» (۲۶: ص ۹۸؛ ۱۶: ص ۸۶). مردان همچنین انگشتریهای جواهر بسیار و تقریبا به قدر بانوان خود در انگشتان خویش مینمودهاند. فقط در هر یکی پنج یا شش عدد، ولی فقط به سه انگشت میانین انگشتری به دست مینمودهاند که البته به خاطر حرمت طلا روی رکابی از نقره نصب میشده است. علاوهبر انگشتریهایی که مردان در انگشتان خویش داشتهاند، اشخاص ثروتمند کیسه جواهراتی که تعدادش بالغبر هفت یا هشت یا بیشتر بوده، بر رشتهای که از گردنشان آویخته میشده است، تعلیق مینمودهاند و معمولا مهر یا صرهای نیز بر رشته مزبور بند میکردهاند. تمام این دستگاه مابین کلیجه و قبا محفوظ بوده و هنگامی که میخواستهاند بر نوشتهای خاتم نهند یا با تماشای گوهرها به تفریح بپردازند یا آنها را به دیگران نمایش بدهند، آنها را بیرون میآوردهاند. با مطالعه در زندگی اشراف عصر صفوی به این نتیجه میتوان رسید که این تفاخر به ثروت از دو نظر قابلتوجه است: در نگاه نخست نشان میدهد که جامعه دارای چه میزان امنیت بوده است که مجال چنین تفاخرهایی را به افراد میداده است و دیگر آنکه نشان میدهد ارزشهای اولیه حاکم بر جامعه صفوی تا چه حدی رو به تغییر بوده است.
ب- زینتآلات بانوان و حرمسرای شاهی
زینتآلات بانوان ایرانی بسیار گوناگون بوده است. مجموعهای از گوهرهای گرانبها را به پیشانیبند خود تعلیق میکردهاند که به بالای ابروان میرسیده و علاوهبر جواهراتی که بانوان ایرانی بر سر خویش داشتهاند، بازوبندی از جواهر به پهنای دو تا سه انگشت بر مچ داشتهاند که برای زنان متشخص این بازوبندها از مروارید بوده است. گردنبندهای بانوان ایرانی رشته زنجیر زرین با مرواریدی بوده که به گردن خویش میآویختهاند و تا پایین سینه امتداد داشته و در انتها به عطردانی مشبک از جنس طلا ختم میشده است، اما انگشتان آنها مملو از انگشتر بوده است. بانوان همچنین کمربندهایی به عرض چهار انگشت از ورقههای طلا پوشیده به جواهر زیب پیکر خود مینمودهاند (۱۷: ج۴، ص ۲۲۱؛ ۱۶، ص ۱۲۴). به همین نسبت زنان دربار صفوی مجموعهای از گرانبهاترین جواهرات را دارا بودهاند. شاردن از خرید الماس ۵۶ قیراطی به قیمت چهل هزار اکو برای ملکه مادر سخن میگوید (۱۷: ج ۳، ص ۱۸۶) و در جایی دیگر به خرید گردنبند مرواریدی به قیمت ۱۰ هزار اکو برای دختر شاه صفی اشاره میکند. این گردنبند عبارت از سی و هشت قطعه مروارید شرقی بود که هر قطعه آن ۲۳ قیراط وزن داشته و بسیار خوش ترکیب و خوشاب بوده است، گوشوارههایش هم عبارت بوده از؛ یک جفت گلوله مانند نتراشیده و زمخت خوش رنگ که هر قطعه آن دو گروس و نیم وزن داشته است.» این جواهرات در استانبول به صدو بیست هزار اکو خریداری شده است. جواهرات این شاهزاده خانم بالغبر چهل هزار تومان دوره صفوی قیمت داشت که معادل ۱۸ هزار لیره میشد (۱۷: ج ۳، ص ۳۰۲).
یکی دیگر از بانوان دربار صفوی که اطلاعات جالبی در مورد موجودی جواهرات وی داریم، تاجلی خانم، همسر شاه اسماعیل اول است که در جنگ چالدران شجاعتهایی را از خود نشان داده است. وی پس از اسیر شدن در جنگ، چاره خود را در این میبیند که با دادن جواهراتش به سردار عثمانی آزادی خود را باز بیابد. مساله اسارت و آزادی وی در مقابل گرفتن جواهراتش پس از مدتی به گوش سلطان سلیمان میرسد و او افرادی را مامور روشن شدن قضیه میکند. آنها گزارشی از صورت جواهرات تاجلی خانم تهیه مینمایند که این سند اکنون موجود است. جواهرات تاجلی خانم شامل یک جفت گوشواره خوشهای با سنگهای گرانبها، مرواریدهای امرودی، دستبندیهای طلا و مروارید، زنجیر طلا با سنگ یشم، جعبه و مهر طلا، انگشتریهای طلا مرصع به لعل و فیروزه و یک دست لباس ابریشمی زر مزین به ۲۵ عدد دگمه از جواهرات بوده است (۳۲: ص ۴۸۱). نکته جالب در مورد جواهرات تاجلی خانم این است که این بانو چنین جواهرات بسیار گرانبهایی را در سفر و آن هم یک سفر جنگی با خود حمل مینموده و شاید این جواهرات بخشی از مجموعه جواهرات گرانبهای او بوده است.
منبع: ویژهنامه علمی-پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تابستان 1387
بخشی از یک مقاله به قلم حسین میرجعفری و سید مسعود سیدبنکدار
ارسال نظر