طرح آمریکا علیه ایران

نویسنده: پائول ولز

ترجمه: شیدا قماشچی

تعداد کمی از وقایع قرن بیستم به اندازه جنگ ایران و عراق اهمیت داشتند و کمتر واقعه‌ای به این اندازه ناشناخته مانده است. این دو کشور که چند صد مایل مرز مشترک با یکدیگر دارند در فاصله سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ با یکدیگر جنگیدند؛ جنگی که خشونت و بی‌رحمی آن هر روز افزایش یافت و در نهایت ۶۸۰ هزار کشته و مفقود برجای گذاشت. تاثیرات عمیق این جنگ بر منطقه با گذشت ۳۰ سال همچنان ادامه دارد؛ ولی برای اکثر غربی‌ها جنگ ایران و عراق هیچ معنایی ندارد.

 

پی‌یر رازو، رئیس موسسه تحقیقات استراتژیک در پاریس است. او کتاب فوق‌العاده‌ای با عنوان «جنگ ایران - عراق» نگاشته که کمک شایانی به درک وقایع این جنگ می‌کند. چندی پیش انجمن تاریخ نظامی در اتاوا پایتخت کانادا از این کتاب و نویسنده آن پی‌یر رازو تقدیر کرد. رازو می‌گوید: «نمی‌توان اوضاع سیاسی خاورمیانه و خلیج‌فارس را بدون آگاهی از جنگ ایران و عراق درک کرد. تاثیر این جنگ بر خاورمیانه همچون تاثیر جنگ جهانی اول بر اروپا است.» اما چرا؟ به عقیده این مورخ نظامی، جنگ ایران و عراق مجموعه‌ای از تاکتیک‌های نظامی است: «گویا تمام نبردهای قرن بیستم در این جنگ تکرار شده‌اند. حمله سنگری، حمله شیمیایی، حملات جمعی جنگ جهانی اول همگی در آن مورد استفاده قرار گرفتند. حملات تروریستی، حملات زرهی و بلیتسکریگ (حملات رعدآسا) جنگ جهانی دوم را می‌توان در این هشت سال نبرد مشاهده کرد. نبردهای ضد‌استعماری نیز به کار گرفته شدند، همچنین نبردهای کوهستانی همچون نبرد استقلال‌طلبانه الجزایر و جنگ‌های مختلف در افغانستان و کردستان. نبردهای نیزاری به سبک ویتنام انجام گرفت. نبرد هوایی نیز همچون نبرد هوایی اعراب - اسرائیل با تکنولوژی پیشرفته بود.

اما پایان جنگ خونین همانند دیگر نبردها نبود. می‌توان بحث کرد که این جنگ برنده‌ای داشت یا خیر اما صدام حسین برای این نبرد وام‌های بسیار سنگینی از عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج‌فارس دریافت کرد، آنها مایل بودند که صدام، ایران را به مدت یک دهه درگیر نگه دارد. در پایان دهه ۱۹۸۰ او از وام‌دهندگان خواست تا بدهی‌اش را ببخشند. امیر کویت این موضوع را نپذیرفت. در نتیجه صدام که به خود غره شده بود به کویت حمله کرد. اگرچه آمریکایی‌ها در جنگ با ایران پشتیبان عراق بودند ولی جورج بوش پدر یک ائتلاف بین‌المللی به راه انداخت تا عراق را از کویت بیرون براند. با این وجود آمریکا، صدام را در عراق نگه داشت تا خلأ حضور او باعث پیشروی ایران نشود. جورج بوش پسر همانند پدرش محتاطانه عمل نکرد. رازو می‌گوید: «در تمام مدت جنگ ایران و عراق هدف استراتژیک ایران این بود: سرنگونی صدام حسین، به قدرت رساندن یک حکومت شیعه در عراق و از بین بردن منطقه استحفاظی عراق. عربستان سعودی و ترکیه سال‌ها از عراق به‌عنوان یک سپر حفاظتی سنی استفاده کرده بودند تا از نفوذ ایران به سمت مدیترانه و مناطق غربی جلوگیری کند. برای از بین بردن این سپر استحفاظی باید صدام حسین را از میان برداشته و حزب بعث (اسباب سکولار صدام برای حفظ قدرت) را شکست داده و یک رژیم شیعه را در بغداد به قدرت می‌رساندند. این همان چیزی است که آمریکایی‌ها به دقت در سال ۲۰۰۳ انجام دادند! «رازو» برای بازگویی این روایت به حجم عظیمی از اطلاعات «دسترسی» داشت که دیگر محققان غربی فاقد آن بودند. در طول جنگ سفارت تنها دو کشور، فرانسه و آلمان، در تهران و بغداد فعال بودند. رازو به گزارش‌های وابستگان نظامی سفارت فرانسه در هر دو پایتخت دسترسی داشت. اما آنچه برای او «بسیار مهم» بود دسترسی به نوارهای ضبط شده در دفتر صدام بود.

این نخستین گزارش غربی است که تا این میزان از آرشیو صوتی صدام حسین بهره برده است. همچون نیکسون، صدام نیز در دفاترش دستگاه شنود نصب کرده و نزدیک به ۲۵ سال تمامی مکالمات و ملاقات‌ها را ضبط کرده بود. در این آرشیو صوتی به وضوح شنیده می‌شود که صدام در سال ۱۹۸۸ دستور حمله شیمیایی به حلبچه را صادر می‌کند، حمله‌ای که در آن ۵ هزار کرد عراقی جان خود را از دست می‌دهند. این نوار یکی از شواهدی بود که علیه صدام در دادگاه مورد استفاده قرار گرفت، دادگاهی که به اعدام او انجامید. اما محققان بعدها نیز به رونویسی، ترجمه و دسته‌بندی این نوارها ادامه دادند. این روند هنوز به پایان نرسیده است. دولت ایالات‌متحده به رازو اجازه داد تا به هزاران صفحه از این رونوشت‌ها دسترسی پیدا کند. «احساس می‌کردم که در آن اتاق‌ها هستم و به تمامی ملاقات‌های مهم جنگی گوش فرا می‌دهم. خیلی جالب بود، من صدام را از زاویه‌ای دیگر مشاهده می‌کردم. او مانند یک پسر بچه مدام می‌پرسید: چرا؟ صدام هیچ‌گونه آموزش نظامی ندیده بود. او حتی خدمت سربازی نیز انجام نداده بود. در نهایت از پسر دایی‌اش، عدنان خیرالله که وزیر جنگ بود درخواست کرد تا به او مقدمات جنگ را بیاموزد. این ۱۸ ماه پیش از آغاز جنگ بود.»

جنگ در سپتامبر سال ۱۹۸۰ با حمله عراق به پایگاه‌های هوایی ایران آغاز شد. صدام به دنبال آن حمله زمینی را آغاز کرد. گزارش رازو از نخستین روزهای جنگ شرح اشتباهات نظامی دو طرف است. بمب‌افکن‌ها تقریبا تمامی اهدافشان را غلط نشانه می‌رفتند، تلفات کم بود - اما ماجرا این‌طور ادامه نیافت - و هیچ‌کدام از طرفین برتری نداشتند. رازو مدعی است رهبر عراق زمانی که متوجه شد ایران حاضر نیست مذاکرات اولیه صلح را بپذیرد متحیر شد. اما کسی نمی‌دانست این نبرد چگونه پایان خواهد یافت. هر دو دولت در سال ۱۹۸۰ نوپا بودند. صدام برای به قدرت رسیدن احمد حسن البکر را برکنار کرده بود. انقلاب اسلامی در ایران نیز سلطنت شاه را که از جانب آمریکا حمایت می‌شد سرنگون کرده بود. صدام سنی بود و حکومتی سکولار را در یک کشور با اکثریت شیعه رهبری می‌کرد و از سرعت این انقلاب اسلامی شیعیان به وحشت افتاد. رازو می‌گوید: صدام قصد داشت تا ایران را از صدور انقلابش باز دارد و جایگاه خود را به‌عنوان قوی‌ترین رهبر خاورمیانه تثبیت کند. برای ایران، این جنگ فرصتی بود تا تمامی طبقات جامعه را علیه دشمن منطقه‌ای‌اش یعنی عراق بسیج سازد. رازو می‌گوید: «همه اشتباه می‌کردند. ابتدا صدام حسین گمان می‌کرد که اعراب خوزستان در مرز جنوبی ایران با آغوش باز به استقبال گروهان زرهی عراق خواهند رفت اما آنها به مقابله برخاستند. او قدرت ناسیونالیسم ایرانی را ناچیز انگاشته بود. این یک شکست محاسباتی بود.»

ایران می‌توانست جنگ را با کمترین هزینه به پایان برساند ولی امیدوار بود که شیعیان عراق علیه صدام به‌پا خیزند. «اما آنها قیام نکردند و اعتراضات آنها نیز به شدت سرکوب شد. صدام دفاع از مناطق کلیدی را به دست فرماندهانش سپرده بود و به آنها گفته بود: این شهر شما است، جمعیت شماست، مسوولیتش بر عهده شما است. منظورش این بود که جان خود آنها نیز در خطر است. فرماندهان از شهرهای کلیدی همچون بصره به‌شدت محافظت کردند. البته که جان آنها نیز در خطر بود، اما نمی‌خواستند که شهرشان به دست ایرانی‌ها بیفتد.» عراق باید در این جنگ شکست می‌خورد. کشوری که از ایران کوچک‌تر بود، شهرهای کلیدی‌اش به‌شدت در معرض خطر بودند. بغداد تنها شش دقیقه از مرز هوایی فاصله داشت در حالی که تهران به خوبی در درون ایران حفاظت شده بود. رازو عقیده دارد که شرایط ایران به طرز عجیبی به آنچه امروز سرخط خبرهاست شباهت دارد. او می‌گوید: «من در کتابم نشان دادم که آنچه به ایران آسیب رساند سقوط قیمت نفت در فاصله سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ بود.» از ابتدای سال ۱۹۸۲، معاون ریگان - جورج دبلیو بوش - و رئیس سی‌آی‌ای، ویلیام کیسی بارها به عربستان سفر کردند تا درخواست کنند که عربستان تولید نفت را بالا ببرد و در نتیجه قیمت هر بشکه نفت پایین بیاید. در سال ۱۹۸۵ سعودی‌ها بالاخره این موضوع را پذیرفتند. سقوط ارزش دلار آمریکا تاثیر کاهش بهای نفت را تشدید کرد و تولید ناخالص داخلی هر دو کشور ایران و عراق به میزان سه چهارم سقوط کرد. اما کشورهای حوزه خلیج‌فارس، شوروی و ایالات‌متحده از صدام حمایت می‌کردند تا مطمئن شوند که او به جنگ ادامه خواهد داد. اما رهبران ایران از چنین پشتیبانی برخوردار نبودند، «هیچ‌کس به ایران هیچ‌گونه وامی اعطا نکرد.»

برخی تحلیلگران هنوز به نقش دولت ریگان در سقوط قیمت نفت در میانه دهه ۱۹۸۰، با دیده تردید می‌نگرند. اما رازو به این نظریه کاملا باور دارد و به «منابع آگاهی» تکیه دارد که نمی‌تواند نام آنها را فاش کند. منافع عربستان و آمریکا همیشه با یکدیگر همخوانی نداشتند، او می‌گوید: «شاهکار آمریکایی‌ها آن بود که به سعودی‌ها بقبولانند که این استراتژی برای کنترل ایران است. این موضوع حقیقت داشت ولی برای آمریکایی‌ها در درجه دوم اهمیت قرار داشت. هدف اصلی آنها به زانو درآوردن اتحاد جماهیر شوروی بود.» در اینجاست که شرایط زمان جنگ به اوضاع کنونی شباهت بسیاری می‌یابد. رازو می‌گوید: «این دقیقا همان چیزی است که امروزه در حال وقوع است.» تولید بیش از حد نفت در عربستان سعودی باعث سقوط قیمت آن شده است. او عقیده دارد که این‌بار نیز پای آمریکایی‌ها در میان است و همان دو هدفی را در ذهن دارند که در دهه ۱۹۸۰ داشتند. آنها می‌خواهند با استفاده از این استراتژی ایران را برای مذاکرات هسته‌ای آماده کنند. در عین حال پوتین را برای ماجرای کریمه و اوکراین مجازات کنند. پوتین شطرنج بازی کرد. آمریکایی‌ها شطرنج بازی نمی‌کنند، آنها به بازی مونوپلی علاقه دارند. پوتین مهره‌هایش را حرکت داد و بازی آمریکا را پیش‌بینی کرد. «اگر آمریکایی‌ها به سمت کالینینگراد حرکت کنند من این مهره را حرکت خواهم داد. اگر به سمت خاورمیانه بروند مهره دیگری را وارد خواهم کرد. اما آمریکایی‌ها گفتند: ما وارد این بازی نمی‌شویم. ما جنگ اقتصادی به راه می‌اندازیم.» اگر این نظریه حقیقت داشته باشد بسیاری از مسائل پنهان روشن خواهند شد؛ همچون بی‌میلی اوباما و متحدانش - از جمله دولت تازه بر سر کار آمده کانادا - برای مهار رژیم عربستان سعودی. تحلیل‌های رازو در تشبیه وقایع به آنچه که امروز اتفاق می‌افتد بسیار جالب هستند.

منبع: Macleans / تاریخ ایرانی