خربزه سراچه‌

پنج‌شنبه غره شهر ربیع الاول- صبح زود با آقای عمادالسلطنه و محمدحسن میرزا سوار شدیم. آقا سیدعلی تدارک ناهاری در سراجه که یک دانگش متعلق به خانم شاهزاده است دیده بود. سه ساعت راه بود. در بین راه من دو کبوتر در هوا زدم. آقای عمادالسلطنه یک دانه شکار کردند. یک باقری‌قرا در هوا زدم ولی پیدا نشد. خیلی معطل شدم به‌دست نیامد. خربزه سراجه از خربزه‌های اعلای قم است و هر خربزه‌فروشی که می‌خواهد تعریف خربزه خودش را بکند می‌گوید مال سراجه است. هوا گرم [بود]. در ده زعفرانیه ناهار تهیه نموده بودند. اکنون این سراجه آبادی ندارد. رعیت اطراف کشت می‌کنند و اغلب این دهات را که در اطراف آنجا است به اسم سراجه می‌نامند. تا دو ساعت به غروب مانده توقف شد. بعد سوار شدیم. هوا به‌شدت گرم بود. یک کبوتر دیگر من در هوا زدم و یک دانه آقای عمادالسلطنه زدند. یک ساعت از شب رفته به منزل رسیدیم. قدری گذشته به حرم رفتیم. تا ساعت دو و نیم آنجا بودیم. بعد منزل آمدیم. جمعه دوم شهر ربیع‌الاول، صبح دیر از خواب بیدار شدم. آقای عمادالسلطنه سوار شده بودند. محمدحسن میرزا هم حمام رفته بودند. ماشاءالله چهار ساعت در حمام مانده بودند. با آقای عمادالسلطنه قدری در بازار به گردش رفتم. قاطر کرایه خیلی گران شده، پانزده هزار مال بنه را کمتر نمی‌دهند. زوار ترک خیلی آمده بود، حالا مراجعت می‌کنند.

-روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، ج‌1، ص: 308