نگاهی به سیاستهای استعماری انگلستان در ایران
امتیازهای عمرانی!
ایران همچون موضعی برای تلاشهای استیلاگرانه استعمار بریتانیا در خاورزمین، مورد توجه انگلستان بوده است. قلمرو این کشور، بهویژه بخش جنوبی آن، همان حلقه مورد نیازی بود که آسیای صغیر را که زیر نفوذ انگلستان بود، به هندوستان پیوند میداد.
در این دوران، تلاش در راه تبدیل این منطقه به موضعی مهم برای مبارزه به خاطر تقسیم مجدد جهان، از ویژگیهای محافل حاکم بر بریتانیا و بهویژه برای «دستهبندی خاورمیانه» آنان بوده است. لرد کرزن، سرکرده دستهبندی خاورمیانه، بر اهمیت سیاسی ایران برای امپراتوری انگلستان تاکید و پیشنهاد میکرد سیستان، بلوچستان و خلیجفارس به مستعمرات امپراتوری بریتانیا تبدیل شوند که این، موقعیت بریتانیا را در خاورمیانه و هندوستان، بسیار تقویت میکرد.
ایران همچون موضعی برای تلاشهای استیلاگرانه استعمار بریتانیا در خاورزمین، مورد توجه انگلستان بوده است. قلمرو این کشور، بهویژه بخش جنوبی آن، همان حلقه مورد نیازی بود که آسیای صغیر را که زیر نفوذ انگلستان بود، به هندوستان پیوند میداد.
در این دوران، تلاش در راه تبدیل این منطقه به موضعی مهم برای مبارزه به خاطر تقسیم مجدد جهان، از ویژگیهای محافل حاکم بر بریتانیا و بهویژه برای «دستهبندی خاورمیانه» آنان بوده است. لرد کرزن، سرکرده دستهبندی خاورمیانه، بر اهمیت سیاسی ایران برای امپراتوری انگلستان تاکید و پیشنهاد میکرد سیستان، بلوچستان و خلیجفارس به مستعمرات امپراتوری بریتانیا تبدیل شوند که این، موقعیت بریتانیا را در خاورمیانه و هندوستان، بسیار تقویت میکرد. او به ایران، همچون سرچشمه مواد خام ارزان و بازار پرسود فروش هم، اهمیتی بسیار میداد. به عقیده او، ایران برای رشد فعالیت بازرگانی انگلستان و بهکار انداختن سودمند سرمایه انگلیسی میدان مناسبی بود. در سالهای ۱۸۸۹-۱۸۹۰، کرزن به سفر در مناطق مختلف ایران اقدام کرد که کتاب «ایران و مساله ایران» ثمره آن است. سیاست تجاوزکارانهای که کرزن در این کتاب در مورد ایران اعلام کرده بود، راهنمایی برای فعالیت انگلیسیها در این کشور، در پایان سده نوزدهم و آغاز سده بیستم بوده است.
در اواسط قرن نوزدهم (۱۸۵۷م) انگلیس موفق شد خط تلگراف لندن و هندوستان را از طریق ایران و خلیجفارس برقرار سازد. علاوهبر آن، فعالیتهای بازرگانی شرکتهای مختلف انگلیسی در ایران افزوده شد و انگلیسیها توانستند امتیازات فراوانی بهدست آورند. تا آغاز قرن بیستم از بریتانیا نمایندگان و وزرای مختار بسیاری به ایران فرستاده شدند اما در این میان سرهنری دراموند وولف (H. Drummond Wolff) به علت دست داشتن وی در اعطای بعضی از امتیازات به انگلیسیها مورد توجه بسیار است. از آغاز قرن بیستم تا پایان جنگ جهانی اول، چند نماینده (هفت نماینده) از جانب دربار بریتانیا یا کمپانی هند شرقی به ایران فرستاده شدند که بررسی گزارشهای هرکدام از آنان میتواند در آشکار کردن سلطه سیاسی انگلیس در ایران موثر باشد. در پایان جنگ جهانی اول سرپرسی کاکس (Percy Cox) به علت تجربیاتش در نواحی خلیجفارس به سمت نماینده در ایران - با حفظ سمت نمایندگی سیاسی بریتانیا در بوشهر و مامور ارشد سیاسی در بینالنهرین - تعیین شد.
از بین نمایندگان انگلیس از این جهت به کاکس اشاره میشود که وی عاقد قرارداد معروف ۱۹۱۹ میلادی ایران و انگلیس است و هم به دنبال این قرارداد و نامههای ضمیمه آن بود که هیات نظامی دیکسون (Dickson) و هیات مالی آرمیتاژ اسمیت (Armitage Smith) به ایران آمدند و وثوقالدوله، امضاکننده قرارداد از دولت انگلیس نشان دریافت کرد. ژنرال سرپرسی سایکس، مامور حکومت انگلیسی هند در پلیس جنوب، در سفرنامه خود به نام «دههزار میل در ایران» مینویسد: «دولت انگلیس برای تسلط بر هندوستان و افغانستان و بلوچستان، بسط و توسعه نفوذ و سیطره خود را در ایران لازم و واجب میداند.»برای تحقق چنین امری لازم بود که رجال مدبر و زیرک و توانا از راس حکومت ایران برداشته و نابود شوند و دستپروردگانی که خون خود را با طلای استعمار مسموم کرده بودند جانشین ایشان شوند.
- بخشی از یک مقاله به قلم دکتر محمدامیرشیخنوری
ارسال نظر